دانلود و خرید کتاب مردی که کشتمش گروه نویسندگان ترجمه اسدالله امرایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب مردی که کشتمش

کتاب مردی که کشتمش

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مردی که کشتمش

کتاب مردی که کشتمش نوشتهٔ گروه نویسندگان و ترجمهٔ اسدالله امرایی است. انتشارات افراز این گزیده داستان‌های کوتاه آمریکا را منتشر کرده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب مردی که کشتمش

کتاب مردی که کشتمش مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه آمریکایی است. این مجموعه، پژواکی از سلیقه‌ها، دغدغه‌ها و شور نویسندگانش است. در انتخاب این آثار، شهرت نویسندگان ملاک نبوده است و نویسندگان تازه‌کار در کنار نام‌های آشنا قرار گرفته‌اند. داستان‌ها به هم پیوند می‌خورند، ساختاری شکل می‌گیرد و ارتباط میان آن‌ها، که حول محور دیدگاه‌های انسانی می‌چرخد، آشکار می‌شود. نویسندگان با یکدیگر هم‌صدا می‌شوند و از جریان‌های روز داستان‌نویسی در جهان آگاه می‌شوند. خواننده نیز با صداهای جدید آشنا می‌شود و آثار نویسندگان محبوب خود را دوباره کشف می‌کند. هنگام خواندن هر داستان، فرصتی برای خودشناسی و جست‌وجوی تجربیاتی که به نحوی با زندگی مرتبط هستند، فراهم می‌شود. سبک‌ها و لحن‌های گوناگون کشف می‌شوند. این مجموعه از میان کتاب‌ها، مجلات و فضای آنلاین انتخاب و ترجمه شده است. داستان‌هایی از ژانرهای مختلف، از علمی - تخیلی تا رئالیسم و سوررئالیسم، در این مجموعه گردآوری شده‌اند. در این داستان‌ها، با بیماری‌های نوظهور مانند ایدز و همچنین با شخصیت‌های بیمار و معلول مواجه می‌شویم. رویکردهای متفاوت به فرزندان با مشکلات خاص، در آثار نویسندگانی مانند «برنارد مالامود» و «کاترین آن پورتر» به چشم می‌خورد. «ریک دو مارینیس» دنیای توهم و فناوری را به چالش می‌کشد. هر نویسنده دغدغه‌های خاص خود را دارد و هدف از این مجموعه، ارائه تصویری از ادبیات داستانی و جهان به علاقه‌مندان است.

خواندن کتاب مردی که کشتمش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و علاقه‌مندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره اسدالله امرایی

اسدالله امرایی در اولین روز اردیبهشت ۱۳۳۹ به دنیا آمد. او در نوجوانی مطالعه را با نشریه‌های روز آغاز کرد. در همان زمان دومین فرد مهم زندگی‌اش یعنی یکی از همسایه‌هایشان، وارد زندگی‌اش شد. این همسایه که معلم و اهل ادب و فرهنگ بود، او را به ادبیات داستانی علاقه‌مند کرد و باعث شد اسدالله امرایی از سال ۱۳۵۵ قلم به دست بگیرد و پا در دنیای نوشتن بگذارد. اولین اثر داستانی این نویسنده و مترجم ایرانی، با نام «سیگار خاموش» در پیک نوجوان به چاپ رسید و به‌دنبال آن، دریافت اولین جایزهٔ ادبی کامش را شیرین کرد. امرایی از سال ۱۳۶۰ وارد حرفهٔ روزنامه‌نگاری شد و بیش از ۳ دهه با روزنامه‌ها و مجلات مختلفی همچون کیهان، اطلاعات، سروش، همشهری، گردون، کارنامه، آدینه، ایران جوان، آفتاب و... به‌عنوان روزنامه‌نگار همکاری داشت. اسدالله امرایی مدتی هم در استخدام سازمان هواشناسی کشور بود و در بخش روابط بین‌المللِ این سازمان فعالیت می‌کرد. او در دورهٔ متوسطه مشغول به تحصیل بود که دبیر زبان انگلیسی‌اش، استعداد زبان‌آموزی‌ او را کشف کرد. همان زمان بود که با تشویق‌های دبیر زبان، چند داستان کوتاه انگلیسی را ترجمه کرد و تصمیم گرفت این مهارت را به‌صورت آکادمیک فرا بگیرد. برای همین در دانشگاه در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و موفق به دریافت مدرک کارشناسی در این رشته شد. او توانست ترجمهٔ داستان «امتحان رانندگی» نوشتهٔ آنجلیکا گیبز، نویسندهٔ اهل آفریقای جنوبی را که اولین کار جدی‌اش در حوزهٔ ترجمه بود، در روزنامهٔ اطلاعات منتشر کند. در سال ۱۳۶۸ موفق شد اولین کتابی را که ترجمه کرده بود، به‌طور رسمی به چاپ برساند؛ کتابی تحت‌عنوان «خوش‌خنده و داستان‌های دیگر»، نوشتهٔ هانریش بل.

ترجمهٔ مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» (Men Without Women) اثر ارنست همینگوی، یکی دیگر از مهم‌ترین آثار اسدالله امرایی در قامت مترجم است؛ کتابی که نسخهٔ فارسی آن به‌همت این مترجم ایرانی برای اولین‌بار در سال ۱۳۷۰ وارد بازار نشر شد. اسدالله امرایی آثار مهمی از ادبیات جهان را به فارسی ترجمه کرده است؛ از جمله «خزان خودکامه» اثر گاربریل گارسیا مارکز، «کوری» و «بینایی» هر دو نوشتهٔ ژوزه ساراماگو، «گل‌های میخک» از ریموند کارور و همین‌طور آثار سه‌گانهٔ ایزابل آلنده که شامل کتاب‌های «سرزمین اژدهای طلایی»، «شهر جانوران» و «جنگل کوتوله‌ها» می‌شود. در اینجا تعدادی از مهم‌ترین ترجمه‌های اسدالله امرایی را آمده است: کتاب «داستان‌های زنان دربارهٔ زنان» که اسدالله امرایی تک‌تک داستان‌های این کتاب را خودش از منابع مختلف جمع‌آوری و یا از شخص نویسنده دریافت کرده؛ داستان‌هایی از نویسندگان زن در سراسر جهان که به مسائل و دغدغه‌های زنان می‌پردازند و کتاب «خزان خودکامه» (The Autumn of the Patriarch) که حاوی یک رمان مشهور از گابریل گارسیا مارکز است و به شرح داستان یک دیکتاتور مستبد می‌پردازد.

بخشی از کتاب مردی که کشتمش

«در را با مشت کوبیدیم. صدای آدم‌های توی خانه را شنیدیم. قلبم به‌شدت می‌تپید. درست تا پیش از روشن شدن چراغ نفسمان درنمی‌آمد. لابد گوشی دستش آمده بود، چون وقتی در را باز کرد هول‌زده و رنگ‌پریده به‌نظر می‌آمد، لباسش را به تن کرده بود و فقط پیراهن نداشت. زنش فقط لباس خواب به تن داشت و در آستانهٔ در اتاق خواب ایستاده بود. وقتی ریختیم توی خانه شروع کرد به جیغ کشیدن. تکان نمی‌خورد فقط دهانش را باز کرده بود و ضجه می‌کشید. دو تا از ما رفتیم سراغ او و من دست گذاشتم روی دهانش. پیچ و تابی به خود داد و صدایش انگار از ته چاه درمی‌آمد. نفس گرم او به کف دستم می‌خورد. نمی‌خواستم صدمه‌ای به او بزنم، اما زن قوی هیکلی بود و یک‌جا بند نمی‌شد. چپ و راست پیچ و تاب می‌خورد و با پای برهنه لگدمان می‌زد. دستش را پیچاندم و از پشت بالا آوردم. صدایش برید. بچه‌ها از رختخواب بیرون آمدند، اما وقتی ما را دیدند با چشم‌های نگران و هراسان چپیدند گوشه‌ای، کوچک‌ترها هق‌هق گریه‌شان بلند شد.

بی‌سر و صدا آمد. دو مرد دست او را گرفتند و از خانه بیرون بردند، مختصری می‌لنگید. نه به ما چیزی گفت، نه سفارشی به خانواده‌اش کرد. حتی ندیدم پشت سرش را نگاه کند. وقتی او را بردند، آرت آمد سراغ زن و گفت: «برگرد برو توی رختخواب. همان‌جا بمان صدایت را ببُر، کارمان که تمام شد برش می‌گردانیم. نه سر و صدا کن نه از خانه برو بیرون. مراقبت هستیم.» ولش کردم و دستم را از روی دهان او برداشتم. لب‌هایش تکان می‌خورد اما صدایی درنیامد، ناله‌ای غریب و ریز. برگشتیم و از خانه زدیم بیرون و او را با بچه‌های نالان توی خانه رها کردیم و در را بستیم.

لابد همسایه‌ها صدای جیغ او را شنیده بودند، چون وقتی آمدیم بیرون، مردهای نیمه برهنه و نگران دم در جمع شده بودند. آرت با آنها حرف زد و با صدای صاف و آرام گفت: «برگردید توی خانه‌تان. اگر دخالت نکنید اتفاقی نمی‌افتد. برگردید صداتان هم درنیاید». چند دقیقه‌ای ایستادند، اما نوری که از در باز خانه‌ای می‌تابید، لولهٔ تفنگِ آرت را نشان می‌داد، آنها هم آن‌قدر گیج و خواب‌آلود بودند که فکر مقاومت به سرشان نزد. صدایی زیر و گرفته بین آنها درگرفت، برگشتند و توی خانه‌هاشان گم شدند. آنها چند لحظه پا سست کردند و برگشتند به نور گرفته نگاه کردند، پرهیب چهره‌شان دم در لنگر انداخت. درها را بستند و چراغ خانه‌ها خاموش شد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

حجم

۱۶۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

قیمت:
۱۹۰,۰۰۰
تومان