
کتاب داستان های کوتاه رمانتیک آلمانی (دوزبانه)
معرفی کتاب داستان های کوتاه رمانتیک آلمانی (دوزبانه)
کتاب الکترونیکی «داستانهای کوتاه رمانتیک آلمانی» نوشتهٔ آرمان حسینینسب را نشر سفیر قلم منتشر کرده است. این مجموعه شامل داستانهای کوتاه آلمانی است که با رویکردی آموزشی و سرگرمکننده برای علاقهمندان به زبان و ادبیات آلمانی گردآوری شدهاند. کتاب حاضر با هدف آشنایی خوانندگان فارسیزبان با فرهنگ و ادبیات آلمان، داستانهایی از نویسندگان کلاسیک و معاصر این کشور را در کنار ترجمهٔ فارسی آنها ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب داستان های کوتاه رمانتیک آلمانی (دوزبانه)
«داستانهای کوتاه رمانتیک آلمانی» اثری است که به قالب داستان کوتاه پرداخته و مجموعهای از روایتهای آموزنده و تمثیلی را در خود جای داده است. این کتاب با گردآوری داستانهایی از سنت ادبی آلمان، بهویژه داستانهای کوتاه و افسانههای مشهور، تلاش کرده است تا مخاطب را با جنبههای مختلف فرهنگ و اخلاقیات آلمانی آشنا کند. داستانها اغلب با محوریت مضامین اخلاقی، دوستی، صداقت، فروتنی و اهمیت قناعت انتخاب شدهاند و هرکدام در پایان، پندی اخلاقی یا نکتهای آموزنده را به خواننده منتقل میکنند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان بهصورت مستقل روایت میشود و در کنار متن آلمانی، ترجمهٔ فارسی آن نیز آمده است. این ویژگی، کتاب را به منبعی مناسب برای یادگیری زبان آلمانی و آشنایی با ادبیات این کشور تبدیل کرده است. آرمان حسینینسب در این مجموعه، داستانهایی از برادران گریم، هاینریش بل، ولفگانگ بورشرت، فرانتس کافکا و نویسندگان معاصر را گردآوری کرده و با ترجمهای قابلدرک برای فارسیزبانان ارائه داده است.
خلاصه داستان داستان های کوتاه رمانتیک آلمانی (دوزبانه)
این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه و افسانههای آلمانی را دربرمیگیرد که هرکدام با زبانی ساده و روایتی موجز، مفاهیم اخلاقی و انسانی را به تصویر میکشند. داستانهایی مانند «خورشید و باد»، «سگ و استخوانش»، «روباه و لکلک»، «شیر و موش»، «گرگ در پوستین گوسفند»، «موش شهری و موش روستایی»، «عقاب و لاکپشت»، «غازی که تخم طلا میگذارد» و «لاکپشت و خرگوش» از جمله روایتهایی هستند که در این مجموعه آمدهاند. هر داستان با فضاسازی خاص خود، شخصیتهایی را به تصویر میکشد که در موقعیتهای گوناگون با چالشهایی روبهرو میشوند و در پایان، نتیجهای اخلاقی یا انسانی از دل روایت بیرون میآید. برای مثال، داستان «خورشید و باد» به تأثیر مهربانی در برابر زور اشاره دارد، «سگ و استخوانش» دربارهٔ قناعت و پرهیز از طمع است، «روباه و لکلک» اهمیت احترام متقابل را نشان میدهد و «شیر و موش» بر ارزش کمکرسانی و فروتنی تأکید دارد. این داستانها نهتنها سرگرمکنندهاند، بلکه هرکدام حامل پیامی هستند که میتواند در زندگی روزمره کاربرد داشته باشد. روایتها با زبانی ساده و قابلدرک برای مخاطب فارسیزبان بازنویسی شدهاند و در کنار متن آلمانی، امکان مقایسه و یادگیری زبان را نیز فراهم میکنند.
چرا باید کتاب داستان های کوتاه رمانتیک آلمانی (دوزبانه) را بخوانیم؟
این کتاب با گردآوری داستانهای کوتاه و افسانههای آلمانی، فرصتی برای آشنایی با فرهنگ و اخلاقیات جامعهٔ آلمان فراهم میکند. هر داستان، مفهومی اخلاقی یا انسانی را بهگونهای ملموس و قابلدرک روایت میکند و در پایان، پندی آموزنده به مخاطب ارائه میدهد. علاوهبر این، وجود متن آلمانی در کنار ترجمهٔ فارسی، کتاب را به ابزاری مناسب برای تقویت مهارتهای زبانی و یادگیری واژگان و ساختارهای زبان آلمانی تبدیل کرده است. مطالعهٔ این مجموعه نهتنها برای علاقهمندان به ادبیات و فرهنگ آلمان جذاب است، بلکه برای زبانآموزان نیز کاربردی خواهد بود. روایتهای کوتاه و مستقل کتاب، امکان مطالعهٔ سریع و لذتبخش را فراهم میکند و هر داستان، فرصتی برای تأمل در ارزشهای انسانی و اجتماعی بهشمار میآید.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات داستانی، دوستداران فرهنگ و زبان آلمانی و زبانآموزانی که بهدنبال تقویت مهارت خواندن و درک مطلب هستند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به داستانهای اخلاقی و آموزنده علاقه دارند یا بهدنبال متونی برای تمرین ترجمه و یادگیری زبان دوم هستند، گزینهٔ خوبی بهشمار میآید.
بخشی از کتاب داستان های کوتاه رمانتیک آلمانی (دوزبانه)
«در یک صبح زیباء زمانی که آسمان غرق در نور طلایی خورشید بود و باد به آرامی از میان درختان میوزید؛ آندو در مورد قدرتهایشان شروع به بحث کردند. باد با زوزهای بلند گفت: «من از تو خیلی قدرتمندتر هستم. من میتوانم درختان را از جا دربیاورم و طوفان ایجاد کنم!» خورشید که آرام و ساکت در آسمان ایستاده بود. لبخندی زد و پاسخ داد: «اما گرما و نور من شادیبخش و زندگیبخش است. من لطیف ولی قدرتمند هستم.» باد با لحنی چالشبرانگیز فریاد کشید: «لطیف؟ خیلی کسل کننده است. من حاضرم با تو شرط ببندم که از تو قویتر هستم. آن مرد را میبینی؟ شرط میبندم خیلی زودتر از تو میتوانم او را مجبور کنم تا کتش را دربیاورد.» خورشید متفکرانه سری تکان داد و گفت: «چالش جالبی به نظر میرسد. تلاشت را بکن تا ببینیم.» باد بلافاصله با تمام توان شروع به وزیدن کرد. دمید و چرخید و باعث شد درختان خم شوند و برگها در هوا پرواز کنند. اما هرچه باد شدیدتر میوزید، مرد محکمتر کتش را به دور خود میپیچید. میخواست خودش را از نسیم سردی که میوزید محافظت کند. پس از آن که باد از شدت خستگی تسلیم شد، نوبت به خورشید رسید. او به آرامی و گرمی روی مرد تابید. هوا کمکم گرمتر و گرمتر شد. مرد گرمای مطبوعی را روی پوست خود احساس کرد و کمکم احساس راحتی کرد. در نهایت هوا آنقدر گرم شد که مرد کتش را باز کرد و آن را درآورد. خورشید با طبع لطیف و گرمش به چیزی رسیده بود که باد با تمام قدرتش نتوانسته بود.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه