بهترین ترجمه کتاب مسخ
دانش ترجمه از زمان شکلگیریاش تا به امروز راه پرپیچوخمی را طی کرده است. در آغاز، بیتجربگی در امر ترجمه، تعداد کم مترجمان و نبود ویراستاران حرفهای از جمله عواملی بود که خطای ترجمه را بالا میبُرد. اما امروزه آنقدر این علم و حرفه پیشرفت کرده است که گاهی از یک اثر مشهور چندین ترجمهی خوب صورت میگیرد. تاکنون رمان مسخ اثر فرانتس کافکا را بیش از پانزده نفر ترجمه کردهاند. در ادامه چند نمونه ترجمه از این کتاب را با هم مقایسه و بهترین نسخهی آن را معرفی میکنیم.
مسخ عنوان رمان کوتاهی از فرانتس کافکا، نویسندهی اهل چک است که اولین بار در سال ۱۹۱۵، یعنی سالهای آغازین قرن بیستم چاپ و منتشر شد. از همان ابتدا در محافل غربی بسیار شناخته و خوانده شد؛ حتی در دانشگاهها بهعنوان یک منبع درسی تدریس میشد.
کل ماجرای داستان مسخ پیرامون تبدیلشدن یک انسان به نام گرگور سامسا به حشره است. یک روز صبح گرگور که بیدار میشود تا سرِ کار برود، متوجه تغییراتی در بدن خود میشود. اما این ظاهر ماجراست، چراکه هرچه پیش میرویم میبینیم کافکا مفاهیم عمیق انسانی را در دل روایت خود گنجانده است.
آغاز قرن بیستم و انقلاب صنعتی منجر به دگرگونیهایی در جوامع انسانی شد که بیشترین تأثیرش را بر انسان و ارزشهایش گذاشت. کافکا با مسخِ قهرمانِ داستانش روایتی از انسانزدایی را به تصویر میکشد. روایتی که روشنفکران خیلی زود دریافتند که دارد فراگیر میشود. مسخ بهدلیل محتوای غنیاش به زبانهای مختلفی از جمله فارسی ترجمه شد.
بهترین ترجمه کتاب مسخ کدام است؟
ترجمهی صادق هدایت از این جهت که اولین ترجمه از مسخ در ایران است، بسیار ارزشمند است؛ ضمن آنکه هدایت زمانی دست به ترجمهی این اثر زد که در فرانسه چندان کافکا شناختهشده نبود.
ترجمهی جواهرچی هم از این لحاظ که متخصصان ترجمه میتوانند ترجمهی او و هدایت را با هم مقایسه کنند، اهمیت دارد.
طاهری در مقدمهی کتاب مسخ، دربارهی مسخ نوشته است که در ترجمهی مسخ از ترجمهی هدایت کمک گرفته و هر جا او بهتر نوشته، از آن استفاده کرده است. اما متوجه میشود که متن فرانسویِ کار اشتباهات متعددی داشته است. ترجمهی طاهری از این لحاظ که از روی تنها ترجمهی انگلیسی مسخ صورت گرفته و با متن آلمانی و فرانسوی و ترجمهی فارسی هدایت تطبیق داده شده حائز اهمیت است. مقالهی ناباکوف هم بسیار دقیق و خواندنی است.
ترجمهی روزدار علاوه بر متن بازگرداندهی مسخ به فارسی، نقدی از یورگِن تسینک، منتقد ادبی آلمانی، دارد که داستان مسخ را از جنبهی پریمیتیویستی (ترجیح دادن طبیعت بر جامعه) واکاوی میکند. این ترجمه جدیدتر و روانتر از ترجمههای هدایت و جواهرچی است، اما از لحن کافکا فاصله گرفته است.
در این میان، ترجمهی علیاصغر حداد که از آلمانی به فارسی برگردانده است، از همه معتبرتر و از کیفیت خوبی برخوردار است. پیشنهاد ما هم همین ترجمهی حداد است؛ چرا که هم از روی نسخهی اصلی (به زبان آلمانی) ترجمه شده است و مطمئناً قابل اعتمادتر از نسخههایی است که از زبان واسط ترجمه شدهاند. هم اینکه تسلط حداد به ریزهکاریهای زبان آلمانی بهویژه در حوزهی داستان بسیار بالاست و در ترجمههای مختلف ادبیات داستانی آلمان توانسته ترجمههای باکیفیت خوبی ارائه کند. حفظ لحن نویسنده و وفاداری به متن اصلی دو مؤلفهی مهم این مترجم برجسته است.
محبوبترین ترجمه در طاقچه
کاربران طاقچه بیشترین امتیاز را بهترتیب به ترجمهی علیاصغر حداد، کامل روزدار و صادق هدایت دادهاند. در بین نظرات معدودی که به کیفیت ترجمهها دادهاند، کاربری نوشته بود ترجمهی حداد لحن و فضای متفاوتی از دیگر ترجمهها دارد. کاربر دیگری هم ترجمهی روزدار را روانتر و بهتر از ترجمهی هدایت میدانست.
مقایسه ترجمههای فارسی مسخ
همانطور که گفته شد، تاکنون ترجمههای متعددی در طی سالیان متمادی از رمان مسخ صورت گرفته است. بعضی از آنها از روی ترجمهی فرانسوی، بعضی از روی ترجمهی انگلیسی و تعداد کمی هم از روی متن اصلیِ آن که به آلمانی است. طبیعتاً ترجمهی مستقیم از زبان اصلی ترجمهی خوبی خواهد بود، اما فقط همین کافی نیست و تجربهی مترجم در این زمینه هم باید در نظر گرفته شود. ما پنج ترجمه از مسخ کافکا را بررسی کردیم، تا در نهایت ببینیم کدامیک از کیفیت بالایی برخوردار است.
بخشهایی از متن کتاب مسخ برای مقایسه
نمونهای از متن آلمانی و انگلیسی و ترجمهی هر کدام از این پنج مترجم را در ادامه میخوانید؛
German: Aber als er wieder nach gleicher Mühe aufseufzend so dalag wie früher, und wieder seine Beinchen womöglich noch ärger gegeneinander kämpfen sah und keine Möglichkeit fand, in diese Willkür Ruhe und Ordnung zu bringen, sagte er sich wieder, daß er unmöglich im Bett bleiben könne und daß es das Vernünftigste sei, alles zu opfern, wenn auch nur die kleinste Hoffnung bestünde, sich dadurch vom Bett zu befreien. Gleichzeitig aber vergaß er nicht, sich zwischendurch daran zu erinnern, daß viel besser als verzweifelte Entschlüsse ruhige und ruhigste Überlegung sei.
English: but when after a repletion of the same efforts he lay in his former position again, sighing, and watched his little legs struggling against each other more wildly than ever, if that were possible, and saw no way of bringing any order into this arbitrary confusion, he told himself again that it was impossible to stay in bed and that the most sensible course was to risk everything for the smallest hope of getting away from it.
ترجمهی صادق هدایت
نخستین ترجمهی مسخ به کوشش هدایت در سال ۱۳۲۹ از روی ترجمهی فرانسوی آن صورت گرفت.
ترجمهی هدایت (فرانسوی): معهذا زمانی که پس از اینهمه مرارت آهی کشید، دوباره مثل پیش خود را در حالت درازکشیده یافت و زمانی که دید پاهای کوچکش بیش از پیش در پیچ و تاب است، ناامید شد از اینکه بتواند در این اعضای خودسر نظمی برقرار بکند. دوباره به فکرش آمد که قطعاً نباید در رختخواب بماند و به طرز عاقلانهای در راه کوچکترین امید خارجشدن از آن باید از هیچگونه فداکاری دریغ نکند.
ترجمهی حسینقلی جواهرچی
جواهرچی در سال ۱۳۴۴ اقدام به ترجمهی مسخ از روی ترجمهی فرانسوی آن کرد و در مؤسسهی مطبوعاتی فرخی آن را به چاپ رسانید.
ترجمهی جواهرچی (فرانسوی): گرگوار به مخمصهی عجیبی دچار بود، آه عمیقی از دل برمیکشید و سپس به پاهایش مینگریست و لرزش مداوم آنها را میدید و به یأس و ناامیدی فرومیرفت. ادامهی آن وضع فوق تحمل او بود و ناچار میخواست به هر ترتیب، خودش را از آن تنگنا خلاص کند. مگر امکان داشت که او تا ابد به پشت بخوابد و پاهای لرزانش در هوا به رقص درآیند! عاقبت فکری در او قوت میگرفت که به بهای فدا کردن جان خود، از خوابگاه خارج شود.
ترجمهی فرزانه طاهری
طاهری در سال ۱۳۶۸ مقالهای با عنوان دربارهی مسخ نوشتهی منتقد سرشناس، ولادیمیر ناباکوف، ترجمه میکند و بهدلیل اشتباهاتی که در ترجمهی فرانسوی اساس کار هدایت پیدا میکند، تصمیم به ترجمهی متن مسخ از روی تنها ترجمهی انگلیسی آن میگیرد. نشر نیلوفر این ترجمه را با عنوان مسخ و دربارهی مسخ منتشر میکند.
ترجمهی طاهری (انگلیسی): اما وقتی دوباره همان تلاشها را تکرار کرد و آهکشان در وضع اولش قرار گرفت، باز پاهای کوچکش را دید که تندتر از قبل، اگر بشود گفت، در هم میلولیدند و فهمید که به هیچ طریقی نمیتواند در این اغتشاش خودسرانه نظمی ایجاد کند. باز با خود گفت که ماندن در تختخواب ممکن نیست و معقولترین کار آن است که اگر کمترین امیدی به نجات از تختخواب باشد هر خطری را به جان بخرد.
ترجمهی علیاصغر حداد
ترجمهی علیاصغر حداد تنها ترجمه از زبان آلمانی مسخ است. او در پاییز ۱۳۸۴ ترجمهی مسخ و چند داستان دیگر (در سرزمین محکومان، گزارشی به فرهنگستان، هنرمند گرسنگی و لانه) را توسط نشر ماهی به بازار کتاب عرضه کرد.
ترجمهی حداد (آلمانی): ولی وقتی با همان جد و جهد پیشین به حالت اول برگشت و آهکشان دید که پاهای نحیفش دوباره، و این بار چهبسا شدیدتر از پیش، در هم میلولند و او راهی نمییابد تا آن اغتشاش را به نظم و آرامش بدل کند، دوباره با خود گفت که ماندن در تختخواب امکان ندارد و عاقلانهترین کار آن است که هر خطری را به جان بخرد و از هر راهی شده خود را از تختخواب برهاند.
ترجمهی کامل روزدار
روزدار ترجمهی خود را از سوی نشر اشاره در سال ۱۳۹۳ به بازار کتاب عرضه کرد. این ترجمه ۱۳۴ صفحه است. روزدار پس از متن مسخ، نقدی از یورگِن تسینک، منتقد ادبی آلمانی، را آورده که نکاتی را پیرامون این رمان مطرح میکند.
ترجمهی روزدار: اما وقتی دوباره پس از همان تلاشها، آهکشان در وضع پیشین قرار گرفت و دوباره دید که پاهای کوچکش حتی بدتر از قبل در هم میلولیدند و هیچ امکانی برای ایجاد نظم و آرامش در این جنب و جوش افسارگسیخته نیست، دوباره با خود گفت که امکان ندارد که بتواند در تختخواب بماند و عاقلانهترین کار این است که همهچیز را برای رهایی از تخت فدا کند، حتی اگر ذرهای امید برای موفقیت وجود داشته باشد.
جمعبندی
ورود به دنیای داستانها و آثار ادبی جهان بسیار هیجانانگیز است، اما اگر ارتباط بین اثر و خوانندگانش نتواند بهدرستی برقرار شود، نتیجهای جز دلزدگی نخواهد داشت. بنابراین برای آنکه بتوانیم به شیوهای درست ارتباط بگیریم، بهتر است سراغ بهترین ترجمه از هر اثر برویم. یادداشتی که خواندید اطلاعاتی پیرامون کیفیت چند ترجمه از رمان کوتاه مسخ ارائه کرد؛ به این امید که علاقهمندان به آثار کافکا، بخصوص مسخ، بتوانند این رمان خواندنی را با بهترین ترجمه بخوانند.