کتاب گنجینه خرد
معرفی کتاب گنجینه خرد
کتاب گنجینه خرد نوشتهٔ جبران خلیل جبران و ترجمهٔ مهدی وهابی است. انتشارات اندیشه عالم این کتاب را منتشر کرده است. این اثر را میتوان یک مجموعه «شعر منثور» خواند؛ زیرا مانند بسیاری از نوشتههای این نویسنده، حال و هوای شاعرانه و عارفانهای دارد.
درباره کتاب گنجینه خرد
کتاب گنجینه خرد به بیش از ۲۰ بخش تقسیم شده است.
در هر یک از این بخشها که عنوان خاص خود را نیز دارد، با داستان کوتاه یا داستانکی روبهرو هستیم که چیزی شبیه حکایتهای ایرانی است.
اما حکایت چیست؟
واژهٔ «حکایت» برگرفته از واژهٔ «محاکات» است و محاکات به معنایِ شبیهشدن به کسی یا چیزی است؛ ازاینرو میتوان حکایت را یک شبیهسازیِ تخیلی از دنیا دانست.
جبران خلیل جبران، با نوشتههایش، بسیاری از انسانها در همهٔ زمانها را خطاب قرار میدهد؛ ازاینرو اندیشهٔ او همواره زنده و شاداب است و گاه شگفتی برمیانگیزد.
رازِ علاقهمندیِ خوانندگان زبانهای مختلف، به آثار او، آن هم پس از گذشت بیش از ۶۰ سال از درگذشت وی، در همین نهفته است.
خواندن کتاب گنجینه خرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران نوشتههای عارفانه و شاعرانه پیشنهاد میکنیم.
درباره جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران در ۶ ژانویۀ ۱۸۸۳ و در خانوادهای مسیحی مارونی به دنیا آمد. او اهل بشرّی لبنان و یک نویسندهٔ لبنانی-آمریکایی است.
جبران خلیل در کودکی در فقر مطلق زندگی کرد و به همین خاطر از سواد و تحصیل بیبهره ماند. او پس از مهاجرت مادرش به آمریکا، توانست به مدرسه برود؛ پس در جوانی، تصمیم گرفت به آمریکا بازگردد تا زبان عربی را یاد بگیرد.
در جنگ جهانی اول جبران خلیل در جبههٔ آزادیخواهان فعال بود و در نشریههای عربیِ مهاجران عرب در آمریکا، مقالات، شعر و داستان منتشر میکرد. مهمترین کتاب او یعنی پیامبر در سال ۱۹۲۳ منتشر شد.
این نویسنده و شاعر، به نگارش اشعار معنوی و عرفانی پرداخت؛ اشعاری که میتوانند تأثیرات عمیقی بر روی خوانندگان خود بگذارند. از این رو است که قلم خلیل جبران، لطافتِ خاصّ اینگونه نوشتارها را در خود دارد.
لحن شعرهای خلیل جبران اغلب رسمی اما صمیمی است. او در شعرهایش از کلمات معنوی و عرفانی استفاده میکند.
آثار جبران خلیل جبران به دو دسته تقسیم میشوند: آثاری که به زبان عربی نوشتهاند و آثار انگلیسیزبان.
از میان آثاری که جبران خلیل به زبان عربی نوشته است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
موسیقی
عروسان دشت
ارواح سرکش
اشک و لبخند
بالهای شکسته
کاروانها و توفانها
نوگفتهها و نکتهها
و از میان آثاری که وی به زبان انگلیسی نوشته است، باید به موارد زیر اشاره کرد:
دیوانه
نامههای عاشقانه
آیا آدم ندید!
پیامبر و رازهای دل
ماسه و کف
مسیحا
پیشتاز
خدایان زمین
سرگردان
مسیح، فرزند انسان
پیامبر
باغ پیامبر
کتاب پیامبر (The Prophet)، مشهورترین اثر خلیل جبران است. این کتاب جز معدود کتابهایی در طول تاریخ بوده که چاپ آن هرگز متوقف نشده است.
بخشهایی از کتاب گنجینه خرد
«مردم پادشاهی صدیق قصر پادشاهشان را محاصره کردند و با فریاد برعلیه او شورش کردند و او از پلکان قصرش پایین آمد در حالی که تاجش را در یک دست گرفته بود و فر شاهی را در دست دیگرش. عظمت ظاهریاش همه را ساکت کرد و او در برابرشان ایستاد و گفت: « دوستان من که دیگر موضوعات من نیستید، در این جا من تاج و فر شاهی را به شما محول میکنم. من هم یکی از شما میشوم. من تنها یک انسانم، اما در مقام یک انسان با شما کار خواهم کرد چرا که کارها به طور دسته جمعی بهتر انجام میشوند. نیازی به پادشاه نیست. پس بیایید با هم به مزارع و باغستانها برویم و دست در دست یکدیگر کار کنیم. فقط کافی است به من بگویید به کدام مزرعه یا باغستان باید بروم. حالا همهٔ شما پاشاهید. »
و مردم قدم پیش نهادند و سکوت آنها را فراگرفته بود، زیرا شاهی که آنها او را دلیل نارضایتیشان میدانستند، حالا تاج و فر شاهی را به آنها واگذار کرده بود و یکی از آنها شده بود.
پس از آن هر یکی از آنها به راه خود رفت و شاه با یکی از آنها به مزرعهای رفت. اما پادشاهی صدیق بدون شاه وضعیتش بهتر نشد و مه نارضایتی همچنان برفراز آن سرزمین بود. مردم در بازارها فریاد برمیآوردند و میگفتند که باید سرپرستی داشته باشند و باید شاهی باشد که بر آنها حکمرانی کند و بزرگان و جوانان همه یک صدا میگفتند: « ما شاهمان را میخواهیم. »
و به دنبال شاهشان گشتند و او را در مزرعه و هنگام قضای حاجت یافتند و او را برتختش نشاندند و تاج و فر شاهی را به او بازستانند و گفتند: « حالا با شکوه و عدالت بر ما حکومت کن. »
و او گفت: « من واقعاً با قدرت بر شما حکومت خواهم کرد و به یاری خدایان زمین و آسمان، با عدل و داد بر شما حکومت خواهم کرد. »
حال مردان و زنان به نزد او میآمدند و با او دربارهٔ بارونی صحبت میکردند که رفتار ناپسندی با آنها داشت و آنها تنها رعیت او محسوب میشدند و شاه فرمان داد تا بارون را نزد او بیاورند و به او گفت: « در نزد خداوند زندگی یک انسان با زندگی انسانی دیگر برابر است و چون تو نمیدانی که چه طور حیات کسانی را که در مزارع و باغستانهایت کار میکنند بسنجی، تبعید میشوی و برای همیشه این پادشاهی را ترک خواهی کرد. »
روز بعد همکار دیگری به نزد پادشاه آمد و از ستمگریهای کنتسی برفراز تپهها صحبت کرد و این که او چه طور آنها را دچار فقر و فلاکت کرده است. کنتس را بلافاصله به دادگاه بردند و شاه او را هم تبعید کرد و گفت: « کسانی که در مزارع ما کشت و کار میکنند و از باغستانهامان مراقبت میکنند از ما که نان آنها را میخوریم و شراب خمرههای آنان را مینوشیم، نجیبترند و چون تو این را نمیدانی، این سرزمین را ترک خواهی کرد و از این پادشاهی دور خواهی بود. »
بعد مردان و زنانی پیشاش آمدند و از اوزخوفی صحبت کردند که آنها را وادار کرده بود برایش سنگ بیاورند و سنگها را برای کلیسای جامع ببرند، اما در عوض کارشان هیچ چیز به آنها پرداخت نکرد هر چند آنها میدانستند که صندوقچهٔ او مملو از طلا و نقره است، با این حال آنها خود گرسنه و درمانده بودند.»
حجم
۱۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۱۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه