کتاب رنسانس ایتالیا
معرفی کتاب رنسانس ایتالیا
کتاب رنسانس ایتالیا نوشتهٔ کارن اسمن و ترجمهٔ مهدی حقیقت خواه است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ تاریخ جهان است.
درباره کتاب رنسانس ایتالیا
مردم به رُنسانس که فکر میکنند، به یاد نمازخانه سیستین میکلانژ (میکلانجلو)، مونالیزای لئوناردو داوینچی، و تعداد زیادی نقاشیها، مجسمهها، و ساختمانهای عظیم دیگری میافتند که در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم در ایتالیا آفریده شد. گرچه این هنرمندان بزرگ و آثارشان به راستی مظهر اوج این عصرند، اما رُنسانس صرفاً انقلاب هنری نبود. در طول چندین قرن (تقریباً از ۱۳۷۵ تا ۱۶۲۵) در تمام وجوه زندگی انسان در اروپا تغییرات چشمگیری صورت گرفت. مردان و زنان عصر رنسانس شاهد بودند که در همه عرصهها، از روش کسب و کار مردم گرفته تا شیوه سیاستورزی و اسلوب بنای خانههایشان، نو دارد به سرعت جانشین کهنه میشود.
کتاب رنسانس ایتالیا شما را با این اتفاق و دورهٔ بزرگ در تاریخ اروپا آشنا میکند.
خواندن کتاب رنسانس ایتالیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان و جوانان دوستدار تاریخ جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رنسانس ایتالیا
«برجستهترین گرایش فکری مورد پشتیبانی دانشوران رنسانس انسانگرایی یا اومانیسم بود. انسانگرایی نوعی برنامه آموزش و پژوهش و گونهای نگرش فلسفی بود که بر فرد و مسئولیتهایش نسبت به خود و جامعه تمرکز داشت. انسانگرایان بر این نظر بودند که وظیفه هر کس این است که در هر کاری که انجام میدهد برای کمال و فردیت تلاش کند. حتی مهمتر از آن، بسیاری از انسانگرایان مدعی بودند که خداوند حکم کرده است که افراد نهایت تلاش خود را بکنند که بهترین باشند. برای مثال، جیووانی پیکو دلا میراندولا، یکی از مشهورترین دانشوران رنسانس، در «خطابهاش درباره منزلت انسان» میگوید که خداوند به آدم گفت: «تو با آزادی انتخاب و با سربلندی... میتوانی سرشت خود را به هر صورتی که میپسندی شکل دهی.» این تفویضِ اختیار شامل همه عرصههای زندگی انسان میشد. به مردم آموزش داده میشد که آنها وظیفه دارند در آموزش، سیاست، کسب و کار، هنر، و صنعت نمونه باشند.
انسانگرایان همچنین، با ادعای این که ایتالیا محور امپراتوریهای یونان و روم و گهواره تمدن و فرهنگ اروپای غربی بوده، مباهات به گذشته را به ایتالیاییها تلقین میکردند. هنرمندان و دانشوران ایتالیایی دلمشغول نوشتهها، فلسفه، و هنر یونان و روم باستان شدند و آنها را معیار کمال به حساب آوردند، معیاری که به عقیده آنها در طول قرون وسطی از دست رفته بود. دانشوران رنسانس فکر میکردند، با احیای روشها و آموزههای باستانی، دارند تمدن و فرهنگ متعالی را به اروپا بازمیگردانند. مارسیلیو فیچینو در سال ۱۴۹۲ نوشت: «این عصر، با دستیابی به آنچه در میان مردم باستان مایه سرافرازی بود و از آن پس تقریباً به دست فراموشی سپرده شده بود،... آموزش را از تاریکی به روشنایی بازگردانیده است.»
یاکوب بورکهارت تاریخنگار سویسی در قرن نوزدهم کمابیش همین دیدگاه را اختیار کرد و رنسانس را عصر نوآوری، خودیابی انسان، کمال هنری، و تحول فرهنگی تعریف کرد که نمایانگر گسست کامل از گذشته قرون وسطایی اروپای غربی و آغاز فرهنگ مدرن اروپایی بود.
گرچه اصطلاح رنسانس هنوز برای توصیف دوره بین ۱۳۷۵ و ۱۶۲۵ به کار میرود، اما اکثر پژوهشگران امروزی نه قرون وسطی را چنان تاریک و نه تغییرات صورت گرفته را چنان ناگهانی تلقی میکنند. امروزه، رنسانس محصول طبیعی رشته تغییرات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و اقتصادیای تلقی میشود که در دورههای پیشین ریشه داشتند و طی چندین قرن شکل گرفتند. بسیاری رنسانس را نه یک رخداد بیهمتا یا یک رشته رویدادهای درهم تنیده بلکه پلی در زمان به حساب میآورند که در آن یک رویداد یا محرک به رویداد یا محرک بعدی انجامید و قرنهای بین قرون وسطی و پیدایش اروپای مدرن را در بر گرفت. سرگذشت رنسانس تاریخ این رشد و تکامل است.»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه