
کتاب بر امواج
معرفی کتاب بر امواج
کتاب بر امواج نوشتهٔ مارگارت اتوود و ترجمهٔ نسترن ظهیری است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان از ادبیات کانادا را منتشر کرده است.
درباره کتاب بر امواج
کتاب بر امواج رمانی از ادبیات کانادا نوشتهٔ مارگارت اتوود است. هر فردی گذشتهای دارد که همواره با اوست، آیندهای که میخواهد بدون توجه به گذشته آن را بسازد و حالی که صرف تلاش، دست و پا زدن برای فراموشی خاطرات گذشته و درگیری ذهنی برای آیندهای نامعلوم میشود. قهرمان داستان «بر امواج» زنی است که بر خلاف جریان رایج عمل میکند. او گذشتهاش را انکار میکند و سالها از آن بیخبر میماند تا آیندهاش را با عشق و امید بسازد، اما عشقی که سرانجامش جدایی است. او برای مدتی طولانی در این بیخبری زندگی میکند تا اینکه ناگهان خبر میرسد پدرش ناپدید شده است. زن تصمیم میگیرد به ساحل دریاچهای که خاطرات کودکیاش در آنجا رقم خورده، بازگردد. این رمان در سخ بخش و ۲۷ فصل نگاشته شده است.
خواندن کتاب بر امواج را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی کانادا و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره مارگارت اتوود
مارگارت اِلنور اتوود در تاریخ ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹ در اتاوا در ایالت اونتاریوی کانادا به دنیا آمد. او شاعر، داستاننویس، منتقد ادبی، فعال سیاسی و فمینیست سرشناس کانادایی است. مارگارت اتوود (Margaret Atwood) بارها برای دریافت جوایز ادبی متعدد نامزد شده و بارها نیز جوایزی را دریافت کرده است؛ همچنین یکی از بنیانگذاران بنیاد نویسندگان کانادا و نیز از متولیهای بنیانگذاری جایزهٔ شعر گریفین است. اتوود دانشآموختهٔ رشتهٔ ادبیات انگلیسی، فلسفه و زبان فرانسوی است. از نوجوانی دریافت که به نویسندگی علاقه دارد. در بیشتر آثارش، زنانی را نمایش میدهد که مقهور پدرسالاری هستند؛ همچنین میکوشد توجهها را بهسمت فشار اجتماعی ناشی از ایدئولوژی پدرسالار جلب کند. برخی از آثار مارگارت اتوود عبارتاند از:
رمان: «زن خوراکی»، «سرگذشت ندیمه»، «آدمکش کور»، «اوریکس و کریک» و «سال سیلاب».
مجموعه داستان کوتاه: «دختران رقاص»، «جنایت در تاریکی» و «استخوانهای خوب و جنایتهای ساده»، «مردی از مریخ».
مارگارت اتوود کتابهایی نیز بهعنوان شعر («گفتارهایی برای دکتر فرانکشتاین»)، کتابهایی در زمینهٔ ادبیات کودکان («حیوان خانگی آنا») و کتابهای غیرداستانی («در دنیاهای دیگر: علمی - تخیلی و تخیل انسان») نوشته و منتشر کرده است. از رمان «سرگذشت ندیمه» نوشتهٔ اتوود برای تولید فیلم سینمایی اقتباس شده است. فیلم سینمایی «سرگذشت ندیمه» (The Handmaid's Tale) در ژانر علمی - تخیلی و بهکارگردانی «فولکر اشلوندورف» در سال ۱۹۹۰ میلادی منتشر شد. فیلمنامهٔ این فیلم را هارولد پینتر، نمایشنامهنویس مشهور انگلیسی از رمان مارگارت اتوود اقتباس کرد و نوشت. مجموعهٔ تلویزیونی (سریال) آمریکایی «سرگذشت ندیمه» یا «قصهٔ ندیمه» در ژانر تراژدی و پادآرمانشهری از اواخر سال ۲۰۱۶ میلادی، تولید خود را آغاز کرد. سازندهٔ این سریال اقتباسی «بروس میلر» بوده است.
بخشی از کتاب بر امواج
«به سمت صخره راندم. خورشید مایل میتابید، هنوز صبح بود و نور خورشید جای آنکه زرد باشد سفید شفاف بود. بالای سرم هواپیمایی دیدم، آنقدر دور بود که بهسختی صدایش را میشنیدم، با رد دودش شهرها را به هم میدوخت؛ همچون ضربدری در آسمان، صلیبی نامقدس، به شکل حواصیلی که در اولین عصری که به ماهیگیری رفتیم با گردن و پاهایی کشیده و بالهایی گشوده همچون صلیب خاکستری متمایل به آبی بالای سرمان پرواز میکرد، یا آن حواصیل دیگر که شاید همانی بود که آشولاش از درخت آویزانش کرده بودند. چه فرقی میکند که خودخواسته و راضی مرده باشد، چه فرقی میکند که مسیح خودخواسته مرده باشد، هر چیزی که رنج میبرد و جای ما میمیرد مسیح است؛ اگر پرندهها و ماهیها را نمیکشتند ما را جایشان میکشتند. حیوانها میمیرند تا ما زنده بمانیم، آنها جایگزین انسانها هستند، شکارچیها موسم پاییز گوزنها را میکشند، گوزنها هم مسیحاند. و ما میخوریمشان، از توی قوطی یا از هر راه دیگر؛ ما خورندگان مرگیم، گوشت مسیحِ مرده در وجود ما زنده میشود و به ما زندگی میبخشد. کنسرو گوشت، کنسرو مسیح، حتی گیاهان هم مسیحاند. اما ما دل به پرستیدنشان نمیدهیم؛ بدن با خون و عضلاتش میپرستد اما آن چیزی که توی گره کور سر خوابیده نه، دلش نمیخواهد، سر طماع است، مصرف میکند اما تشکر از او برنمیآید.
به صخره رسیدم، از آمریکاییها خبری نبود. در امتدادش کناره گرفتم و بهترین مکان برای غواصی را ارزیابی کردم: صخره رو به شرق قد علم کرده بود و نور خورشید بر بدنهاش میتابید، بهترین موقع روز بود؛ باید از سمت چپ شروع میکردم. تنهایی غواصی کردن خطرناک بود، باید یک نفر دیگر هم همراهم میآوردم. اما با خودم گفتم یک چیزهایی یادم مانده: یا قایقها را میگرفتیم یا با الوار شناور و تختهها کلک میساختیم، گاهی طناب الوار پاره میشد و بهار که یخها آب میشد الوارها از دستمان فرار میکردند؛ گاهی بعدها دوباره پیدایشان میکردیم که عین تکههای جداشده از کوههای یخ روی سطح دریاچه شناور بودند.»
حجم
۲۳۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
حجم
۲۳۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه