کتاب خورشید میماند
۴٫۸
(۵)
خواندن نظراتمعرفی کتاب خورشید میماند
«خورشید میماند» روایتی داستانی از زندگی شیخ بهایی(۱۰۳۱-۹۵۳ ق) به قلم کامران پارسینژاد(-۱۳۴۲) است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
در مکتبخانه، کنار سایر بچهها نشسته بود و از پنجره، به شاخههای بیبرگ درختانی نگاه میکرد که با سوز پاییزی تکان میخوردند. گاهی هم روستاییانی را میدید که خسته از یک روز تلاش به خانههایشان بازمیگشتند. ابرهای تیره و سیاه، به سرعت از قله کوه سرازیر میشدند و آسمان روستا را میپوشاندند. لحظهای بعد، باد بود و صدای ضربههای پیدرپی قطرات باران بر پشت پنجره. حسی گنگ و آزاردهنده در وجودش رخنه کرده بود. حسی که همیشه به سراغش نمیآمد. اگر به آرامی بازویش را تکان نمیدادند، همچنان به بیرون از پنجره خیره میماند و زنانی را میدید که سبدهای بزرگ بر دوش داشتند و به سختی در گلولای راه میرفتند. روی برگرداند. مقابل چشمانش دیوار خشتی، یک منقل کوچک، کتابهای قرآن روی طاقچه و چهره عزالدین حسین قرار داشت. عزالدین حسین مقابل بچهها نشسته بود. صورتی گرد با ریش انبوه و سیاه، و چشمانی نافذ و درشت داشت.
گفت: «دستی که توان نوشتن ندارد، دیه هم ندارد. حضرت علی میفرمایند: خرد نویسنده در قلمش جلوه میکند. شما خوب میدانید خداوند متعال به چه چیزی قسم خورده است. آری! به قلم. قسم به قلم و آنچه مینگارد. شما عالمان فرداها هیچگاه نمیتوانید از قلم دور بمانید.»
غرش آسمان دوباره او را با خود برد. دانههای تند و ریز باران، شاخههای لخت و عور درختانی که اسیر باد بودند و دشت مهآلود را دید. همه وهمانگیز و ترسناک مینمود. کمی جابهجا شد. ترسیده بود. در میان دشت، در دل مه غلیظ خاکستری به دنبال چیزی میگشت. یک احساس گنگ و آزاردهنده با او بود و رهایش نمیکرد. مه غلیظ و خاکستری هر لحظه به شکلی در میآمد. انتظار، دلپریشانی و تپش تند قلب، امانش را بریده بود. اینبار عزالدین حسین بود که از دنیای وهمآلود رهایش کرد.
جای خالی عباس
سیدعلیاصغر علوی
تنها راه رستگاریسیدمهدی شجاعی
عبد شکورمحمدرضا مختاری
یادگاران؛ کتاب فرزند کشمیر (شهید سیدقلبی حسین رضوی)محمدعلی جعفری
روایت دلخواه پسری شبیه سمیرمحمدرضا شرفی خبوشان
انجمن مخفیاحمد شاکری
همقسمعبدالقدوس امین
برادر انگلستانعلیرضا قزوه
الی الحبیبسیدعلیاصغر علوی
شکوای سبز ۲سیدمهدی شجاعی
مسافر جمعهسمیه عالمی
سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد؛ جلد دومنادر ابراهیمی
تنها علاجسیدعلیاصغر علوی
محمد سعیدامیرحسین معتمد
خادم ارباب کیست؟سیدعلیاصغر علوی
قافیاسین حجازی
امضای کوچک: کتابی برای حضرت علیاصغر نکتهها، درسها و آموزههای تربیتی امروزیاشسیدعلیاصغر علوی
روحانیت و دولت مدرن
عبدالوهاب فراتی
کدخدایی شیطانغلامعلی سلیمانی
مکتب تفکیکمحمدحسن وکیلی
یار دبستانی منکانون اندیشه جوان
آنچه در این جزوه استکانون اندیشه جوان
چربی زبان نگیرید!سیدحسین هاشمیان
گفتوگو با امروزشهریار زرشناس
پنج قرار عاشقی در یک روزمهدی شریفی
معنا و ساختار علم دینیقاسم بابایی
خاکریز اقتصادیمحمدجواد توکلی
حجم
۳۶۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه
حجم
۳۶۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
کتاب خیلی خوبیه. متن بسیار روان و قشنگی داره و اصلا خسته کننده نیست.
رمان بی نظیری بود. هر چند اوایلش با شک و تردید شروع به خوندنش کردم ولی موقع اتمامش کلی حسرت خوردم به خوبی از پس معرفی شیخ بهایی براومده بود دو هفته با این رمان زندگی کردم رمان بسیار خوش خوان بود و
عالی بود