کتاب ماندن
معرفی کتاب ماندن
کتاب «ماندن» نوشتۀ مژگان جعفری و ویراستۀ رضا روزبهانی است و انتشارات سیب سرخ آن را منتشر کرده است. رمان ماندن روایتی زیبا و دقیق از زندگی زنان ایرانی است.
درباره کتاب ماندن
رمان ماندن دربارۀ زن جوانی به اسم پروانه است که در بخش برنامهریزی یکی از دانشگاههای خوب تهران کار میکند. داستان از جایی آغاز میشود که پروانه نامۀ استعفایش را به اتاق مدیر تحویل میدهد و بدون هیچ حرفی دانشگاه را ترک میکند. او سرشار احساسات مبهم و متناقض است؛ احساس خلاصی،خشم، دلتنگی و حسرت. در ادامه، رمان به گذشتۀ زندگی پروانه نگاهی میاندازد اما مژگان جعفری روش خلاقانهای را به کار میگیرد و زوایای مختلفی از زندگی پروانه را به خواننده نشان میدهد. ابتدا خواننده تصور میکند که پروانه همسری به نام امیر دارد اما در ادامه متوجه میشود که نویسنده چند شخصیت مرد را انتخاب کرده است تا نشان دهد اگر مردها و شخصیتهای دیگری در زندگی پروانه بودند زندگیاش چه شکلی داشت.
رمان به روش دانای کل روایت میشود. این شیوۀ روایت برای نشاندادن افکار و شخصیتهای مختلفی که در زندگی پروانه حضور دارند بسیار مناسب است. امیر، پرویز، افشین و لطیف شخصیتهای مردی هستند که هرکدام در بخشهای مختلف به آنها پرداخته میشود. شخصیتپردازی در رمان ماندن دقیق است و خواننده میتواند بهخوبی خود را جای تجربیاتی که پروانه از سر گذرانده بگذارد و ببیند در زندگی با چنین شخصیتهایی چه احساسی خواهد داشت. مژگان جعفری از این روش استفاده کرده تا جایگاه عشق را در زندگی زن نشان دهد.
امیر مردی نابالغ است که زندگیاش در یک موتور سبز و قرارهای پنهانی خلاصه میشود، پرویز مردی است که زن را دارایی خود بهحساب میآورد و آنقدر عشق را به شکاکیت آلوده میکند که چیزی از آن باقی نمیماند، افشین مردی غرق در کار است که وقتی برای همسرش نمیگذارد و موقعیت کاری و نشستوبرخاست با آدمهای سطح بالا را ترجیح میدهد و به چیزی جز نمایش آن کسی که نیست فکر نمیکند و لطیف استاد دانشگاه جوانی که دیر رسیده است.
خواندن کتاب ماندن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات داستانی و دوستداران رمانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ماندن
«صبح زود برگهای را که از چند روز قبل، در پاکتی، زیر وسایل کشوی میز کارش مخفی کرده بود بیرون آورد. جمله به جملهاش را از بر بود؛ این بود که دوباره مرورش نکرد. شاید این کار باعث بازنویسی و حتی بهانهای برای منصرفشدنش میشد. زبانش را روی چسب لبۀ پاکت کشید، در پاکت را محکم کرد و وسایل شخصیاش را از درون کشو جمع کرد و یکییکی داخل کیسه انداخت. چند قطره آب در خاک خشک گلدان روی میز یخت؛ بعد لب پنجره گذاشتش.»
حجم
۴۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۴۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
داستان خوبی بود، نویسنده عزیز قلم خوبی داره ولی به نظرم داستان تا حدی مردستیزانه بود.
عالی بودهمهنوع رفتار آدما را خوب توصیف کرده بود