کتاب غار تار

کتاب غار تار با گردآوری علی صداقتی خیاط در انتشارات ناهید به چاپ رسیده است. این کتاب جلد دوم از مجموعه‌ای است که شامل داستان‌های کوتاه کودکان در کانون‌های اصلاح و تربیت می‌شود و علی صداقتی خیاط آن‌ها را گردآوری کرده است.

درباره کتاب غار تار

کتاب غار تار مجموعه‌ای از داستان‌ها به قلم کودکان است، کودکانی که در دوره‌های کلاس خلاقیت شرکت کرده‌اند. هدف این دوره‌ها در وهلۀ اول نویسندگی نبود بلکه رسیدن بچه‌ها به کشف بود. کشف خودشان، کشف جهان و دیگری، و نیز ایجاد پیوند با دیگری. 

موضوع کتاب غار تار، ترس و نگرانی است. بسیاری از این کودکان زمانی که به این دوره‌ها پیوستند سواد خواندن و نوشتن نداشتند. این دوره‌ها که حاصلش مجموعۀ حاضر است در ۵ مرکز برپا شدند: انجمن حمایت از حقوق کودک (خانۀ کودک شوش)؛ خانۀ کودک ناصرخسرو؛ کانون فرهنگی-حمایتی کودکان کار (پامنار)؛ جمعیت دفاع از حقوق کودک (نعمت‌آباد) و بنیاد امید مهر.

خواندن کتاب غار تار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران داستان‌های کودک پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب غار تار

«همسایه ما مردی بود که من از او بدم می‌آمد. چون مواد تزریق می‌کرد. پدرم می‌گوید توی لاله‌زار وقتی که تار می‌زد همه برایش دست می‌زدند. ما دو اطاق از او گرو کرده بودیم. نمی‌تواند پول ما را بدهد و ما نمی‌توانیم جای دیگری خانه بخریم. او باعث شد پدرم مواد مصرف کند. مادرم شب و روز او را نفرین می‌کرد. یک شب دوستان قدیمی‌اش به دیدنش آمدند. دخترش زهرا به من گفت قرار است بعد از اینها مواد بگیرد و چند روز بعد عملش را ترک کند و هرشب تا دیروقت برای دوستانش تار می‌زد. زنش معصومه‌خانم می‌گفت غصه نخور همه اینها ان.ای هستند و می خواهند پدرت را ترک بدهند. من که از صدای تار بدم می‌آمد دوست نداشتم پدرم با آنها رفاقت کند چون می‌ترسیدم مواد تزریق کند و آبرویمان توی محل برود. یک شب که دیروقت از سر کار آمدم صدای تار نگذاشت بخوابم. رفتم توی کوچه تا صدای تار اذیتم نکند. یکباره آنطرف کوچه برج غار به‌نظرم آمد و همه‌جا ساکت شد. با خوشحالی بطرفش دویدم و از نردبانش بالا رفتم. وقتی بالای برج رسیدم پدرم را دیدم که می‌گوید احمد نگران نباش بیا پایین یک هفته است مواد را ترک کرده‌ام و حالا می‌خواهم برایت تار بزنم.

سعید، ۱۵ ساله، دوم راهنمایی.»