
کتاب رئیس باغ مادام خل چه
معرفی کتاب رئیس باغ مادام خل چه
کتاب «رئیس باغ مادام خل چه» نوشتۀ زهرا شاهی است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. رئیس باغ مادام خل چه، با زبان و داستانی بامزه، مفهوم قدرت، عشق و تغییر آدمها را نشان میدهد.
درباره کتاب رئیس باغ مادام خل چه
کتاب رئیس باغ مادام خل چه داستانی بامزه، متفاوت و تلخوشیرین است؛ روایتی پر از طنز، تخیل و کنایه که هم میتواند کودکان را سرگرم کند و هم ذهن بزرگسالان را به فکر فروببرد. این داستان از همان جملات آغازین خود، مخاطب را با یک راوی بازیگوش روبهرو میکند که همهچیز را وارونه، اغراقشده و گاه با لحنی شوخ روایت میکند.
قهرمان داستان رئیس باغ مادام خل چه، پسری است که با عنوان پسره شناخته میشود؛ پسری که در ظاهر معمولی است؛ اما دلش سرشار از محبت به موجودی کوچک، ضعیف و ولگرد است: یک گربه؛ اما گربهای که نه از مغازه خریده شده، نه از خیریه آمده، بلکه از عمق سطلی پر از آشغال، تارعنکبوت و بوی گند پیدا شده است. این عشق عجیب، بامزه، و درعینحال ناب، آغازگر ماجرایی پرکشش میشود.
نویسنده با انتخاب زبانی ساده اما پر از اغراق، موفق میشود بهخوبی مفاهیمی مثل عشق، تغییر، قدرت و حتی فساد را در دل یک روایت کودکانه بگنجاند. داستان بهظاهر دربارهٔ یک پسر و گربهاش است، اما بهمرور لایههایی از مسائل اجتماعی و روانی در آن پیدا میشود. مخاطب درمییابد که ماجرا فقط دربارهٔ یک دوستی کودکانه نیست، بلکه دربارهٔ دگرگونیهایی است که وقتی کسی به قدرت میرسد، درونش رخ میدهد. گربه که زمانی موجودی نحیف، بامزه و دوستداشتنی بوده، حالا که رئیس باغ مادام خل چه شده، دیگر آن موجود سابق نیست.
رئیس باغ مادام خل چه بهنوعی نقدی کودکانه بر مفهوم قدرت، مسئولیت و تغییر شخصیت آدمها (یا گربهها!) پس از رسیدن به موقعیتهای برتر است. این اثر از آن دست کتابهایی است که برای کودک میتواند ماجرایی خندهدار و پر از موقعیتهای فانتزی باشد و برای بزرگترها لایههای عمیقتری از معنا را فاش کند. مخاطبان با زبانی ساده میفهمند چطور میشود یک رابطهٔ صمیمی، در اثر قدرت، به جدایی و تنهایی ختم شود.
خواندن کتاب رئیس باغ مادام خل چه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رئیس باغ مادام خل چه
«تا حالا آدم عاشق دیدهاید؟ اگر ندیدهاید حتماً این داستان را بخوانید. داستان پسری که عاشق گربهاش بود. البته این داستان با داستانهای عاشقانۀ دیگر کمی فرق دارد. توی این داستان خبری از گلهای رز قرمز و قلبهای قرمز و همۀ چیزهای قرمز نیست (به جز یک مورد: خون قرمز). پسره (اسمش همین است: پسره) گربهاش را از توی پنجاه و چهارمین هلفدونی دنیا پیدا کرده بود.»
حجم
۱۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه