کتاب خان و دیگران
معرفی کتاب خان و دیگران
کتاب خان و دیگران نوشتۀ عبدالحسین نوشین، سیدمسعود هاشمی کاسوایی و حسین کریمی جعفری و حاصل ویراستاری مونا محمدنژاد است. انتشارات سیب سرخ این مجموعه داستان را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب خان و دیگران
خان و دیگران برای زمانی است که عبدالحسین نوشین خود را خدمتگزار جامعه میدانست و به این فکر میکرد که باید در روزهای قیام هفتماههٔ «محمدتقی خان پسیان» چیزی را جستوجو کرد. او قبول کرده بود که نقش هنرمند متعهدی را بازی کند و از فکر و هنرش در راستای کارکردهای سیاسی و اجتماعی استفاده کند. این کتاب، تنها مجموعۀ داستانی است که از نوشین به چاپ رسیده است. تاریخ دقیق نگارش این کتاب مشخص نیست. نام داستانهای این مجموعه «خان و دیگران»، «میرزا محسن» و «فاطی و استکان شکسته» است. داستان اول، بخش اعظم مجموعه را شکل داده و جهانبینی نوشین نیز در همین داستان مشخص است. گفته شده است که نتیجۀ رفتار و تفکرات صادق هدایت در علاقۀ نوشین به زبان و ادب عامه دیده میشود و حتی این علایق به دوستانش نیز سرایت کرده است. یکی از نکات مهم در این کتاب، نوکردن امثال و کنایات و تبدیل به زبان عامیانه توسط نوشین است؛ کنایات یا ضربالمثلهایی که در لفظ غریبهاند، ولی معنی آشنایی دارند. آمیختگی نوشین با تئاتر باعث شد وجه دیگرش بهعنوان نویسنده دیده نشود. این اندیشه و نگاه ایدئولوژیک نوشین بهسادگی در کتاب خان و دیگران مشخص است که البته در لفافهای از روایت و کنشهای جذاب به مخاطب ارائه شده است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب خان و دیگران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان داستان و تاریخ پیشنهاد میکنیم.
درباره عبدالحسین نوشین
سید عبدالحسین نوشین خراسانی در ۲۱ بهمن ۱۲۸۵ به دنیا آمد و در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۰ درگذشت. او نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و شاهنامهپژوه ایرانی و از مصححان شاهنامهٔ مشهور بهتصحیح مسکو بود. عبدالحسین نوشین از نخستین افرادی بود که دستاوردهای تئاتر غرب را با خود به ایران آورد و نسلی را آموزش داد که باقیماندههای آن نسلهای بعد تئاتر ایران را تربیت کردند. در سال ۱۳۹۸ فیلم مستندی تحتعنوان «پرندهٔ آبی» بهکارگردانی «فرزاد فرهوشی» منتشر شد که گفته شده است اقدامات عملی عبدالحسین نوشین در راستای تحول جدی تئاتر نوی ایران را بررسی کرده است. در این فیلم اصغر همت، داریوش اسدزاده، جعفر والی، انور خامهای و غلامحسین دولتآبادی حضور دارند. از ترجمههای نوشین میتوان به کتابهای «پرندهٔ آبی» (موریس مترلینک)، «بانو با سگ ملوس» (آنتوان چخوف)، «عشق بیپایان» (لئو تولستوی)، «روسپی بزرگوار» (ژان پل سارتر) و «مانیفست حزب کمونیست» (مارکس و انگلس) اشاره کرد.
بخشی از کتاب خان و دیگران
«"خان و دیگران بخش اول"
در کوچههای شهر قوچان برف سنگین چندروزه تلمبار شده. فقط در خیابان مرکزی، تنها خیابان پهن و آسفالتۀ شهر بهواسطۀ رفتوآمد کامیونها که بین مشهد و درگز رفتوآمد میکنند تل برف دیده نمیشود. باد شدیدی صفیرزنان از جنوب میوزد، برف پوک را از بامها و پیادهروها به خیابان میریزد و بهپیش میراند خیابان در تابش ماه گویی نهری از شیر است که بهطرف شمال روان است. قندیلهای بزرگ از ناودانهای کوچهها سرازیر شده. شاخههای خشک و یخزدۀ درختها بر اثر باد به هم میخورد و با خشخش بیطنین و غمانگیزی صدا میکند سرما و باد مردم را به خانهها رانده. راهگذری دیده نمیشود. انگار شهر از سکنه خالی است در خیابان فقط چراغنفتی چند دکان عرقفروشی و بقالی از دور سوسو میزند. گاهی زوزۀ سگی به گوش میرسد و یا دیربهدیر کامیونی از خیابان میگذرد.
امشب علیمرادخان ساعت هفت و نیم به خانه آمد. بدون آن که سری به اندرون بزند و راست به مهمانخانهٔ حیاط بیرونی رفت. گالش و کفشش را با کمک زلفو، نوکر خود در ایوان کند زلفو در اتاق را که روی پاشنۀ چوبی میچرخید، باز کرد. پردۀ قلمکار را کنار زد خان داخل اتاق شد. زلفو پالتو خز ارباب را از تنش بیرون آورد و منتظر فرمان دم در ایستاد.
چون بعدازظهر، وقتی خان از خانه بیرون میرفت دستور داده بود که امشب بساط وافور و عرقش را در اتاق بیرونی، بچینند همه چیز از پیش در آنجا حاضر بود، ولی او بدون آن که توجهی به بساط وافور کند و یا فرمانی به زلفو بدهد ساکت و آرام بهطرف کرسی رفت و با کلاه و لباس زیر کرسی چپید. دقیقهای بدون آن که مژه به هم بزند به نقطهای از دیوار روبهرو چشم دوخته بود. سپس دستش را از زیر کرسی بیرون کشید. دماغش را بین دو انگشت فشرد. آب بینی دو انگشتش را خیس کرد. انگشتها را مدتی به هم مالید و هنگامی که آنها را با رویۀ کرسی پاک میکرد به زلفو گفت
زلفعلی تو برو پی کارت هر وقت صدا کردم شام بیار.
خان دوباره دستش را زیر کرسی کرد و باز مدتی به دیوار روبهرو خیره شد. در حیاط بیرونی، طرف راست، ایوان تالار بزرگی است که خان از چندین سال پیش پس از مرگ پدرش ضیغم الملک آنجا را مهمانخانهٔ اصلی قرار داده. دو سال پس از مرگ پدر وقتی خان بنا به امر حکومت پهلوی کلاه و لباس ایلیاتیاش را به شاپو و کتوشلوار بدل کرد تصمیم گرفت به تقلید دیگران در وضع زندگی کهن خود نیز دستی ببرد؛ بنابراین از مشهد بنا و گچبر خواست و پنجدری بزرگ ایوان را به تالار آینهکاری و گچبری شدهای مبدل ساخت. چلچراغ با شمعهای برقی و پردهها و مبل مخمل و قالی یکپارچه برای تالار خرید و هر وقت مهمان اعیانی برایش میرسید در تالار از او پذیرایی میکرد. اما معمولاً بیشتر دوست داشت با آشنایان خودمانی و هممنقلها در مهمانخانهٔ قدیمی پدرش روی قالیهای رنگورورفتهای که از بچگی چشمش با آنها انس گرفته جرگه بزند و یا در زمستان کنار کرسی بنشیند. همچنین هر وقت به او دلتنگی ای دست میداد یا میخواست دربارۀ مطلبی، مثلاً معاملۀ قطعی ملکی یا فروش گندم و تریاک املاک خود، فکر کند، دو سه روز ابداً پا به اندرون نمیگذاشت. در همین مهمانخانهٔ قدیمی و در همان جای مخصوص پدر پای منقل مینشست و فکر میکرد.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه