کتاب اگر به خودم برگردم
معرفی کتاب اگر به خودم برگردم
کتاب اگر به خودم برگردم، نوشته والریا لوئیزلی، یکی از نویسندگان معروف و پرفروش مکزیک، ده جستار درباره پرسه در شهر است. این اثر را با ترجمه کیوان سررشته میخوانیم.
جستار، متنی که مقاله، داستان یا رساله نیست اما با تمام اینها، اشتراکاتی دارد. این نوشته موضوعی را از نقطه نظر نویسنده مینگرد و به همین دلیل دست نویسنده باز است تا ارزش گذاری کند، ایدههایش را بیان کند و آنهایی را که از منظر نگاه خودش خاص هستند، بکاود. ایدههایی که گاه از جزئیترین اتفاقات روزمره برمیآیند.
شاید بتوان در یک جمله جستار را اینطور خلاصه کرد: در یک جستار، نویسنده هم راوی روایتش است و هم میتواند تخیلش را پرواز دهد و هم میتواند به یک مساله منطقی بپردازد.
درباره کتاب اگر به خودم برگردم
اگر به خودم برگردم ده جستار است که از پرسه در شهر میگویند. والریا لوئیزلی که درباره پرسهزنیهایش در شهر، نوشته است، مجموعه آنها را در کتابی به نام پیادهرو منتشر کرد.
لوئیزلی از شهری به شهر دیگر میرود. از خیابانی به خیابان دیگر میرود و مخاطبانش را هم همراه خود میکند. او توجه خوانندگان کتابش را به عناصری در شهر جلب میکند که ممکن است از دید آدمها غافل مانده باشد. در نوشتههای او میتوان چیزهایی مانند چهره شهر، هویت شهر و آدمهایش و تغییراتی را که با گذر زمان بر چهرهشان مینشیند، دید. در پرسهگردیهای او کتابفروشی محبوب، مغازههای دیگر که نقشی در آفرینش شهر و ساختن خاطرات برای ساکنان آن داشتهاند، بارز و برجسته است.
او به خوبی میتواند احساس اندوه و ناامیدی را بیان کند که با دیدن انسانهای مرده ممکن است به انسان دست دهد. کوچه پس کوچههایی که گذر آدمها را دیدهاند و سنگفرشهای خیابانی که چرخ دوچرخهها روی آنها حرکت کرده است...
ده جستاری که در این کتاب میخوانیم، عبارتند از «یک اتاق و نصفی»، «پرواز به خانه»، «مانیفست دوچرخه»، «مسیرهای جایگزین»، «سیمان»، «شهرهای پرلکنت»، «رلینگو: نقشهنگاری فضاهای خالی»، «بلیت برگشت»، «اتاقهای دیگر» و «اقامتگاه دائمی».
کیوان سررشته، مترجم این اثر، در روزنامه سازندگی درباره آن اینطور نوشته است: «لوئیزلی میداند که یکی است مثل ما و ما هم این را قبول میکنیم. میبینیم که او شاید کتابهای بیشتری خوانده باشد، سفرهای بیشتری رفته باشد و موفقیتهای بیشتری به دست آورده باشد، اما در آخر او هم مثل ما درگیر همان ترسها، شکها و سؤالهای بیجوابی است که بیرون از خودمان جوابی برایشان پیدا نمیکنیم.»
کتاب اگر به خودم برگردم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به خودم برگردم کتابی عالی برای دوستداران مطالعه جستار و همچنین کسانی است که به پرسهگردی علاقه دارند.
درباره والریا لوئیزلی
والریا لوئیزلی (Valeria Luiselli) ۱۶ اوت ۱۹۸۳ در مکزیکوسیتی به دنیا آمد و در حال حاضر، در آمریکا زندگی میکند. نویسنده و جستارنویس اهل مکزیک است که کتابهایش در دسته کتابهای پرفروش قرار دارند. در دانشگاه مکزیک در رشته فلسفه تحصیل کرد و در دانشگاه کلمبیا، تحصیلاتش را در رشته ادبیات تطبیقی تا مقطع دکترا ادامه داده است.
والریا لوئیزلی نامزد جایزه بوکر بوده است و در سال ۲۰۲۰ موفق شد تا به هیئت داوری جایزه بینالمللی بوکر راه پیدا کند
از میان کتابهای او میتوان به کتابهای اگر به خودم برگردم (مجموعه جستار)، چهرههایی میان جمعیت (رمان) که با نام چهرهها در شلوغی هم ترجمه شده است، داستان دندانهایم، به من بگو چطور تمام میشود: جستاری در ۴۰ پرسش و بایگانی کودکان گمشده اشاره کرد.
علاوه بر این، یکی از جستارهای کتاب اتاق کار، که در نشر اطراف به چاپ رسیده است، هم اثر او است.
بخشی از کتاب اگر به خودم برگردم
فرود آمدن در مکزیکوسیتی برای من همیشه با یک جور سرگیجه برعکس همراه بوده. وقتی هواپیما به باند نزدیک میشود و صندلیها شروع میکنند به لرزیدن، وقتی بیخداها صلیب میکشند و مهماندار برای آخرین بار در راهرو بیجاذبه راه میرود، احساس میکنم نیرویی مرا میکشد بالا؛ انگار که مرکز ثقلم جابهجا شده باشد یا بدنم و باند فرودگاه دو قطب همنام آهنربا باشند. چیزی درونم مقابل زمین مقاومت میکند.
اینکه بعضی مسافران موقع بلند شدن هواپیما گریه کنند چیز عجیبی نیست؛ آنها از لحظه خداحافظی آمدهاند و با بستن کمربند ایمنیشان دارند آخرین ضربه جدایی را حس میکنند. ولی فکر نکنم زیاد بشود این صحنه را موقع نشستن هواپیما دید. من چند بار موقع رسیدن به مکزیکوسیتی گریه کردهام. به محض دیدن نابور کاریو بغضم ترکیده؛ دریاچهای دقیقاً چهارگوش و محال در نزدیکی فرودگاه که از بالا شبیه قبرستان سنمیکله در ونیز است؛ با این تفاوت که اینبار به جای آنکه آب دور سیمان را گرفته باشد سیمان دور آب را گرفته. سروصدا ندارم، فقط اشک. شک ندارم این تصویر رقتبار حداقل چند باری باعث دلسوزی عمیق مسافران همردیفم شده. (احتمالاً با خودشان فکر میکنند آخی، بیچاره حتماً اینجا خیلی ناراحت است.) ولی خودم مطمئنم اشکی که موقع نشستن سراغم میآید هیچ ربطی به ناراحتی ندارد. بچه که بودم فکر میکردم دلیلش خستگی است؛ اشک: ترشح ناشی از کمتوانی. ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که این اشکها صرفاً نشانهای از مقاومتم در برابر فرود به جهان آینده است؛ جهانی که با نزدیکتر شدنش دوباره غیرقابلاندازهگیری میشود. آن اشکها ادای احترامی ساده و خیس است به فرود آمدن در آن دریاچه بزرگ بیابانی؛ دریاچهای که رودهایی خشک یا مدفون تغذیهاش میکنند، رودهایی که امروزه جز واژههایی تهی و خشک نیستند: چوروبوسکو، هوندو، ماکدالنا، چیکو، آمکا، کولمنا، پیهداد، میکسکواک، تاکوبایا.
حجم
۱۶۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۱۶۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب رو باید ذرهذره تزریق کرد به روح. اولش که میخونی انگار که یه مشت جمله بیسروته و نامربوطن، اما به ته جستار یا کتاب که میرسی میبینی چقدر ماهرانه و جذاب، همهچی منظم سرجاشون نشستن. بهجز محتوای خودش
هرچی سعی کردم بفهمم کتاب چیرو میخواد بگه نفهمیدم! مترجم میگه اگر «بخواهیم به این نوع کتابها قالبی بدهیم باید اسمش را بگذاریم نویسندگی فلانور یا پروسهزنِ حرفهای!» خب حتا اگه این رو هم قبول کنیم، سوال اینجاست که وقتی این