کتاب سفید چاله ها
معرفی کتاب سفید چاله ها
کتاب «سفید چاله ها» نوشتۀ امیر شوری جزه و ویراستۀ مونا محمدنژاد است و انتشارات سیب سرخ آن را منتشر کرده است. سفید چالهها رمانی استعاری است که به موضوع پناهندگان و آنچه بر سر بسیاری از آنها آمده میپردازد.
درباره کتاب سفید چاله ها
داستان دربارۀ سفر دستهای از حشرات و گروهی از پناهجویان از راه دریا است که در ۴ فصل پرورشگاه، آموزشگاه، کارگاه و آسایشگاه روایت میشود.
رمان سفید چالهها شروع متفاوت و شوکهکنندهای دارد و به توصیف دستۀ بزرگی از حشرات میپردازد که از ساحل شروع به پرواز میکنند تا جایی که فقط دریا میبینند و ماه و ستارگانی که در آسمان هستند. در طی مسیر، هر بار گروهی از حشرات بر اساس شرایط جوی مثل باران به دریا پرت میشوند و از بین میروند. بقیه آنقدر پرواز میکنند تا نوری میبینند اما آن نور مصنوعی متعلق به چراغ خوشرنگ پاسگاه بود و حشراتی که به آن نزدیک میشدند بهخاطر اختلاف ولتاژ، اتصال الکتریکیای کوچک که البته برای حشرات بزرگ محسوب میشود، با نزدیکترین رشتۀ شبکۀ فلزی قفس مانند، خشک میشدند و یکراست بهسوی کفۀ تعبیه شده در قسمت پایینی چراغ حشرهکش سقوط میکردند.
امیر شوری جزه، نویسندۀ کتاب، موازی با حرکت دستهای حشرات سفر گروهی از پناهجویان را توصیف میکند که بعد از روزهای طولانی پاروزدن نوری میبینند و امیدوار میشوند که به ساحل رسیدهاند. آنها بهمحض اینکه شروع به رؤیاپردازی برای زندگی آیندهشان میکنند متوجه میشوند که نور متعلق به پاسگاهی بوده و به طرز غمانگیزی دستگیر میشوند. ۲ نفر از آن ها هم ساسان و امید نام دارند.
خواندن کتاب سفید چاله ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات داستانی، رمانهای ایرانی و همچنین موضوعاتی مثل مهاجرت و پناهجویان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سفید چاله ها
«همه چیز داشت بهخوبی پیش میرفت، تا اینکه نقطهای روشن در آنسوی تاریک دریا نمایان شد. همین تکنقطهٔ روشن جداافتاده از بقیۀ روشناییها کافی بود که همهشان ساکت شوند و گاه هاجوواج همدیگر را نگاه کنند و گاه به آن نقطۀ روشن دلهرهآور،انگار که هیچ انتظار نداشتند جز آن شهر رؤیایی، چیز دیگری هم باشد. سرنشینان قایق به تکاپو افتادند تا هرچه سریعتر به ساحل برسند و از دست روشناییای که از کمین درآمده بود، فرار کنند اما هیچ نظمی در این گروه رمیده نبود و هرکدام ناهماهنگ با بقیه، تند و سریع پارو میزد. زمانی که روشنایی خیلی نزدیک شد و دیگر هیچ امیدی برای گریز باقی نمانده بود، ناهماهنگی از قبل هم بیشتر شد.»
حجم
۵۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۵۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
نظرات کاربران
داستان قشنگی بود، سیال بین زمان و مکان، تشبیهات خوبی هم داشت.