دانلود و خرید کتاب به من فکر کن فرانسیس لیاردت ترجمه فرانک باجلان
تصویر جلد کتاب به من فکر کن

کتاب به من فکر کن

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به من فکر کن

کتاب به من فکر کن نوشتۀ فرانسیس لیاردت و ترجمۀ فرانک باجلان است. این کتاب را انتشارات مروارید منتشر کرده است.

درباره کتاب به من فکر کن

در کتاب به من فکر کن، لیاردت به زندگی جیمز آکتون یکی از شخصیت‌های کتاب قبلی‌اش یعنی باید شجاع باشیم می‌پردازد و زندگی او را در سه دوره به تصویر می‌کشد: به‌عنوان یک خلبان جوان در پایگاه هوایی انگلستان در مصر، جایی که او با همسر آینده‌اش آشنا می‌شود؛ دوران بعد از جنگ که ازدواج می‌کند و به‌عنوان یک کشیش به انگلستان می‌رود؛ و نیز دوران میان‌سالی که همسرش را ازدست‌داده و دچار بحران هویتی می‌شود.

لیاردت در این کتاب با قلمی توصیفی و روان آسیب‌های روحی و روانی، رنج‌ها و غم‌ها و از دست‌دادن‌ها را به زیبایی به تصویر می‌کشد و به‌موازات آن با ظرافتی تمام، نقش شجاعت و اراده را نمایان می‌سازد.

با این داستان، سفری پیوسته، عاشقانه‌ای تاریخی و رمانی جذاب و گیرا بین قاره‌ها و دوران جنگ‌وصلح پیش روی خواننده قرار می‌گیرد. داستان این رمان قدرت مهربانی و عشق را نمایان می‌کند و به خواننده یادآور می‌شود همیشه این امید است که با قدرتی عظیم، ما را از تاریکی به روشنایی راهنمایی می‌کند.

خواندن کتاب به من فکر کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان رمان جذاب و خواندنی است.

درباره فرانسیس لیاردت

فرانسیس لیاردت در سال ۱۹۶۲ است. او نویسنده و مترجم اهل بریتانیا و دانش‌آموختهٔ رشتهٔ نویسندگی خلاق از ایست‌انگلیا است. لیاردت آثار ارزشمندی از نویسندگان عربی زبان به انگلیسی ترجمه کرده است، از جمله برخی کتاب‌های نویسندهٔ مدرن مصری، نجیب محفوظ، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات سال ۱۹۸۸ و همچنین نویسندهٔ مشهور دیگر، ادوار الخراط.

نخستین رمان او، بازی، سال ۱۹۹۴ برندهٔ جایزهٔ ادبی بتی ترسک شد. او پس از بیست و پنج سال دومین رمان خود را با نام باید شجاع باشیم منتشر کرد که در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت. کتاب حاضر سومین رمان اوست که در فوریهٔ ۲۰۲۲ منتشر شده است.

بخشی از کتاب به من فکر کن

«آلورشور. محلی پر از ساختمان‌های آجری که به دلیل حملات هوایی پر از سوراخ و چاله‌چوله شده بود. با کودکانی که در محل بمباران جمع می‌شدند و مادران جوان نحیف و لاغری که مدام در حال شستن و سابیدن یا بردن زغال‌سنگ به خانه بودند و سر شب در حال رفوکردن جوراب‌ها خوابشان می‌برد. پیرمردها با پشت‌های خمیده، زیر وزش باد، گل‌ولای سیاه بندر را می‌کاویدند تا صدف، ماهی یا حلزون خوراکی پیدا کنند و آن‌ها را به رژیم غذایی خانواده‌هایشان که عمدتاً نان و سیب‌زمینی بود، اضافه کنند.

من با لبخند گفتم: «آلورشور سال ۱۹۴۶ بسیار با آپتون امروز در سال ۱۹۷۴ متفاوت بود.»

«البته، خیلی متفاوت.» خندهٔ کوتاه و عجیبی کرد. «باید بگم که آقای آکتون، کاملاً درست گفتید.»

غروبی در اواخر ماه می شروع شد، کمتر از سه ماه پیش. تاریکی به‌تدریج آسمان را می‌گرفت و من پشت میزتحریرم نشسته بودم و زیر نور شمع موعظه‌ای می‌نوشتم. کاری که در طول دهه‌ای که ایوت را ازدست‌داده بودم، یاد گرفته بودم. آن شعلهٔ کوچک اگرچه فقط برای یک ساعت یا بیشتر، اما عملاً بر جهان پیرامون سایه می‌انداخت. چند روز قبل، از پسرم تام خداحافظی کرده بودم. او اولین سال دانشگاه را به پایان رسانده بود و حالا می‌خواست تا پاییز در فرانسه بماند و میوه‌چینی کند. من کاملاً به نبودن ایوت در تختخوابم عادت کرده بودم. حتی به این دیدارهای پراکندهٔ پسرم هم راضی بودم. اما آن شب به طرز غریبی خالی به نظر می‌رسید. ایمن زیر نور آرامش‌بخش شمع، قلم در دست، برحسب اتفاق چشمم به آخرین نسخهٔ چرچ‌تایمز افتاد که زیر نور شمع قرار گرفته بود. ستون خالی موقعیت‌های شغلی را نگاه کردم و در ادامه عبارت کلیسای ناحیهٔ روستایی همپشایر را دیدم. من حتی آن زمان به‌درستی ثبت‌نام نکرده بودم. اما اواخر شب، وقتی دعای پیش از خوابم را شروع کردم، از درون ناآرام بودم، گویی کسی مرا می‌کشید یا شاید هل می‌داد! آیا این احساس از بیرون نشئت می‌گرفت، یا من خودم به دنبال چنین چیزی بودم؟ نمی‌توانستم مطمئن باشم. ولی تا صبح این احساس به شکل یک حکم ضروری درآمده بود! به‌طوری که مرا از خواب بیدار کرد.»

 وقت رفتن بود.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۷۷ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۷۷ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان