
کتاب نامه های ولفگانگ آمادئوس موزار
معرفی کتاب نامه های ولفگانگ آمادئوس موزار
کتاب نامه های ولفگانگ آمادئوس موزار با عنوان انگلیسیِ Letters of Wolfgang Amadeus Mozart نوشتهٔ ولفگانگ آمادیوس موتسارت، حاصل گردآوری هانس مرسمان و ترجمهٔ محسن الهامیان است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ناداستان در حوزهٔ موسیقی قرار میگیرد، شامل نامههای یکی از بزرگترین آهنگسازان اتریش و جهان است. این نامهها که اغلب خندهدار و گاه غمانگیز هستند، همچون یک خودزندگینامهٔ صادقانه ظاهر شده و مشاهدات شوخطبعانهٔ هنرمند از خانوادهٔ سلطنتی و حمایت آنها، موسیقی، خانواده و فقر را آشکار کردهاند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نامه های ولفگانگ آمادئوس موزار
کتاب «نامههای ولفگانگ آمادئوس موزار» که نخستینبار در سال ۱۹۲۸ میلادی و در ایران در سال ۱۴۰۰ منتشر شده، از متن انگلیسی به پارسی برگردانده شده است. این ناداستان بیش از ۱۰۰ نامه به قلم یکی از موسیقیدانهای بزرگ اتریش و جهان را در بر گرفته است. این کتاب میتواند نگاهی نزدیک به وقایع روزمره، احساسات و ایدههای «ولفگانگ آمادئوس موزار» را به ما ارائه و بخش قابل توجهی از زندگی او را پوشش دهد. موتسارت در این نامهها به دوستان، خانواده و همکارانش نوشته و سختیها، پیروزیها و جزئیات ریز فرایند خلاقانهاش را به اشتراک گذاشته است. ارتباطات او، دیدگاههای اجتماعی و سیاسی در آن دوره و تکامل آهنگسازیاش همگی از زاویهای متفاوت در نامهها به نمایش گذاشته شده است. این مجموعه پر از جزئیات تاریخی است و نهتنها شخصیت و نبوغ موتسارت را آشکار میکند، بلکه تصویری روشن از صحنهٔ فرهنگی اروپا در قرن ۱۸ میلادی ارائه میدهد. این نامهها زندگی کوتاه و پر از فرازوفرود او، سالهای که بهعنوان یک کودک نابغه در دربارهای اروپا شگفتی آفرید، روزهای پایانیاش که نامههای محبتآمیز به همسرش مینوشت، نامههای طولانی و مالیطلبانه به دوستان و حامیانش را شامل میشود. نامهها پر از مشاهدات جزئی و مهم دربارهٔ افرادی است که او ملاقات کرد؛ همچنین نظراتی دربارهٔ واکنشها به موسیقیاش، اظهارنظرهای طعنهآمیز دربارهٔ «دِلِتانت»ها و حرفهایهای ناکارآمد، افکاری دربارهٔ آهنگسازان دیگر، نوازندگی پیانو و ارگ، آوازخواندن و روشهای خودش در آهنگسازی.
نامههای «ولفگانگ آمادئوس موتسارت» رسمی یا فکورانه نیستند و بیشتر بهسبک گفتوگویی نوشته شده و بسیار شخصی هستند. در املای کلمات، نقطهگذاری و دستور زبان نویسنده در نسخهٔ اصلی، خطاهایی دیده شده که ناشی از زبان آلمانی غیرادبی و لهجهٔ جنوبی او است. برخی از نامهها به زبانهای خارجی نوشته شده که نویسنده در سفرهای خود با آنها آشنا شده بود و این باعث پیچیدگی بیشتر و سختی در ترجمه شده است. در این مجموعه، نامههایی انتخاب شده که روحیات موتسارت و شخصیت کودکی نابغهٔ او را نشان میدهد؛ همچنین این نامهها نشاندهندهٔ احترام و علاقهٔ شدید او به پدرش هستند؛ البته گفته شده که وقتی موتسارت به سن بلوغ رسید، اختلافات بسیاری با پدرش پیدا کرد، اما همیشه او را با احترام مینگریست. این نامهها حاوی تجارب او در دربارها، مشکلات مالی، افسوس از دست دادن مادر، عشق اول، شوخیها با دخترعمویش و حتی مشکلاتی که منجر به مرگ زودرس او شد، است. موتسارت در این نامهها شخصیتی زنده، طبیعی و خوشحال از خود نشان داده که همواره آمادهٔ اشتباهکردن است.
