کتاب پرنده شیرین جوانی
معرفی کتاب پرنده شیرین جوانی
کتاب پرنده شیرین جوانی نوشتۀ تنسی ویلیامز و ترجمۀ مرجان بخت مینو است. انتشارات مینو این نمایشنامه را روانۀ بازار کرده است. این نمایشنامه در هفت پرده نوشته شده است.
درباره کتاب پرنده شیرین جوانی
کتاب پرنده شیرین جوانی نمایشنامهای دارای سه صحنه با پردههای مختلف نوشتۀ تنسی ویلیامز است. این نمایشنامه تشکیل شده از ۲۰ شخصیت اصلی است که در طول اثر با آنها آشنا میشویم. پسر جوان خوشتیپی عاشق دختر یکی از سیاستمداران میشود. پدر دختر مانع رسیدنشان به هم میشود. پسر شهر را ترک میکند و زندگی خود را به باد میدهد و حالا با یکی از ستارههای در حال افول هالیوود به شهر بازگشته تا شاید باز بتواند دختر را به دست آورد.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب پرنده شیرین جوانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره تنسی ویلیامز
تنسی ویلیامز با نام کامل «توماس لانیر تنسی ویلیامز» در ۲۶ مارس ۱۹۱۱ به دنیا آمد و در ۲۵ فوریهٔ ۱۹۸۳ درگذشت. او یک نمایشنامهنویس مشهور آمریکایی بوده است که در سال ۱۹۲۹ برای تحصیل در رشتهٔ روزنامهنگاری به دانشگاه میزوری رفت. تنسی ویلیامز به امید بهدستآوردن پول بیشتر، اشعار، مقالات، داستانها و نمایشنامههای خود را در مسابقات مختلف نویسندگی عرضه میکرد. پس از گذشت سالهایی نهچندان موفق، ناگهان بهخاطر نوشتن نمایشنامهٔ مشهور «باغوحش شیشهای» به شهرت رسید و دوران نویسندگی موفق خود را آغاز کرد. تنسی ویلیامز همراه با «آرتور میلر» و «یوجین اونیل» در زمرهٔ برجستهترین نمایشنامهنویسان قرن بیستم آمریکا قرار دارد. از دیگر نمایشنامههای او میتوان به «اتوبوسی به نام هوس»، «گربه روی شیروانی داغ»، «تابستان و دود»، «پرندهٔ شیرین جوانی» و «نمایشنامهٔ دو شخصیتی» اشاره کرد. نمایشنامهٔ «گربه روی شیروانی داغ» به قلم این نویسنده، در سال ۱۹۵۵ میلادی برندهٔ جایزهٔ پولیتزر شد.
بخشی از کتاب پرنده شیرین جوانی
«پرده اول
صحنه اول اتاق خوابی به سبک قدیمی در هتلی مدرن در امتداد ساحل خلیج شهر سنت کلود. شبیه یکی از هتلهای اطراف سورنتو یا «مونت کارلو» که باغی پر از درختان نخل دارد برای تزیین سرویس اتاقها ظاهراً از هنرهای منطقه شمال آفریقا کمک گرفته شده است مهمترین بخش آن، یک تختخواب دونفره بزرگ است که باید بهطرف بینندگان اریب شده باشد. مثل مناطق شمال آفریقا پنجرهها دارای یک چهارچوب پشتی هستند که بهاصطلاح به آنها پشتدری یا پشت پنجرهای گفته میشود یک چهارپایه، دو عسلی حصیری و چراغی آویخته بر زنجیره برنجی درست به سبک آفریقای شمالی در اتاق وجود دارد طول پنجرهها تا زمین کشیده شده و رو به گالری باز میشود. در به راهرو باز میشود و دیوارها تجسمی هستند.
روی تختخواب بزرگ دو نفر دیده می. شوند یک زن خفته و مرد جوانی که روی تخت نشسته و پیژامه ابریشمی سفیدی به پا دارد قسمتی از صورت زن به وسیله چشمبند سیاهی برای حفاظت از تابش نور صبحگاهی پوشیده شده است. نفسنفس میزند و روی تختخواب در تلاطم است، مثلاینکه کابوس میبیند مرد جوان اولین سیگار روزش را روشن می. کند. از بیرون صدای ناله نرم و مصرانه پرندگان و بالزدنشان به گوش میرسد. پس از مدتی، فلی، پیشخدمت سیاهپوست هتل با سرویس قهوه برای دو نفر، وارد راهرو شده و پشت در میایستد و در میزند چنس برمیخیزد و قبل از اینکه برای باز کردن در برود لحظهای جلو آیینهای که به دیوار آویخته شده مکث میکند تا موهای بور و کمپشت و نرمش را شانه کند.
چنس اوه، چه خوب بگذارش آنجا.
فلی بله قربان
چنس اول یک برومو به من بده بهتر است خودت آن را برایم مخلوط کنی، من...
فلی دستانتان قدرت این کار را ندارند!
چنس مرتعش بعد از خوردن برومو پشت پنجرهای را کمی بازکن هی گفتم یک کم نه اینقدر وقتی پشت پنجرهای باز میشود برای اولینبار او را بهوضوح میبینیم در اواخر دهه بیستسالگیاش است؛ اما صورتش کمی مسنتر به نظر میرسد شاید به نظر بیاید که صورت جوان اما شکستهای دارد؛ ولی هنوز خوشقیافه. است پیژامه ابریشمی سفید هنوز هم بر اندام کشیدهاش برازنده است از یک کلیسا صدای زنگ طنین میاندازد و از کلیسای دیگری که نزدیکتر است آواز گروهی حمد خدا شنیده میشود این صدا مرد را بهطرف پنجره میکشاند. نمیدانستم امروز یکشنبه است.
فلی، بله قربان امروز یکشنبه عید پاک است.
چنس با دستانش پشت پنجرهای را گرفته و به بیرون خم میشود. آها...
فلی: صدای آواز از کلیسای اسقفی میآید؛ ولی زنگها متعلق به کلیسای کاتولیک هستند.
چنس انعامت را روی چک خواهم گذاشت.
فلی متشکرم آقای وین بهطرف در میرود.
چنس هی اسم مرا از کجا میدانی؟
فلی: یکوقتی در گراند بال روم پیشخدمت بودم. آن موقع شما هر یکشنبهشب با دختر خوشگل آقای باس فینلی به آنجا میآمدید و تا صبح میرقصیدید.
چنس برایت پنج دلار انعام خواهم گذاشت بهشرط آنکه دیگر من و سابقهام را فراموش کنی اسمت فلی است؟... خوب برو، فلی و در را آهسته ببند.»
حجم
۶۸۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه
حجم
۶۸۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه