کتاب به اندازه یک نقطه
معرفی کتاب به اندازه یک نقطه
کتاب به اندازه یک نقطه نوشتهٔ ژیلا تقیزاده است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است. این کتابْ داستان یک بیمار سرطانی و چالشها و روابطش با جامعه پیرامونش را روایت میکند.
درباره کتاب به اندازه یک نقطه
داستان به اندازه یک نقطه روایت زندگی شخصی است که دچار نوعی سرطان لاعلاج میشود. در طول داستان ما با روحیات زن قهرمان داستان و نوع رابطهاش با دیگر افرادی که به واسطهٔ این بیماری در کنار هم قرار گرفتهاند، آشنا میشویم. ژیلا تقیزاده خودش با این بیماری دست به گریبان بوده و حس آن را درک کرده است و توانسته با جزئیات و احساسات دقیقیی حال قهرمان داستان را توصیف کند. این کتاب نامزد جایزهٔ پروین بوده است.
خواندن کتاب به اندازه یک نقطه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به عزیزانی که به بیماری سرطان مبتلا شدهاند یا بهنوعی با آن درگیر هستند پیشنهاد میکنیم.
درباره ژیلا تقیزاده
ژیلا تقیزاده یک نویسندهٔ ادبی فعال و پرکار است. او در کنار نویسندگی، نقاشی هم میکند و سالها در حیطههای گوناگون هنری مثل تصویرگری کتاب کودک، گرافیک، طراحی عروسک، نمایشنامهنویسی رادیو، و صحنه کار کرده است. او مدتهاست که یک نشست ادبی به اسم نویسان را هم در کارگاهی برای علاقهمندان به داستان کوتاه برگزار میکند. تقیزاده چندین بار هم در مسابقات ادبی، داور بوده است.
بخشی از کتاب به اندازه یک نقطه
«هنوز پانزدهم دی
ابروهایم ریختند. یک مداد قهوهای داشتم از قبل. ابرو کشیدم برای خودم. بهتر شد. چندان مهم هم نیست.
لیلی عاشق خرگوش هاست؛ چون با اینکه ابرو ندارند، باز هم قیافههایشان متعجب است. خودم دیدم جلو آینه میایستاد و از امیدها و آرزوها حرف میزد و میگفت: «ببین! ابرو نباشه دیگه هیچ حرفی عجیب نیست، چون نمیشه تعجب کرد!» پس لابد میشود به هر آرزویی رسید و تعجبی هم ندارد، وقتی انسان ابرویی هم ندارد.
پیروز برایم نوشت، هنوز جراحی نشده. نوشت که باید قبلش به کندوها و زنبورهایش برسد و بسپاردش به شریکش یا دوستش! به داراب هم زنگ نزدیم و از سید علی هم بیخبریم به کلی. نمیدانم تن به جراحی میدهد یا هنوز توی ذهنش خودزنی باقی است، به خاطرِ درگذشتِ پروانه. خواب دخترش را دیدم دیشب؛ همانی که دوست داشت نویسنده شود. دلواپسم برایشان.
ده روز دیگر شیمیِ سوم دارم. کفگیرمان خورده به ته دیگ. ای لعنتی کاش آخری باشی. آن وقت دیگر نمیایستم کنار یک درخت و تکیه نمیدهم به تنهاش و دیگر گلهای سرخش را نمیچینم و نمیریزم زمین. میگذارم زندگی کنند. میگذارم از دشت، مه و باد خنک بیاید و بپیچد دورش و تازه نگهش دارد. که نسوزد از گرمای کویر. کویری که آن دور دستهایش باز درختی است که میخواست زندگی کند. و کسی تکیه داده به تنهاش که حالش خوب نیست. حالش به هم میخورد.
حالم از بیمزگی دهانم به هم میخورد. نوک انگشتانم مثل گوشههای صورتم از تنگ شدن عروق و نرسیدن هرگونه مایعات زیر جلدی، چروک برداشته. ولی خب، بودن یا رفتنم را سی تی اسکن نشان میدهد، بعد ازهمین شیمیِ سوم.»
حجم
۱۲۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۲۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
میخواین بدونید چطوری با سرطان مبارزه کرده ؟؟