نامههای کتاب حاضر اینگونه تقسیمبندی شده است: اولین سفرها (۱۷۶۳ ـ ۱۷۶۸)، سفر به ایتالیا همراه پدرش (۱۷۶۹ ـ ۱۷۷۳)، مسافرتی به اتفاق مادرش به مونیخ، آگسبورگ و مانهایم (۱۷۷۷ ـ ۱۷۷۸)، پاریس (۱۷۷۸ ـ ۱۷۷۹)، مونیخ و ارائۀ «ایدومنئو» (۱۷۸۰ ـ ۱۷۸۱)، اولین سالهای وین و فیگارو (۱۷۸۱ ـ ۱۷۸۵)، اپراهای بزرگ (۱۷۸۵ ـ ۱۷۹۳).
«ولفگانگ آمادئوس موزار» در یکی از جملات معروفش در این نامهها اینگونه گفته است؛ اگر سکوت را میخواهی خاموش باش، اما هر گاه ضرورت دارد سخن بگو و طوری سخن بگو که مردم گفتهات را به خاطر بسپارند.
خلاصه کتاب نامه های ولفگانگ آمادئوس موزار
خلاصهٔ دو نامه از این کتاب را بخوانید.
نامهٔ شمارهٔ ۴۸، به پدرش، پاریس، ۲۴ مارس ۱۷۷۸:
«ولفگانگ آمادئوس موتسارت» در این نامه از سفرش به فرانسه گزارش و توضیح میدهد که بعد از ۹ روز سفر سخت بالاخره به مقصد رسید. او از دشواریهای سفر و احساساتش دربارهٔ ترک مانهایم و دوستانش میگوید و از اینکه چه سختیهایی را در مسیر تحمل کرده است؛ سپس به برنامههایش در فرانسه اشاره میکند و از ملاقات با افراد مختلف مانند «آقای گریم» و «آقای فون زوکینگن» صحبت میکند. او به کنسرتی که در مانهایم برگزار شده اشاره میکند که در آن قطعهای از آثارش اجرا شده و از اجرایش با ارکستر و تأثیرگذاریاش بر حاضران نیز میگوید؛ همچنین از لطف و حمایت خانوادۀ «وبر» و «کانابیش» میگوید و توضیح میدهد که چگونه با وجود مشکلات مالی، این خانوادهها به او لطف نشان دادهاند. در پایانِ نامه به سلامتبودن خودش و همراهانش اشاره میکند و از پدرش میخواهد نگرانی نداشته باشد. او از پدرش میخواهد در نامههایش روحیهای شاد داشته باشد و اگر به شهری نزدیک او سفر کرد، حتماً به دیدنش بیاید. موتزارت نامه را با ابراز محبت به پدر و خواهرش به پایان میرساند.
نامهٔ شمارهٔ ۶۲، به دخترعمویش، سالزبورگ، ۱۰ می ۱۷۷۹:
این نامه بهطور غیررسمی و با طنز و شوخی نوشته شده است. «ولفگانگ آمادئوس موتسارت» با لحن بازیگوشانه و کمی اعتراضی از احساسات مختلف خود نسبت به دخترعمویش میگوید؛ سپس موضوعات مختلفی مانند اتفاقات مربوط به لایپزیگ و مسائل مالی را مطرح میکند. موتزارت به طنز از مفاهیمی مثل پول و ارزشها صحبت میکند و در ادامه به سؤالات مختلف و بهظاهر بیموردی اشاره میکند؛ از جمله اینکه آیا گروههای بوهمی مشغول به کار هستند یا نه و سؤالاتی دربارهٔ افراد مختلف مانند «پروست» و «میخائیل». او در انتهای نامه با طراحی تصاویر عاشقانه و شاعرانهای دربارهٔ دخترعموی زیبایش، به او ابراز علاقه میکند و از او میخواهد که تغییر کند و به محبوب او تبدیل شود. این نامه با خداحافظی و ارسال سلام به خانواده پایان یافته است.
چرا باید کتاب نامه های ولفگانگ آمادئوس موزار را بخوانیم؟
مطالعهٔ این مجموعه نامه درکی عمیقتر از زمینههای تاریخی و فردی «موتزارت» ایجاد میکند.
کتاب نامه های ولفگانگ آمادئوس موزار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب نامه در حوزهٔ موسیقی پیشنهاد میکنیم.
درباره ولفگانگ آمادئوس موزار
«ولفگانگ آمادئوس موزار» [موتسارت] (Wolfgang Amadeus Mozart) زادهٔ ۲۷ ژانویهٔ ۱۷۵۶ و درگذشتهٔ ۵ دسامبر ۱۷۹۱، آهنگسازی اتریشی و موسیقیدانی کلاسیک بود. او در زندگی کوتاه خود بیش از ۶۰۰ قطعه موسیقی شامل موسیقی اپرا، سمفونی، کنسرتو، موسیقی مجلسی، سونات، سرناد و موسیقی برای گروه کُر ساخت. در پنجمین سال از زندگیاش آغاز به آهنگسازی کرد و در تمام اروپا شهرت بسیار یافت. در هفتسالگی اولین سمفونی و در دوازدهسالگی اولین اپرای کامل خود را نوشت. در تمام ژانرهای مرسوم در دوران زندگیاش موسیقی تصنیف کرد و آثار درخشانی پدید آورد. در طول زندگیاش از نامهای مختلفی استفاده کرد. این موضوع تا حدی به سنتهای کلیسایی آن زمان و تا حدی بهدلیل چندزبانهبودن موتسارت و انطباق آزادانهٔ نامش با زبانهای دیگر بود. گفته شده است که در لحظات پایانی عمرش گفته اکنون طعم مرگ را بر زبان خویش احساس میکنم.
درباره هانس مرسمان
«هانس مرسمان» (Hans Mersmann) زادهٔ ۶ آگوست ۱۸۹۱ در پوتسدام و درگذشتهٔ ۲۴ ژوئن ۱۹۷۱ در کلن و موسیقیشناسی آلمانی بود. در مونیخ و برلین تحصیل کرد. در سال ۱۹۱۶ با پایاننامهای تحتعنوان «کریستف لودویگ باکسبرگ و اپرای او سارداپالوس» دکترا گرفت. یک سال بعد، کمیسیون آهنگهای فولکلور پادشاهی پروس از او خواست که یک آرشیو از آهنگهای فولکلور راهاندازی کند. از سال ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۳ سردبیر مجلهٔ معتبر «ملوس» بود. در سال ۱۹۲۶ بهعنوان استاد مدعو در دانشگاه فنی برلین منصوب شد. پس از به قدرت رسیدن نازیها در سال ۱۹۳۳، بهدلیل حمایتهای مکرر از موسیقی نو، مجبور به ترک دانشگاه شد؛ سپس بهعنوان معلم خصوصی موسیقی امرار معاش کرد. در سال ۱۹۳۵ توسط انجمن فرهنگی ملی سوسیالیستی بهعنوان «بلشویک موسیقی» بدنام شد. از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۷ مدیر دانشگاه موسیقی کلن بود و از ۱۹۵۳ نیز بخش آلمانی شورای بینالمللی موسیقی یونسکو را رهبری کرد.
بخشی از کتاب نامه های ولفگانگ آمادئوس موزار
«۱۱۵. به همسرش
۸ آوریل ۱۷۸۹، بودوایز
همسر مهربانم!
در حینی که پرنس سرگرم رسیدگی به اسبهاست، از فرصت استفاده کردم تا چند کلمهای برای تو زن کوچک و دوستداشتنیام بنویسم! حالت چطور است؟ آیا تو هم همان طوری فکر میکنی که من فکر میکنم؟ هر لحظه به تصویرت نگاه میکنم و آه میکشم؛ نصف آهم از شادی و نصف دیگرش از غم است. مواظب سلامتی پرارزشت باش که برای من بسیار ارزشمند است و خداحافظ! در مورد من نگران نباش، چون در این سفر متحمل ناراحتی یا دردسر نیستم؛ فقط دوری تو ناراحتم میکند و چون قابل علاج نیست، پس باید تحمل کرد. با چشمانی پر از اشک برایت مینویسم. نامهای مفصلتر و خواناتر از این، از پراگ وقتی این همه شتابزده نیستم خواهم نوشت. خداحافظ. یکمیلیون بار با ملایمت میبوسمت و همیشه به تو وفادارم.
stu - stu ـ موزار
از طرف من کارل را ببوس و سلامهای مرا به خانم و آقای پوشبرگ برسان. خیلی زود یکدیگر را خواهیم دید.»
حجم
۹۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۹۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه