کتاب زندگی نو
معرفی کتاب زندگی نو
کتاب «زندگی نو» نوشتۀ اورهان پاموک و ترجمۀ ارسلان فصیحی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب زندگی نو
عثمان، شخصیت اصلی کتاب زندگی نو و البته راوی رمان همان ابتدا به خواننده اطلاع میدهد که کتابی را خوانده و آن کتاب زندگیاش را کاملاً عوض کرده است. بهزودی خواننده متوجه میشود که آن کتاب نهتنها زندگی عثمان که زندگی افراد زیادی را عوض کرده است. عثمان پسر جوان دانشجویی است که با مادرش زندگی میکند و پدرش را یکساله قبل بر اثر بیماری قلبی ازدستداده است. یک روز کتابی را در دست دختری به نام جانان میبیند و همان کتاب را میخرد. در یک نشست کتاب را میخواند. دختر را در دانشگاه میبیند و عاشق او میشود. عثمان به دختر میگوید که کتابی که دست او بوده را خوانده و زندگیاش عوض شده است. جانان پسری به نام محمد را به او معرفی میکند، کسی که به دنیای آن کتاب رفته و بازگشته است. بعد از آن دیدار عثمان این دو جانان و محمد را در خیابان میبیند، به محمد شلیک میشود اما همه چیز به طرز اسرارآمیزی ناپدید میشود، نه اثر و شاهدی از آن اتفاق است و نه محمد. عثمان جانان را پیدا میکند و سفر اسرارآمیز این ۲نفر برای پیداکردن محمد آغاز میشود.
کتاب زندگی نو یک هزارتو است با تلههای زیاد. نویسنده با کلمات و جملات بازی و خواننده را جادو میکند همانطور که کتاب عثمان او را جادو کرده بود. کتاب اسرارآمیزی که او را به دنبال خود کشاند و این خاصیت آثار پستمدرن است. سرشار از معما، ابهامات و ماجراهای غیرقابلتوضیح. نویسنده در این کتاب جوابی ندارد. اکثر آدمها به دنبال یک زندگی جدید و نو هستند. گرچه نمیدانند که آن چیست و کجا باید به دنبالش بگردند و چطور تشخیص دهند که آن را پیدا کردهاند. تمامی شخصیتهای داستان، با هر تفکری، زندگی شادی ندارند و به دنبال چیزی میگردند که امیدی برای پیداکردنش ندارند و این مهارت نویسنده است که سمت تاریک زندگی را هنرمندانه و باظرافت تمام نشان دهد و در خلال آن به تقابلهایی مثل سنت و مدرنیته، مرگ و زندگی، و همچنین کشمکشهای انسانهای شرقی در جهان آشفتۀ مدرن بپردازد.
خواندن کتاب زندگی نو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمان و علاقهمندان به ادبیات ترکیه پیشنهاد میکنیم.
درباره اورهان پاموک
اورهان پاموک در سال ۱۹۵۲ در استانبول به دنیا آمد. او در خانوادهای پرجمعیت و از لحاظ مالی تقریباً مرفه بزرگ شد و همین فضای خانوادگی الهامبخش فضای بسیاری از کارهای او مانند کتاب «چیدت بی و پسران» شد. پدربزرگ او مهندس عمران موفقی بود و از راه ساخت ریلهای راهآهن و کارخانه ثروت بسیاری به دست آورد. پدر اورهان مسیر پدربزرگش را دنبال کرد، اما عوض آنکه ثروتآفرینی کند، ثروتش را از دست میداد. اورهان مسیری کاملاً متفاوت اختیار کرد. او ۳ سال معماری خواند، اما بیآنکه این رشته را به پایان برساند، انصراف داد. در عوض در کلاسهای روزنامهنگاری ثبتنام کرد و در نهایت تصمیم گرفت که نویسنده شود. او در ۲۲سالگی نخستین رمان خود را با عنوان «جودت بیک و پسران» نوشت، اما ۴ سال زمان برد تا ناشری چاپ کتاب او را بپذیرد.
پاموک در سال ۱۹۸۴ کتاب «خانه خاموش» و در سال ۱۹۸۵ کتاب «قلعهٔ سفید» را نوشت که هر ۲ جوایزی از سوی منتقدان دریافت کردند. پس از انتشار کتاب «قلعهٔ سفید» بود که نیویورک تایمز نوشت: «ستارهای جدید از شرق ظهور کرده است؛ اورهان پاموک». با وجود استقبال منتقدان، مخاطبین عام دیرتر به نوشتههای پاموک گرایش پیدا کردند. «کتاب سیاه» شاید نخستین موفقیت چشمگیر پاموک در ترکیه بود. شهرت بینالمللی پاموک اما با کتاب «نام منْ سرخ» بیش از پیش گسترده شد. این رمان ترکیبی از ماجراجویی، عشق و معماهای فلسفی است که در قرن ۱۶ در استانبول رخ میدهد. داستان روایت ۹ روز برفی در حکومت عثمانی در سال ۱۵۹۱ است که جدالی از شرق و غرب را در روایتی پرکشش بیان میکند. این رمان به ۲۴ زبان دنیا ترجمه شد و در سال ۲۰۰۳ برندهٔ جایزهٔ بینالمللی ادبیات دوبلین شد.
در کنار شهرت نویسندگی، پاموک در ترکیه سابقهٔ قضایی نیز دارد. ملیگرایان ترک از او بهدلیل عنوانکردن این مسئله که در زمان حکومت عثمانی نسلکشی کردها و ارامنه در ترکیه رخ داده است، در سال ۲۰۰۵ شکایت کردند. او پس از محاکمه در دادگاه قضایی ترکیه بر اساس این جرم، مجبور به پرداخت جریمهٔ نقدی شد. پاموک دراینباره گفته است که دیگر امکان خودداری از بیان این مسئله را نداشت و اقدامش در راستای تلاش برای احیای حق آزادی بیان در کشورش بوده است.
کتابهای پاموک عمدتاً روایتهایی هستند از سرگشتگی و بیهویتی که با رگههایی از تقابل ارزشهای شرقی و غربی ارائه میشوند. روایتهای او سبکی پستمدرنیستی همراه با پیچیدگی و رازآلودگی دارند. اورهان پاموک در سال ۲۰۰۶ نوبل ادبیات را دریافت کرد. او نخستین نویسندهٔ ترکی است که توانسته است نوبل ادبیات را کسب کند.
بخشی از کتاب زندگی نو
«روزی کتابی خواندم و کلّ زندگیام عوض شد. کتاب چنان نیرویی داشت که حتی وقتی اولین صفحههایش را میخواندم، در اعماق وجودم گمان کردم تنم از میز و صندلیای که رویش نشستهام جدا شده و دور میشود. اما با آنکه گمان میکردم تنم از من جدا و دور شده، گویی با تمام وجود و همه چیزم، بیش از هر زمان دیگر، روی صندلی و پشت میز بودم و کتاب نه فقط بر روحم، بلکه بر همه چیزهایی که مرا ساخته بودند، تأثیر میگذاشت. این تأثیر آن قدر قوی بود که گمان کردم از صفحههای کتابی که میخوانم نور فوران میکند و به صورتم میپاشد: نوری که در آنِ واحد هم عقلم را به کلی کند میکرد و هم صیقلش میداد و بر نیرویش میافزود. با خود گفتم با این نور خودم را از نو میسازم، پی بردم که با این نور از راه به در میشوم، در پرتو این نور سایههای زندگیای را حس کردم که بعدها میشناختم و نزدیکش میشدم. پشت میز نشسته بودم، با گوشهای از عقلم میفهمیدم که نشستهام، صفحهها را ورق میزدم و همان طور که کل زندگیام داشت عوض میشد، کلمهها و صفحههای تازه را میخواندم. مدتی بعد، در مقابل چیزهایی که به سرم میآمد خودم را چنان بیدست و پا و درمانده حس کردم که انگار برای در امان ماندن از نیرویی که از کتاب فوران میکرد در یک آن به طور غریزی صورتم را از صفحهها پس کشیدم. آن وقت بود که ترسان و لرزان پی بردم دنیای اطرافم هم از سر تا پا عوض شده. احساس تنهایی چنان در برم گرفت که تا آن موقع نظیرش را حس نکرده بودم. سرزمینی که نه زبان، نه آداب و رسوم و نه جغرافیایش را میدانستم، تک و تنها مانده بودم.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه