دانلود و خرید کتاب باد صحرا مرجان بخت مینو
تصویر جلد کتاب باد صحرا

کتاب باد صحرا

انتشارات:انتشارات مینو
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب باد صحرا

کتاب باد صحرا؛ نمایشنامه در شانزده پرده نوشتۀ مرجان بخت مینو است. این کتاب را انتشارات مینو در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده است.

درباره کتاب باد صحرا

کتاب باد صحرا نمایشنامه‌ای تاریخی است. این نمایشنامه در زمان قاجار اتفاق افتاده است و داستان‌هایی از آن زمان را برای ما تعریف می‌کند.

خواندن کتاب باد صحرا را به چه کسانی پیشنهاد می‌‌کنیم

علاقه‌مندان به سینما و تئاتر از خواندن این نمایشنامه لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب باد صحرا

«پرده اول

مسعود میرزا بر روی صندلی، نشسته، همسرش همدم السلطنه، پایین پایش مشغول نگارش است.

مسعود میرزا: خداوندا مرا راهنمایی کن چه. کنم. بیست هزار هکتار زمین وقفی در اطراف اصفهان در دست رعایاست که روی آن زراعت می‌کنند. قصد دارم این زمین‌ها را به املاک خود بیفزایم اگر این کار دردسری برایم ندارد استخاره خوب بیاید وگرنه بد بیاید. خدایا هر چه تو گویی همان کنم... نوشتی؟ حالا بگذارش داخل پاکت و مهرش کن و رویش بنویس «جناب سلطان الواعظین، مرحمت فرمایید استخاره را انجام داده و جواب را برایم ارسال فرمایید. از طرف شازده مسعود میرزا ظل السلطان»... نوشتی؟ همین حالا با پیک بفرست به نزد سلطان الواعظین و بگو که در یک ساعت خوب استخاره کند و جواب را سریع بیاورد که تعجیل داریم. 

همدم السلطنه: نمی‌دانم چه شده حضرت اجل که هرگز در غصب اموال شک به دلشان راه نمی‌دادند برای این یکی استخاره می‌کنند؟ 

مسعود میرزا: برای این هم شک نداشتیم؛ اما دیشب خواب بدی دیدیم. خواب دیدیم مرده‌ایم و کاسه چشمانمان خالی است. می‌خواستند ما را در همین زمین‌ها دفن کنند؛ اما هر چه خاک رویمان می‌ریختند در کاسه خالی چشمانمان فرومی‌رفت و پر نمی‌شد. سراسیمه بیدار شدیم و به دلمان بد افتاد که نکند نباید این زمین‌ها را بگیریم؛ اما چه کنیم که دل‌کندن ازشان خیلی سخت است. این است که فکر کردیم یک مشورتی با خدا، بکنیم شاید خوب بیاید و ما به مراد دلمان برسیم. 

همدم السلطنه: تعبیرش واضح است می‌گوید که حتی خاک گور هم چشمان طماع شما را پر نمی‌کند.

مسعود میرزا: چشمان من طماع است؟ شما دخترعمه و همسر عزیزم چشمان کورتان را باز کنید و ببینید که اگر من برای کسب ثروت تلاش مضاعف می‌کنم فقط برای این است که می‌خواهم آن‌قدر ملک و زمین برای نوادگانمان به ارث بگذارم که تا هفت نسل بعد نیازی به کارکردن نداشته باشند.

همدم السلطنه در حینی که نامه را در پاکت می‌گذارد و برمی‌خیزد: تلاش مضاعفتان بیهوده است چرا که اگر در احوال گذشتگان سیری کنید خواهید دید که زمین‌خواران بسیاری به هنگام قدرت، اموال فراوان اندوختند؛ ولی همین که تقی به توقی خورد و حاکم عوض شد همه را ازشان گرفتند شما و بچه‌هایتان هم قسر در نخواهید رفت. 

مسعود میرزا: زبانت ببرد یک مملکت، زن آن وقت شاه بابای ما باید ما را، اسیر دست دختر افاده‌ای آن صدراعظم آشپز زاده‌اش بکند. 

در ضمنی که همدم السلطنه به سمت در خروج می‌رود مسعود میرزا همچنان به نق‌زدن ادامه می‌دهد: اگر شاه بابا به‌جای زدن رگ امیرکبیر اخته‌اش کرده بود امروز ما بیشتر حال می‌کردیم.

همدم السلطنه [در حین خروج]: اگر کریم‌خان به جای اخته کردن آقا محمد خان، رگش را زده بود امروز ملت بیشتر حال می‌کردند.

منشی هم‌زمان با خروج همدم السلطنه: حضرت اجل، حاج کاکا حسین از سفری که به امر شما برای بازرسی بندر بوشهر رفته بود، بازگشته و آماده عرض گزارش سفر است.

مسعود میرزا: بگویید بیاید [حاج کاکا حسین وارد می‌شود و تعظیم می‌کند.] خوب چه خبرها برایمان آورده‌ای؟ بندر بوشهر همان‌طور که می‌گویند پول‌ساز هست یا نه؟

حاج کاکا حسین: قربان آنچه در بندرگاه بوشهر دیدم وصف‌ناپذیر است که اگر اولیای دولت اندک توجهی به حال بازرگانان و بهبودی وضعیت آنجا نمایند از بهترین بنادر دنیا کمتر نخواهد بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۷۳ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۷۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان