کتاب مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ
معرفی کتاب مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ
کتاب مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ نوشتهٔ ایستوان مزاروش و ترجمهٔ حسین اقبال طالقانی است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ
لوکاچ پس از آنکه کتاب زیباییشناسی خود را به پایان رسانید، بلافاصله به صرافت افتاد که کار عقبماندهٔ خود یعنی نوشتن کتاب روشمندی در باب اخلاق را سر و سامان دهد. از قرار معلوم این کتاب عصارهٔ نهایی کل زندگیاش محسوب میشد. لوکاچ بدون هیچ مشکلی رئوس کلی این اثر را تدوین کرد، و در نامهای که به تاریخ ۱۰ مه ۱۹۶۲ از بوداپست نوشت رویکرد کلی آن را که بهخوبی در عنوان انتخابی کتاب یعنی جایگاه اخلاق در نظام فعالیتهای انسانی بیان شده بود، مشخص ساخت. اما بیست ماه بعد او از پیشروی «بسیار کند» کارش شکایت میکرد: «برای من مسلم شده است که ابتدا مقدمهٔ بلندی دربارهٔ هستیشناسی وجود اجتماعی بنویسم و آنگاه کار را بهتدریج پیش ببرم.» (بوداپست، ۱۳ ژانویه ۱۹۶۴)
این «مقدمهٔ بلند» کتاب قطور تقریباً ۲۰۰۰ صفحهای از کار درآمد تحت عنوان هستیشناسی وجود اجتماعی. بهعلاوه، این کتاب بهنوبهٔ خود نوشتن مقدمهای بر هستیشناسی وجود اجتماعی را برای لوکاچ واجب ساخت، کتابی که لوکاچ تا واپسین دم حیاتش در ۴ ژوئن ۱۹۷۱ از آن دست نکشیده بود. بنابراین او نتوانست بزرگترین آروزی قلبیاش یعنی برنامهٔ نوشتن شرح اصول اساسی اخلاق مارکسیستی را تحقق بخشد. با وجود این باید در نظر داشت که در کلیهٔ بحثهای بعدی دربارهٔ هستیشناسی وجود اجتماعی لوکاچ، باید این اثر را بهعنوان بخش مکمل پژوهش لوکاچ در خصوص تعیین نظام اخلاقی مناسب برای روابط انسانی سوسیالیستی مورد توجه قرار دهیم.
بدیهی است که بدون مطالعهٔ دقیق هستیشناسی و این مقدمه، زندگینامهٔ فکری جامعی از لوکاچ غیرقابل تصور است و تحلیل بخش عمدهای از موضوعات دیگری که از لوکاچ بهجای مانده، از جمله کتاب اصلی زیباییشناسی مربوط به دوران جوانیاش که پس از مرگ او در میان دستنوشتههایش پیدا شد، نیز باید بخشی ارگانیک از این زندگینامهٔ کامل فکری باشد.
کتاب مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ آثار لوکاچ را بهعنوان یک کل، هر چند بهطور فشرده، برحسب مفاهیم اساسی و مهم آن و بر مبنای آثار منتشر شده و برخی از آثاری که تاکنون منتشر نشدهاند، مورد بررسی قرار میدهد.
خواندن کتاب مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ
«مسائل دیالکتیک در اندیشهٔ لوکاچ مقام محوری دارد. عناوین روی جلد دو اثر بسیار مهم فلسفیاش این موضوع را روشن میسازد: تاریخ و آگاهی طبقاتی که عنوان فرعی مطالعاتی در باب دیالکتیک مارکسیستی را دارد و هگل جوان با عنوان فرعی دربارهٔ رابطهٔ دیالکتیک و اقتصاد. بر همین قیاس، عنوان یکی از مجموعه مقالات مهم فلسفیاش چنین است: موزس هس و مسائل دیالکتیک ایدهآلیستی. با وجودی که هر یک از آثار نام برده اهمیت خود را دارد، اما علاقهٔ لوکاچ به مسائل دیالکتیک بسیار فراتر از این آثار است. بنابراین در کتاب لوکاچ بهنام دربارهٔ امر «خاص» بهعنوان مقولهای زیباشناختی، مقولهٔ اساسی دیالکتیک، در کلیترین شکل روابطش، بررسی میشود؛ و در کتاب دیگری بهنام ویرانی عقل ضمن تأکید بر اعتبار عقلانیت دیالکتیکی در برابر کلیهٔ اشکال «رازوری خردستیزانه»، تضادهای «خردستیزی» ــ در پیشرفتهترین شکلش، یعنی روایت آلمانی ــ و «عقلانیت دیالکتیکی» بهشیوهای نظامیافته بررسی میشود؛ در کتاب خاص بودن عنصر زیباییشناختی، کتاب قطور زیباییشناسی لوکاچ، چند فصل وجود دارد که در آنها بحث اصلی، بررسی برخی از مسائل اساسی دیالکتیک ماتریالیستی است؛ و آخرین کتاب روشمند مهمش بهنام بهسوی هستیشناسی وجود اجتماعی، براساس گفتهٔ خود او حول مسائل دیالکتیکی متمرکز شده است. (در واقع این کتاب نخستین کوشش برای نوشتن یک هستیشناسی دیالکتیکی مارکسیستی نظام یافته است.) اما برای درک کامل گنجینهٔ خارقالعادهٔ دیدگاههای لوکاچ دربارهٔ دیالکتیک با همهٔ جزئیاتش، علاوهبر آثار روشمندانهٔ اصلی وی، ارجاعات بیشمارش را به جنبههای چندگانهٔ دیالکتیک در رسالهها و مقالاتش دربارهٔ تاریخ، سیاست، اقتصاد، تاریخ فلسفه، تاریخ زیباییشناسی، تاریخ ادبیات، معرفتشناسی، زیباییشناسی، اخلاق، جامعهشناسی، مسائل حزبی، سیاست فرهنگی، ایدئولوژی و غیره نیز باید مد نظر قرار داد.
دلایل اصلی دلبستگی عمیق و دائمی او را به مسائل دیالکتیک میتوان به اختصار به شرح زیر بیان کرد:
الف) چیرگی «مارکسیسم عامیانه» بر جنبش سازمان یافتهٔ طبقهٔ کارگر؛ حملههای جزمی به دیالکتیک و تجلیل و ستایش از انواع گوناگون ماتریالیسم کسلکنندهٔ مکانیکی؛ گرایشهای ایدئولوژیک و سیاسی تشکیلاتی که بیانگر همان جزماندیشی مکانیکی بود. (دفاع جانانهٔ لوکاچ از هگل را باید در پیوند با این موضوع درک کرد: یعنی بهعنوان دفاعیهای از اعتبار روششناختی عام رویکرد دیالکتیکی.)
ب) گفته میشود مسائل دیالکتیک از جایگاه مهمی در «کتاب مقدس فکری» مارکس برخوردار است ــ مارکس وظایفی را در حوزهٔ نظریه تدوین کرد، ولی خود هیچگاه نتوانست بدان جامهٔ عمل بپوشاند: این وظایف عبارت بودند از شرح روشمند اصول مارکسیسم در تاریخ، منطق، زیباییشناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی، اخلاق، و غیره. (مثلاً مسئلهٔ بسیار مهم ــ ارتباط میان «نظام» و «تاریخ» ــ یک مسئلهٔ کاملاً دیالکتیکی است.) لوکاچ، با درک وظیفهٔ خود در این خصوص، باید بارها و بارها به مسائل دیالکتیک باز میگشت.
پ) ویژگی مسئلهساز دیالکتیک و «عقلانیت دیالکتیکی» در دورانی که خطر «خودویرانگری» به کرات بشریت را تهدید میکند. در زمانهای که تاریخ بشر در معرض «تخریب خود» قرار دارد و از همین رو چشماندازهای بسیاری از گرایشهای فلسفی و هنری به تباهی میگراید، «مکر عقل» هگلی بهعنوان قانون دیالکتیکی عینی تحول تاریخی و تعبیر مارکسی آن یعنی «مکر تاریخ»، الزاماً مسئلهساز میشود. تأکید بیوقفهٔ لوکاچ بر اعتبار دیالکتیک را باید در تقابل با چنین وضعیتی در نظر گرفت، حتا اگر پاسخهایش غالباً بر جنبهای از مجموعهٔ مسائل بیش از حد تأکید کند، و کلیهٔ انواع «خردستیزی» و «انحطاطگرایی» را کاملاً مردود شمارد. بنابراین بهدست دادن تفسیری دقیق از آرای لوکاچ دربارهٔ جنبههای گوناگون دیالکتیک با توجه به این واقعیت که آثار وی ــ حاصل چندین دهه فعالیت پرتب و تاب ــ افزون بر صدها صفحه است و موضوعات بسیار گوناگونی را در برمیگیرد، کاملاً ناممکن خواهد بود. از همین رو لازم است که تعدادی از مسائل اصلی را جدا کنیم؛ حتا اگر این روش خطر سادهسازی بیش از حد این مسائل را در برداشته باشد.
میتوان برای آغاز بحث دو نقل قول از آثارش را باهم مقایسه کرد. نخستین نقل قول، با لحنی پرشور تأکید میکند که برآیند نیروهای عینی اقتصادی که بهشیوهای دیالکتیکی بههم برخورد میکنند نامعین است، و تا آنجا که به نوع بشر مربوط میشود، هر چیزی به این امر بستگی دارد که خود انسان کدامیک از این بدیلهای متضاد را تحقق بخشد:
اینکه نتیجهٔ این عوامل تعیینکنندهٔ عینی متعالیترین سطح انسانیت باشد یا اوج انسانستیزی ــ موضوعی است که به خود ما، به نوع بشر بستگی دارد. تحول اقتصادی نمیتواند این امر را فینفسه تولید کند.
دومین نقل قول، برعکس، راهحل مثبتی را پیشبینی میکند. این نقل قول به شرح زیر است:
حتا امروزه نیز، بسیاری از موانع بهجای ماندهاند. جنبش انقلابی کارگران از بدو تولدش مجبور بوده است از انواع گرایشهای نادرست ایدئولوژیک دوری کند. تاکنون، همیشه در انجام آن موفق بوده است، و من با تمام وجود بر این باورم که در آینده نیز چنین خواهد بود. بنابراین به من اجازه بدهید که این شرح مختصر را با جملهٔ تقریباً اصلاح شدهٔ زولا به پایان برم: «حقیقت بهآرامی پیش میرود و هیچچیز ایستا نیست.»
تناقض درخور توجه است؛ ولی این تناقض بیشتر ظاهری است تا واقعی. در اینجا با ویژگی اصلی مفهوم دیالکتیک در دیدگاه لوکاچ مواجه میشویم. بدین ترتیب وظیفهٔ اصلی رسالهٔ حاضر، تلاش برای توضیح و حل این تناقض تا حد ممکن است.»
حجم
۱۰۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
حجم
۱۰۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه