دانلود و خرید کتاب هم وابستگی جدید ملودی بیتی ترجمه فرناز فرود
تصویر جلد کتاب هم وابستگی جدید

کتاب هم وابستگی جدید

معرفی کتاب هم وابستگی جدید

کتاب هم وابستگی جدید؛ یاری و راهنمایی برای نسل امروز نوشتهٔ ملودی بیتی و ترجمهٔ فرناز فرود است و انتشارات کلک آزادگان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب هم وابستگی جدید

در تعریف هم‌وابستگی آمده که هم‌وابسته، کسی‌ است که اجازه می‌دهد رفتار شخص دیگر بر او تأثیر بگذارد و وسواس فکری او، کنترل‌کردن رفتار آن شخص است. از این رو، همهٔ کسانی که کنترل‌کردن دیگری و همچنین زندگی، دغدغهٔ ذهنی همیشگی‌شان است، این کتاب را بسیار سودمند خواهند یافت. معتادانی که نمی‌توانند از بند اعتیادهای خود - از جمله اعتیاد به الکل، مواد مخدر، رابطه، خرید و فضای مجازی - رهایی یابند، با شناخت و خواندن این کتاب می‌توانند مشکل اصلی‌شان را که زیر اعتیادشان نهفته است، بشناسند و از دام اعتیاد نجات یابند. از آنجا که هم‌وابستگی زیاده‌روی در رفتار‌های طبیعی‌ است، این کتاب برای همهٔ آنانی که بیش از حد مسئولیت می‌پذیرند یا آن‌هایی که از پذیرش مسئولیت گریزان‌اند، راهگشا و کاربردی‌ است. «هم‌وابستگی جدید» کتابی‌ است که می‌تواند به هر خواننده با هر پیشینه و تفکری کمک کند تا از خود مراقبت کند و ضمن پذیرش مسؤولیت، بتواند با دوست داشتن خود و اهمیت دادن به خود، به انسانی مفید، کارامد، رها از رنج و شاد تبدیل شود.

خواندن کتاب هم وابستگی جدید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر در زندگی احساس می‌کنید به چیزی یا کسی بیش از حد وابسته شده‌اید، به گونه‌ای که زندگی‌تان دچار اخلال شده، این کتاب را حتما بخوانید.

درباره ملودی بیتی

ملودی بیتی یکی از نویسندگان محبوب آمریکایی در زمینهٔ خودیاری و یکی از شخصیت‌های جنبش بهبود است. او در سال ۱۹۴۸ در سنت پل مینه‌سوتا به دنیا آمد. وقتی کودکی نوپا بود، پدرش آن‌ها را ترک کرد و مادرش به تنهایی مراقبت از او را به عهده گرفت. سرپرستی ملودی در سن چهارسالگی به خانواده‌ای غریبه سپرده شد.

در نوجوانی همسایه‌ای ملودی را دزدید و به او تعرض کرد. مادرش چشم روی این اتفاق بست؛ همان طور که تعرض به خود را در سن کودکی انکار کرده بود.

ملودی در این باره می‌گوید: «مادرم یک هم‌وابستهٔ کلاسیک بود. اگر سردرد داشت، قرص نمی‌خورد، چرا که مواد مصرف نمی‌کرد. او به رنج کشیدن باور داشت.» ملودی برخلاف مادرش برای رنج‌های روانی‌اش خوددرمانی می‌کرد. او مصرف مواد را در سن دوازده‌سالگی شروع کرد و با اینکه با نمراتی عالی از دبیرستان فارغ‌التحصیل شد، اما در هجده‌سالگی یک معتاد تمام‌عیار بود. سپس او به گروهی ملحق شد که از داروخانه مسکن می‌دزدیدند. بعد از چند بار دستگیر شدن، یک قاضی حکم کرد که تا هر مدتی طول بکشد، برای ترک به مرکز بازپروری برود یا به زندان برود.

ملودی به مصرف مواد در دورهٔ بازپروری ادامه داد تا اینکه رخدادی معنوی او را دگرگون ساخت که خود آن را چنین شرح می‌دهد: «من دراز کشیده و نشئه بودم که آسمان بنفش شد و همه چیز به هم وصل به نظر می‌رسید. توهم نبود. در کتاب‌های خودیاری، این لحظه را «بیداری معنوی» می‌خوانند. پیش از آن خودم را برای مصرف مواد محق می‌دیدم. بالاخره متوجه شدم اگر نصف این انرژی را که صرف کارهای نادرست کرده‌ام، برای کارهای درست صرف کنم و نصف این انرژی را که صرف مواد کرده‌ام، برای هوشیار ماندن به کار ببرم، تقریباً در انجام هر کاری موفق می‌شوم!»

پس از هشت ماه درمان، ملودی پاک از اعتیاد و هوشیار، مرکز بازپروری را ترک کرد تا برای هدفی جدید تلاش کند: کمک به دیگران برای هوشیاری.

ملودی در طی کار با مراکز حمایت از معتادان متوجه شد مشکلاتی که او را به اعتیاد کشانده بودند، همچنان همان جا هستند. رنج او برآمده از این بود که خودش، مشکل بود. او که در زندگی خود، واگذار شدن سرپرستی، ربوده شدن، آزار جسمی، اعتیاد، جدایی و مرگ فرزند را تجربه کرده، به این فکر افتاد که «این چه کاری‌ است که ما با خودمان می‌کنیم؟» در آن هنگام هنوز واژهٔ «هم‌وابسته» وجود نداشت. کتاب پرفروش او به نام پایانی بر هم‌وابستگی، واژهٔ هم‌وابستگی را در سال ۱۹۸۶ به جهان معرفی کرد.

کتاب‌های ملودی بیتی در سراسر دنیا به بیست زبان مختلف ترجمه شده‌اند و صدها مقالهٔ او در روزنامه و مجله‌های گوناگون منتشر شده است. او مهمان دائمی بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی جهانی‌ست و نوشته‌های او در تایم، پییل و مجله‌های معروف در سراسر دنیا به چاپ رسیده‌اند.

برخی از آثار ملودی بیتی عبارتند از:

«پایانی بر هم‌وابستگی»، «فراتر از هم‌وابستگی»، «زبان رها کردن»، «بدرفتاری با خود را پایان دهید»، «پنجاه و دو هفته ارتباط آگاهانه»، «زبان‌های بیش‌تری برای رها کردن»، «حق‌شناسی»، «سفر به دل»، «راهنمای هم‌وابسته‌ها برای دوازده قدم»، «باشگاه اندوه»، «مراقبت از خود»، «یافتن راه به سوی خانه»، «با قلبت بازی کن»، «معجزه در چهل روز»، «انتخاب‌ها» و «درس‌های عشق».

بخشی از کتاب هم وابستگی جدید

«می‌دانم چگونه می‌توانیم به اندازه‌ای خود را گم کنیم که حتی ندانیم مَنی وجود دارد یا هرگز وجود داشته است. سی سال از عمر خود را در حالی سپری کردم که نمی‌دانستم حد و مرز چیست و ده سال را به یادگیری تعیین حد و مرز گذراندم. آن قدر از خود گذشتگی می‌کردم که از پا درمی‌آمدم و آن گاه به کسی نیاز داشتم تا از من مراقبت کند. تهدید می‌کردم، التماس می‌کردم، غیر مستقیم می‌گفتم و فریب می‌دادم تا به خواسته‌ام برسم. مطمئن بودم که می‌دانم برای آدم‌های دیگر چه کاری بهترین است. به اندازه‌ای گرفتار درس دادن به دیگران بودم که فراموش کردم درس‌های خود را یاد بگیرم.

پس از چند دقیقه آشنایی با مردی، مطمئن بودم که با یار جانی‌ام آشنا شده‌ام. پس از چند ساعت، در بارهٔ ازدواج با آن مرد خیال‌بافی می‌کردم. در فیلم‌های تلویزیونی جریان از این قرار بود؛ مگر در زندگی عادی این گونه نبود؟ دو سال سعی می‌کردم رابطه‌ای برقرار کنم و پنج سال بعدی احساس می‌کردم گرفتار شده‌ام. سپس به سختی خودم را از این رابطه بیرون می‌کشیدم. آن قدر فکر می‌کردم که سرم درد می‌گرفت؛ واقعاً درد می‌گرفت! نمی‌دانستم احساس چیست. هر وقت می‌گفتم فلان احساس را دارم، به من می‌گفتند: «این احساس را نداشته باش!»

مانند میلیون‌ها زن و مرد دیگر، در کودکی مورد آزار قرار گرفته بودم، اما به جای آن که مجرمان را سبب بدانم، خودم را سرزنش می‌کردم. فکر می‌کردم عیب و ایرادی دارم. هیچ کس دیگری را نمی‌شناختم که به اندازهٔ من مصیبت دیده باشد. این احساس که گویی ما، خود مسبب مشکلات بوده‌ایم، مرحلهٔ درستی از غصه خوردن است. وقتی مورد سوء استفاده قرار می‌گیریم، طبیعی‌ست که احساس خجالت کنیم. سرزنش خود، یکی از مهارت‌های ما برای بقاست. در مواقعی که زندگی منطقی به نظر نمی‌رسد، سرزنش خود کمک می‌کند احساس تسلط کنیم؛ مورد آزار و خشونت قرار گرفتن به هیچ رو منطقی نیست.»

Majid
۱۴۰۲/۰۸/۲۰

من نسخهٔ چاپی این کتاب رو خوندم و پیشنهاد می‌کنم که این کتاب رو حتماً بخونید.

شکوفه
۱۴۰۳/۰۷/۱۶

کتاب بسیار جالبی است. برای من مفید بود

m.khademipour
۱۴۰۳/۰۵/۱۷

از نظر کیفیت مطالب کتاب متوسطی هست.

سرزنش خود، یکی از مهارت‌های ما برای بقاست. در مواقعی که زندگی منطقی به نظر نمی‌رسد، سرزنش خود کمک می‌کند احساس تسلط کنیم؛
شکوفه
به واکنش‌های احساسی و غریزی خود اعتماد کنیم. وقتی وضعیتی «اشتباه» به نظر می‌رسد، احساسمان با صدای رسا به ما خبر می‌دهد. احساس گناه و اعتماد نکردن به خود، ما را بیش‌تر در معرض فریب خوردن قرار می‌دهد؛ اگر احساس گناه داشته باشیم، فکر می‌کنیم مشکل از ماست.
شکوفه
درک مفهوم «گذرا بودن» دشوار است و از آن دشوارتر، کنار آمدن با آن است. اما این، حقیقت و قانون هستی‌ست. هر چیزی گذراست؛ حتی درس‌های ما هم به محض یادگیری می‌گذرند. پس از امتحان پایان سال، در مدرسه نمی‌مانیم. بعد از پایان درس‌ها می‌توانیم تلاش کنیم که به آن‌ها بچسبیم، اما شرایط تغییر کرده‌اند.
شکوفه
وقتی زندگی بی‌شور و شوق می‌شود یا بی‌حس می‌شوید، شاید به این دلیل است که چیزی مهم را از دست داده‌اید. خوب به خودتان نگاه کنید، آیا کودک درونتان را گم کرده‌اید؟ برای بازیگوشی کودک درون خود، قرار قبلی تعیین نکنید و هر جا که می‌روید، او را همراه ببرید. آماده، به جای خود، پرش!
شکوفه
همه جا را بگردید. درون انباری و کمدها را جست و جو کنید، کودک درونتان را کجا گذاشته‌اید؟ به جست و جو ادامه دهید تا او را بیابید، وقتی یافتید، محکم به او بچسبید؛ شما به گنج دست یافته‌اید. کودک درون خود را از دست ندهید.
شکوفه
بخش‌بخش کردن وجودم، جلوی احساس‌هایم را گرفته بود.
شکوفه
سوگواری از هزاران احساس تشکیل می‌شود: وحشت، ناباوری، غرق شدن در غم، خشم شدید و دلتنگی برای کسی که از دست داده‌اید.
شکوفه
اگر انتظار داشته باشیم که یک روان‌درمانگر ما را تغییر دهد، حتی بیست سال شرکت در جلسات روان‌درمانی هم فایده‌ای ندارد. نقطهٔ تغییر، درون یکایک ما وجود دارد.
شکوفه
راه فرار خود را مثبت کنیم. بهبودی، نردبانی به سوی آزادی‌ست. آیا می‌ترسید با اعتراف به مشکل خود، محبت عزیزی را از دست بدهید؟ بهبود به معنای ماندن یا ترک کردن نیست، بلکه به معنی مراقبت از خود در هر موقعیتی‌ست که در آن قرار داریم.
شکوفه
«پس از این که از زمین بلند شدیم، دیگر به راحتی نمی‌توانیم باز هم در نقش پادری ظاهر شویم.» سپس افزودم که عده‌ای تا پایان عمر در نقش مظلوم، گرفتار می‌مانند. آن‌ها فقط تا همین حد پیش می‌روند و این رفتار وابسته، اعضای جدید را دلزده می‌کند.
شکوفه

حجم

۳۰۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۳۰۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۷۱,۰۰۰
تومان