کتاب شرح الف خمیده
معرفی کتاب شرح الف خمیده
کتاب شرح الف خمیده نوشتهٔ لیلا مهدوی است. انتشارات کتابستان معرفت این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب شرح الف خمیده
کتاب شرح الف خمیده دربردارندهٔ یک رمان معاصر و ایرانی است که داستان زندگی حضرت زهرا (س) را در بر گرفته است؛ داستان مستندی که اساسش تاریخ و روایات و متون معتبر شیعه و اهل تسنن است. کتاب از زاویهدید حضرت خدیجه کبری، حضرت فاطمه الزهرا و اسماء بنت عمیس، زندگی دختر پیامبر را از مناظر عبادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روایت میکند. رمان «شرح الف خمیده» مخاطب را از مکه به مدینه میبرد تا در مسیر خود از هنگامهٔ تولد حضرت فاطمه (س) بهدور از خیالپردازیهای داستانی و متعهد به خط معتبر تاریخی تا درگذشت او برساند. «شرح الف خمیده» شرح حق پایمالشده بین در و دیوار است.
حضرت زهرا (س)، این شخصیت تاریخی و دینی دختر حضرت خدیجه و پیامبر اسلام و همسر امام اول شیعیان است. او ۲۰ جمادیالثانی سال پنجم بعثت در مکه به دنیا آمد و در ۱۸سالگی در مدینه از دنیا رفت. از ویژگیهای حضرت زهرا (س) میتوان به ایثار و بخشش به دیگران و بهویژه به نیازمندان، اکرام میهمان، زهد و سادهزیستی، کار و کوشش، مهربانی با خانواده و کودکان و... اشاره کرد. حضرت زهرا (س) فعالیتهای سیاسی نیز داشت و مطابق با شرایط تصمیماتی گوناگون گرفته است؛ بهعنوان نمونه او در جمع زنان «مهاجر» و «انصار» سخنرانی کرد و پیش از وفات یک وصیتنامهٔ سیاسی نوشت و همواره کوشید از حق خود دفاع کند.
خواندن کتاب شرح الف خمیده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شرح الف خمیده
«وارد حجرهٔ کوچک خانه شدم. نور خورشید اتاق را روشن کرده بود. عطر خوشی در حجره پیچیده بود. برد یمانی روی زمین بود، کنار عبا و سجادهٔ پیامبر. با خودم گفتم: «اگر فاطمه عبای رسولاللّه را ببیند، طاقت نخواهد آورد.» برد یمانی را برداشتم و روی دیدگانم گذاشتم. بغض شکستهام را در گلو خفه کردم. نفس عمیق کشیدم و برگشتم. وقتی اهلخانه کفن پیامبر را در دستانم دیدند، صدای نالهشان بلند شد. فضل در کنار علی ایستاده بود و آب بر پیکر میریخت. علی غسل میداد و زیرلب ذکر میگفت. اسامه آب میآورد. کفن آماده بود. قلبم داشت از جا کنده میشد. دستم را روی قلب گذاشتم تا خودم را آرام سازم. طاقت نگاه غمزدهٔ زهرا را نداشتم. در نگاهش غربتی نشسته بود که هیچوقت ندیده بودم. یتیم شده بودیم. انگار پدر همهٔ ما رحلت کرده بود. روزی که خبر شهادت جعفر را شنیدم، هیچوقت از خاطرم نمیرود. همان هنگام که صدای ناله و افغانم بلند بود اما دلم به وجود مصطفی گرم بود. زهرا حق داشت که خون گریه کند. بلال و مقداد با صدای بلند گریه میکردند. عایشه صورت میخراشید و زبان گرفته بود به اوصاف مصطفی. حسن و حسین مظلومانه گوشهٔ ردای مادرشان را گرفته بودند و همپای او اشک میریختند. زهرا کنج دیوار نشسته بود. زیرلب مرثیه میخواند:
قل صبری و بان عنی عزائی
بعد فقدی لخاتم اللانبیا
عین یا عین اسکبی الدمع سحا
ویک لاتبخلی بفیض الدماء
یا رسولالله یا خیره الله
و کهف الایتام و الضعفا
لوتری المنبر الذی کنت تعلو
علاه الظلام بعد الضیاء
یا الهی عجل وفاتی سریعا
قد بغضت الحیاه یا مولای»
حجم
۲۱۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۱۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه