دانلود و خرید کتاب ماه قبیله
تصویر جلد کتاب ماه قبیله

کتاب ماه قبیله

گردآورنده:آرام شهنواز
انتشارات:انتشارات نظری
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب ماه قبیله

کتاب ماه قبیله گردآوری‌شده توسط آرام شهنواز است و نشر نظری آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموعه‌داستان‌های چند نویسنده و دفتر اول آن است.

درباره کتاب ماه قبیله

کتاب ماه قبیله مجموعه دل‌نوشته‌ها و جستارها و خاطرات تنی چند از نویسندگان گمنام و ناشناس است که در این کتاب گردآوری شده‌اند. اغلب این نوشته‌ها موضوع دینی و مذهبی دارند و در رثای شخصیت بزرگی در اسلام نوشته شده‌اند. همچنین خاطراتی را دربارهٔ زیارت امامان معصوم دربر می‌گیرند.

نام برخی از این داستان‌ها از این قرار است:

بی‌تو می‌میرم

زاپاتا

همهٔ شغل‌های من

سربه‌هوا

هجران

مترسک

خواندن کتاب ماه قبیله را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ماه قبیله

«قرن‌ها پیش در بلاد پارسه، فارس امروزی در شهر شیراز کودکی به دنیا آمد. اسم او را گذاشتند علی جان، پسربچه‌ای دوست‌داشتنی ولی ساده و زودباور به حدی که اگر می‌گفتند ماست سیاه است باور می‌کرد. دل پاکی داشت و بسی مهربان.

علی جان بزرگ و بزرگتر شد، خانواده‌ی ضعیفی داشت. کمک حال پدرش شد تا روزگار بگذرانند،

روزی حاکم، با جاه و جلال و خدم و حشم به اتفاق خانواده برای سیر و سیاحت در گوشه‌ای خوش آب و هوا در شهر بساط گسترد، چشم علی جان افتاد به دختر حاکم، مهرانگیز که از زیبایی شهره‌ی خاص و عام بود، علی جان یک دل نه صدل دل عاشق مهرانگیز می‌شود، رفتارش عوض می‌شود، ترانه می‌خواند، آواز سر می‌دهد، شعر می‌سراید... هر روز که می‌گذرد عاشق و عاشق‌تر می‌شود. کم‌کم اهالی می‌فهمند علی جان عاشق مهرانگیز شده. از این جهت او در میان مردم انگشت‌نما می‌شود. دوستانش مسخره‌اش می‌کردنند که علی جان عاشق شده آن هم عاشق چه کسی. زهی خیال باطن. مادر علی جان یک روز به پسرش می‌گه پسرم دست از این کارهات بردار ما کجا دختر حاکم کجا؟ پاتو اندازه‌ی گلیم‌ات دراز کن، مردم به ما می‌خندند حاکم ما را به نوکری هم قبول نمی‌کند چه برسد به این‌که دخترش را خواستگاری بکنیم.

علی‌جان، پی می‌برد گویا امکان وصال به معشوق وجود ندارد، غمگین و افسرده می‌شود، در این گیرودار از یکی می‌شنود اگر برود به کوه و چهل روز به عبادت و ریاضت بپردازد، نماز بخواند و از صدق دل از خدا بخواهد، او به مراد دل و به وصال معشوق می‌رسد به شرط این‌که راز و نیازش فقط با صدق دل باشد و بس.

علی جان از سادگی و پاک‌دلی چنین کرد به کوه رفت، به عبادت و ریاضت پرداخت نماز خواند و اشک‌ها ریخت و از خداوند خواست که او را به مراد دلش برساند.

کم‌کم علی جان خدا را در خود دید و به کرامات رسید، صاحبدل شد و صاحب‌نظر. دیگه خدا را همه جا می‌دید.

به صحرا بنگرم صحرا تو وینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت

به دریا بنگرم دریا تو وینم

نشان از قامت رعنا تو وینم

بابا طاهر

علی جان به مقامی رسید، غربال سوراخ سوراخ را پر آب می‌کرد بی‌آن‌که قطره‌ای بریزد. رفته رفته آوازه ایشان بر زبان‌ها افتاد، مشهور شد و نام‌آور. گاهی اهالی برای رفع حاجات نزد ایشان می‌رفتند شهرت علی جان به گوش حاکم و دخترش مهرانگیز رسید، حاکم موشکافی کرد و از داستان عشق او به مهرانگیز باخبر شد.

القصه حاکم تصمیم گرفت به نزد ایشان برود و روز چهلم حاکم به دیدن علی جان رفت. به ایشان گفت شما در بین مردم و خدا مقامی پیدا کردی، و تنها کسی بودی ک به‌خاطر دخترم مهرانگیز چهل شبانه‌روز به ریاضت و عبادت پرداختی، و تو تنها کسی هستی که شایستگی دخترم مهرانگیز را داری، ولایق آن هستی، بیا و از مهرانگیز خواستگاری کن.

علی جان می‌گوید خیلی ممنون، نظر لطف شماست به بنده حقیر ولی من به عشق بزرگتری رسیدم. من دیگر از عشق مجازی عبور کرده‌ام و به عشق حقیقی رسیده‌ام، و این است داستان طریقی که به حقیقت می‌پیوند، قدیم (قرن‌ها پیش) به کسانی که صاحب کرم و صاحب دل بودند می‌گفتند بابا، از آن‌جا که علی جان در کوه به این مقام رسید، نام ایشان را باباکوهی گذاشتنند.

شاعر چه زیبا گفت:

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می‌زنی ......

هر کس یک قدم به سمت خدا برداره

خدا صد قدم به سمت او برمی‌داره....»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۷۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۱۷,۵۰۰
تومان