کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی
معرفی کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی
کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی نوشتهٔ پری اندرسون و ترجمهٔ علیرضا خزائی است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی
کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی ادامهٔ مسیر تحلیلی پیشینِ پری اندرسون در ملاحظاتی دربارهٔ مارکسیسم غربی است. اندرسون، تقریباً یک دهه پس از اثر پیشین خود، هم برخی نکات و پیشبینیهای اثر قبلی را مجدداً ارزیابی میکند و هم به بررسی تحولاتی میپردازد که نظریهٔ مارکسیستی در غرب در این سالها از سر گذرانده است. این تحولات پیش از هر چیز محصول ظهور رقبایی تازه نظیر نظریههای ساختارگرا و پساساختارگراست.
دوگانهٔ ساختار / سوژه (در گفتمان فلسفی) یا ساختار / عاملیت (به طور کلی در علوم اجتماعی) از دیرباز در قامت یکی از سختجانترین معضلاتِ تفکر جلوه کرده است. از همینرو، نحوهٔ مواجهه با این دوگانه (از توصیف و تبیین گرفته تا تلاش برای فرارفتن از آن) را میتوان یکی از مهمترین نقاط عطفی دانست که نظرگاههای گوناگون را از یکدیگر تفکیک میکند. مادامی که زندگی انسانی و نظم اجتماعی همچون سازهای بیرونی و جدا از سوژههای انسانی جلوه کند، مادامی که سویههایی از زندگی انسانی ذیل «اجبارها» و «الزامات» بر آدمیان جلوه کند و آدمی ملزم باشد به قوانینی ورای قوانین خودخواسته و آگاهانه تن دهد و تغییرپذیر باشد، از «ساختار» هم خلاصی نیست. از سوی دیگر، مادامی که ویرانشهرهای علمی ـ تخیلی و روباتیک تحقق نیافتهاند و دگرآیینی همهٔ مجراهای خودآیینی را اشغال نکرده است، مادامی که میتوان از «انسان» سخن گفت یا دقیقترش مادامی که کماکان میتوان «سخن» گفت، لاجرم بخواهیم و نخواهیم، بدانیم و ندانیم، از «سوژه» و «عاملیت» سخن میگوییم. شق دیگر این دوگانه همین معضل را در عرصهٔ دیگری پی میگیرد: طبیعت / تاریخ؛ اینکه انسانها تا چه اندازه توانستهاند بر محدودیتهای طبیعی فایق بیایند و در گسست از طبیعت تاریخ بسازند. دیرزمانی مارکسیسم برجستهترین رویکردی بود که در تبیین این دوگانهها و دورنمای فرارفتن از آنها عرضاندام میکرد: انسانها تاریخ خود را میسازند اما نه آنگونه که میخواهند و نه در شرایطی که خود برگزیدهاند. از اواخر دههٔ هفتاد میلادی و در پی شکستهای مارکسیسم در عرصهٔ سیاسی، رقبایی در عرصهٔ نظری نیز ظهور کردند که وعدهٔ پرداختی بدیع به معضلاتی همچون دوگانهٔ ساختار / سوژه را میدادند. اندرسون در این مجلد بیش از هر چیز به درگیری انتقادی با این رقبای تازه، یعنی ساختارگرایی و پساساختارگرایی، میپردازد.
از نظر اندرسون، رقبای تازهٔ مارکسیسم در مواجهاتِ بهظاهر بدیعشان با این دوگانههای دیرپا خود دچار معضلاتی میشوند که آنان را از تحقق وعدههایشان بازمیدارد: واژگونی ساختارها، تحلیل بردن حقیقت و تأکید مفرط بر زبان؛ اینها سرفصل انتقاداتی است که اندرسون در بررسی ساختارگرایی و پساساختارگرایی بر آنها انگشت میگذارد. به قول نیچه، «چون دیرزمانی در مغاک بنگری، مغاک نیز در تو مینگرد.» ساختارگرایی و پساساختارگرایی چنان در مغاکِ ساختارها خیره شدهاند، چنان ارفئوسوار مسحور موسیقیِ زبان و دلنگران گذشتهٔ طبیعی ـ رمانتیک انسان در پشتسرشان هستند که عملاً خود این گذشته را از دست میدهند و تمامی عناصر آن نزدشان سنگواره میشود؛ آنها مناسبات اجتماعی و تاریخی را به بنیادینترین خصایل طبیعی انسان و به ریشهایترین ساحت تفکر، یعنی زبان، نسبت میدهند. به این ترتیب، زبان که توأمان تبلور حیات اجتماعی و سرشتنشان این اجتماعی بودن، یعنی ارتباط، است به عرصهای مجزا از تولید و بازتولید این حیات اجتماعی بدل میشود. ویژگیهای زندگیِ انسانی ذیل مناسبات بتواره و بیگانه به ویژگیهای دائمی و تغییرناپذیر انسانی بدل میشوند و اینک دیگر این ساختارها / بتوارهها هستند که از رهگذر سوژهها سخن میگویند نه برعکس. به این ترتیب، ساختارگرایی و پساساختارگرایی از تحقق وعدهای که دادهاند، یعنی مواجههای انتقادیتر با دوگانههای ساختار / سوژه و طبیعت / تاریخ، بازمیمانند. مسلم است که هیچیک از این موارد به معنای رد و نفی تمامعیار دستاوردهای هر یک از این رویکردها برای نظریهٔ انتقادی نیست، بلکه بهکارگیری همان معیارهای نقد برای ارزیابی کارنامهٔ این رویکردهاست؛ امری که، از نظر اندرسون، کماکان نقطهٔ قوت ماتریالیسم تاریخی در مقایسه با سایر رویکردهاست: خودانتقادی دائمی.
خواندن کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران فلسفه و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی
«اصطلاح «نظریهٔ انتقادی»، که امشب ما را گرد هم آورده، واجد ابهامات خاص و البته بارآور مختص به خود است. در وهلهٔ نخست باید پرسید این نظریه دربارهٔ چیست؟ این اصطلاح بین دو قطب اصلی نوسان میکند: آشناتر از همه، نظریهٔ ادبی، که نام و مجموعهٔ آثاری که برای گرامیداشتشان گرد آمدهایم یادآور آناند. اما همچنین، نظریهای دربارهٔ جامعه که سنتی محدودتر اما جدلیتر و گزندهتر دارد. در مورد نظریهٔ دوم، دو واژهٔ «نظریهٔ انتقادی»] که ضابطهٔ اصلی] را تعریف میکنند، اغلب با حروف بزرگ نوشته میشوند تا تمایز خود را از نظریهٔ نخست نشان دهند. جزء دیگر این ترکیب [واژهٔ «انتقادی»] نیز پرسشهایی مشابه برمیانگیزد. از نظریهپردازی در باب چه نوع انتقادی سخن میگوییم؟ انتقاد بر چه مبنا و اصولی؟ خود همین مجموعه [تاریخ نقدِ رنه ولک] و گستردگیاش نشان میدهد که در اینجا با طیف وسیعی از مواضع سروکار داریم. چنان که خوانندگان تاریخ نقد رنه ولک میدانند، همین تنوع مواضع موجود درون نقد ادبی، با تمامی سایشها و تصادمهایی که همراه دارد، در عمل همواره معطوف به آمیزش امر ادبی با امر اجتماعی بوده است. حتی کسانی هم که خودِ مفهوم «نظریه» را مؤکداً رد میکنند اغلب پیوند اجباری بین این دو را تصدیق کردهاند. هر چه نباشد، این لیوِس بود که ادعا کرد نقد ادبیات همانا «نقد زندگی» است. این حرکت خودبهخودی از امر ادبی به امر اجتماعی، فارغ از اینکه به بیان درآمده باشد یا خیر، روی هم رفته در جهت معکوس یعنی به صورت حرکت از امر اجتماعی به امر ادبی جریان نداشته است. بهسادگی میتوان دلایل آن را یافت. چرا که نقد ادبی، خواه «عملی» و خواه «نظری»، معمولاً چیزی نیست جز نقد ــ انگیزهٔ مهارنشدنیِ ارزیابیکنندهٔ آن عموماً خودبهخود از مرزهای متن به فراتر از آن، به زندگیِ همبسته با آن، گذر میکند. نظریهٔ اجتماعی در معنای موردنظر، به شکلی متناقض، فاقد مسئولیت تمایزبخش مشابهی درون خود است. جریان اصلی نظریهٔ کنش، که مدتهاست بر جامعهشناسی امریکای شمالی سیطره دارد، نمونهٔ در دسترسی برای بررسی است. اغلب نظریههای ادبی، مستقیم یا ضمنی، به جامعه میپردازند، اما نظریههای موجود دربارهٔ جامعه که حتی غیرمستقیم دربارهٔ ادبیات بحث کنند نسبتاً اندکاند. دشوار بتوان قسمی پوئتیک پارسونزی را تصور کرد، اما مشاهدهٔ نوعی جامعهشناسی یا تاریخی که فعال در حوزهٔ نقد نو باشد دشوار نیست.»
حجم
۲۶۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه
حجم
۲۶۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه