کتاب گذر از جهنم
معرفی کتاب گذر از جهنم
کتاب گذر از جهنم نوشتهٔ جیمز دشنر و ترجمهٔ مینا موسوی است. نشر افق این کتاب را منتشر کرده است. این رمان خارجی برای نوجونان نگاشته شده و دومین جلد از مجموعهٔ «دوندهٔ هزارتو» است.
درباره کتاب گذر از جهنم
کتاب گذر از جهنم (The Scorch Trials) نوشتهٔ جیمز دشنر و رمانی فانتزی برای نوجوانان است. این اثر ۶۵ بخش نگاشته شده است. «توماس» شخصیت اصلی این داستان است؛ او فهمیده که راه پرپیچوخمتر از آن چیزی است که فکرش را میکرد. حالا بیرون از هزارتو خطرهای بیشتری زندگی او و دوستانش را تهدید میکند. او چندین هفته را در ترس و وحشت گذارنده بود، ولی کسی باید کنترل اوضاع را به دست میگرفت. آنها برای آنکه از این مهلکه جان سالم به در ببرند، به یک نقشه احتیاج داشتند. چه آیندهای پیش روی آنهاست؟ بخوانید تا بدانید. این اثر یکی از کتابهای پرفروش نیویورکتایمز بوده است.
خواندن کتاب گذر از جهنم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانانی که به خواندن رمانهای فانتزی خارجی علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گذر از جهنم
«صورت غریبه کمی نرمتر شد و لبخند کمرنگی روی لبهایش نشست. نشست، خودش را به طرف دیوار عقب کشید و به آن تکیه داد. همان لحظه در برگ هم بسته شد و لولاهایش مانند خرناسهای خوک صدا دادند. تا وقتی که در کاملاً بسته نشد، کسی حرفی نزد. قبل از بسته شدن، آخرین جریان باد زوزهکشان به شدت از لای در وارد شد.
مرد گفت: "اسم من دیویده." صدایش در سکوت بلندتر به گوش میرسید، به جز صدای او فقط وزوز حرکت موتور سفینه شنیده میشد: "و نگران نباشید، حق با توئه. تموم شده. همه چیز تموم شده."
توماس به مسخره سرش را به نشانهی تأیید تکان داد: "آره، میدونم، ما قبلاً هم اینو شنیدیم. این بار ما اصلاً شوخی نداریم. قرار نیست بشینیم اینجا و بذاریم شما باهامون مثل موش رفتار کنید. دیگه کافییه."
دیوید لحظهای به اتاقک بزرگ بارِ سفینه نگاه کرد، شاید میخواست بداند دیگران هم با حرفی که توماس زد موافق هستند یا نه. ولی توماس نگاهش را از او برنداشت. اطمینان داشت که همهٔ آنها پشت او هستند.
بالاخره دیوید دوباره به توماس نگاه کرد، بعد آرام بلند شد و یک دستش را به نشانهی آشتی بالا آورد. وقتی کاملاً بلند شد، هر دو دستش را داخل جیبش گذاشت: "شما متوجه نیستید هر چیزی که اتفاق افتاده و در آینده ادامه پیدا میکنه از قبل برنامهریزی شده. ولی حق با توئه آزمایش تموم شده. ما داریم شما رو به یه جای امن میبریم. یه جای واقعاً امن. نه آزمونی، نه دروغی و نه هیچ برنامهی دیگهای.. دیگه هیچ کس تظاهر نمیکنه."
مکث کرد: "فقط یه چیز رو میتونم قول بدم. وقتی بشنوید چرا ما شما رو تو این جریان انداختیم، و چرا خیلی مهمه که تعداد زیادی از شما زنده بمونن، خودتون درک میکنید. بهتون قول میدم که درک میکنید."
مینهو با عصبانیت نفسش را از بینی بیرون داد: "این آشغالترین و مزخرفترین چیزی بود که تو عمرم شنیدم."
توماس واقعاً خوشحال بود که دوستش هنوز خشمش را از دست نداده است: "دارویی که بهمون قول دادید چی؟ برای ما و دو نفری که کمکمون کردن. چطور میتونیم هر چیزی رو که شما میگید باور کنیم؟"
دیوید گفت: "به چیزی که الان لازم دارید فکر کنید. همه چیز از این به بعد تغییر میکنه و همون طور که بهتون گفتیم دارو رو میگیرید. البته به محض اینکه به فرماندهی برسیم. در ضمن، میتونی اون تفنگ رو برای خودت نگه داری. حتی اگه بخواید اسلحههای بیشتری بهتون میدیم. چیز دیگهای وجود نداره که بخواید باهاش بجنگید، هیچ آزمون یا آزمایش دیگهای نیست که بخواید ازش فرار کنید یا انجامش ندید. بِرگِ ما فرود میآد و شما میبینید که در امنیت هستید، بعد میتونید هر کاری رو که بخواید انجام بدید. تنها کاری که دوباره ازتون میخوایم اینه که گوش کنید. فقط گوش کنید. مطمئنم حداقل خیلی کنجکاوید که بفهمید پشت همهی این اتفاقها چیه؟"»
حجم
۳۲۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۳۲۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه