کتاب سون یات سن
معرفی کتاب سون یات سن
کتاب سون یات سن نوشتهٔ پرل باک و ترجمهٔ مهرداد رهسپار است. انتشارات علمی و فرهنگی این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب سون یات سن
کتاب سون یات سن حاوی ناداستان است. این کتاب زندگینامهٔ مختصری از سون یات سن، رهبر انقلابی و سیاسی چین است. او نقش مهمی در سرنگونی سلسلهٔ چینگ داشت. او اولین رئیسجمهور موقتی چین بود در جمهوری چین بود.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب سون یات سن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سون یات سن
«سون یاتسن چون به گذشتهٔ خود مینگریست، در آن ده شکست میدید. بیشک بارها در تنهایی بر این شکستها اندیشیده بود و چه بسا که پیروزی را دور از دسترس پنداشته بود. سون یاتسن نمیدانست که آنچه او شکست میپنداشت شکست نبود، بلکه ناکامیهایی بود که در نقاط مختلف کشور نصیب جوانان انقلابی چین شده بود؛ اما همین ناکامیها قلب بسیاری از مردم چین را لرزانده بود و در همه جا امید روزی را برانگیخته بود که حکومتی به دست چین بر سر کار آید و چینیان بتوانند میهن محبوب خود را از فرمانروایان ستمگر و بیگانهٔ منچو بازستانند؛ مدرسهها و کارخانهها برپا دارند؛ جادهها و راهآهنها و کشتیها بسازند و کار برای مردم کشور فراهم کنند که فرزندان آنان از زندگانی بهتری برخوردار شوند. مردم اکنون میدانستند که جهان سراسر در تغییر است و زندگانی آنان نیز باید تغییر یابد؛ اژدهای کهنسال و خفتهٔ چین باید بیدار شود؛ باید چینی نو پدید آید و جای خود را در جهانی نو اشغال کند.
حتی ملکهٔ بیوه نیز در پکن بر این نکتهها آگاه شده بود و از ناچاری وزیران خود را در به کار بستن برخی اصلاحات آزاد میگذاشت، اما خود او در حقیقت تغییری نیافته بود. همچنان میگفت: «سه نفر را هرگز نخواهم بخشید». یکی از این سه تن سون یاتسن بود. دو نفر دیگر لیانگ چیچائو و کانگ یووی، معلمان خاقان جوان بودند که از چنگ او گریخته بودند. بیوهٔ پیر، خاقان جوان را نیز هرگز نبخشید. او را هنوز در کاخ خود او زندانی داشت و در سال ۱۹۰۸، هنگامی که مرگ خود را به سبب بیماری و پیری نزدیک دید، به کشتن خاقان فرمان داد و تنها به نیروی اراده، چندان خود را زنده نگاه داشت که خدمتکارانش خاقان جوان را زهر دادند و کشتند؛ آن گاه به خود اجازه مردن داد و مرد. وارث تاج وتخت شاهزادهای شیرخوار بود و مادر جوان و خوشخوی او ملکه شد. کسی را نیز نایبالسلطنه کردند، اما هیچ کس این حکومت تازه را جدی نمیگرفت، زیرا مردم همه احساس میکردند که به زودی همه چیز دگرگون خواهد شد. دودمان منچو در حال مرگ بود.»
حجم
۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۵ صفحه
حجم
۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۵ صفحه