کتاب ایتان فروم
معرفی کتاب ایتان فروم
کتاب ایتان فروم نوشتهٔ ادیت وارتون و ترجمهٔ علی امیدیان است و نشر نیماژ آن را منتشر کرده است. این کتاب داستان یک کشاورز اهل نیوانگلند را روایت میکند که زندگی مشترک نامطلوبی دارد و با ورود دخترعموی همسرش به خانهٔ او، داستان وارد مراحل جذاب خود میشود؛ رابطهای عاشقانه شکل میگیرد و سرانجام یکی از جذابترین و عجیبترین پایانبندیهای ادبیات عاشقانهٔ جهان رخ میدهد.
درباره کتاب ایتان فروم
ادیت وارتون، نویسنده و طراح امریکایی در سال ۱۸۶۲ به دنیا آمد. او نوشتن را از کودکی و زمانی که نزد خانوادهاش در فرانسه بود آغاز کرد؛ اما نخستین کتابش را که یک اثر غیرداستانی با عنوان دکوراسیون خانه بود در ۳۵سالگی نوشت. ادیت وارتون اولین زنی بود که توانست جایزهٔ پولیتزر داستان را برای رمان «عصر بی گناهی» به خود اختصاص دهد.
ایتان فروم سومین اثر داستانی ادیت وارتون است که در سال ۱۹۱۱ منتشر شد و اهمیتش در این است که عصارهای از تمام شگردها و شاخصهای برجستهٔ نویسندگی اوست.
ویلیام کین، منتقد امریکایی، خلق دقیق شخصیتها در کنار ایجاز، اختصار و توجه به توصیف چیدمان را از مهمترین ویژگیهای آثار وارتون میداند که در ایتان فروم نیز به طور مشهودی به چشم میآیند. در ایتان فروم نیز مثل آثار دیگر ادیت وارتون و شاید زندگی خصوصی او، عشق در اولین نگاه اتفاق میافتد که توأمان سبب و نتیجهٔ ایجاز ذاتی کلام اوست؛ گویی همه چیز باید به سرعت رخ دهد؛ مثل سورتمهسواری ایتان در آخر داستان که انگار میخواهد به آخر قصه برسد یا به نوعی قصه را به آخر برساند. ایتان فروم داستان نجابت مردی عاشقپیشه و احساساتی است که تمام آرزوهایش را بربادرفته میبیند. فضای ذهنی و عینی این رمکان کوتاه مثل اغلب دیگر آثار وارتون فضایی منجمد و تاریک است؛ فضایی سرشار از دلمردگی و سایههای وهمآلودی که بر زندگی شخصیتها افتادهاند. این فضا نقش کلیدی در داستان دارد و روح روایت را میسازد تا جایی که در بخشی از تکگوییهای ایتان فروم میخوانیم که تمام بدبختیهایش زاییدهٔ زمستان است. ایتان اغلب اوقات با خودس فکر میکرد اگر مادرش به جای زمستان در بهار مرده بود این اتفاق نمیافتاد.
خواندن کتاب ایتان فروم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای کوتاه یا ناول پیشنهاد میکنیم.
درباره ادیت وارتون
ادیت وارتون (به انگلیسی: Edith Wharton) (زاده ۲۴ ژانویهٔ ۱۸۶۲ – درگذشته ۱۱ اوت ۱۹۳۷) یک نویسندهٔ داستان کوتاه و طراح اهل ایالات متحده آمریکا بود. ایتان فروم شناختهشدهترین رمان کوتاه ادیت وارتون بانوی اول ادبیات آمریکا و نخستین برندهٔ زن جایزهی پولیتزر است.
بخشی از کتاب ایتان فروم
«من داستان را ذرهذره از افراد مختلف شنیدم و برحسب آنچه معمولاً در اینگونه مواقع پیش میآید، هر بار داستانی متفاوت بود.
اگر استارکفیلدِ ماساچوست را بلد باشید، میدانید دفتر پست کجاست. و اگر دفتر پست را بلد باشید، حتماً ایتان فروم را هم دیدهاید که سوار بر اسب به آنجا میآید، افسار را به پشت خمیدهٔ کَهَرش میاندازد و خود را با زحمت از عرض پیادهروی سنگفرششده بهسمت ردیف ستونهای سفید میکشد. و حتماً از خودتان پرسیدهاید که او کیست.
همانجا بود که سالها قبل، او را برای اولین بار دیدم و این منظره مرا در جای خود میخکوب کرد. حتی آن زمان که جز مردی درهمشکسته نبود، هنوز جذابترین آدم استارکفیلد به شمار میآمد. البته نه بهسبب قامت بلندش که مشخصهاش بودـ چون بومیهای آنجا با اندام لاغر و بلندشان بهراحتی از غریبههای چاق و کوتاهقد تمیز داده میشدندـ بلکه بهاینعلت که علیرغم قدمهای محتاطانهاش که بهدلیل نقص عضو مثل زنجیر روی زمین کشیده میشدند، ظاهرش سربههوا و نیرومند مینمود. در چهرهاش چیزی بود که سبب میشد غمگین و سرد به نظر بیاید. چنان بدنش سفت و مویش خاکستری بود که فکر میکردم پیر باشد و وقتی شنیدم بیشتر از پنجاهودو سال ندارد، شگفتزده شدم. این را از هارمن گو شنیدم که روزگار پیشاز آمدن واگنهای برقی، از بتسبریج به استارکفیلد دلیجان میرانده است و از سرگذشت تمام خانوادههای آن مسیر خبر داشت.
هارمن، بین مکثهایی که برای یادآوری میکرد، گفت: «بعداز تصادف اینجوری شد. فوریهٔ آینده میشه بیستوچهار سال.»
«تصادف» چیزی بودـ از همان مخبرم شنیدمـ که علاوه بر رد قرمز زخمی که روی پیشانی ایتان فروم کشیده بود، طرف راست بدنش را نیز کوتاهتر و کجوکوله کرده بود و همین امر، بهوضوح تقلای او را سبب میشد تا چند قدمی از درشکهاش بهطرف پنجرهٔ ادارهٔ پست بردارد. او معمولاً هر روز، حوالی ظهر، از مزرعهاش بهطرف آنجا میراند و این همان ساعتی بود که من برای آوردن نامهام از کنارش در ایوان رد میشدم یا پیشش میایستادم، درحالیکه هر دوی ما منتظر حرکات دست پشت نردهها بودیم که مرسولات را توزیع میکرد. من متوجه شده بودم اگرچه او دقیقاً سر وقت میآمد، بهندرت چیزی جز یک نسخهٔ روزنامهٔ بتسبریج ایگل میگرفت و بدون اینکه حتی نگاهی به آن بیندازد، در جیب گشادش میگذاشتش. اگرچه گاهی هم متصدی پستخانه پاکتی به او تحویل میداد که نام خانم زنوبیا -یا زینا- فروم روی آن نوشته شده بود و معمولاً روی گوشهٔ بالای سمت چپش، نشانی یک تولیدکنندهٔ انحصاری دارو و نام اختصاصی او بهوضوح دیده میشد. همسایهام این مدارک را نیز بیهیچ نگاهی در جیبش میگذاشت، گویی آنقدر برایش تکراری بودند که دیگر تنوع و تعدادشان کنجکاویاش را برنمیانگیخت و با تکاندادن سر برای متصدی پست، در سکوت برمیگشت.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
این کار با صدای اقای مهرداد امیدیان فوق العاده ست