کتاب آوازهای زنی که از گرامافون می آمد
معرفی کتاب آوازهای زنی که از گرامافون می آمد
کتاب آوازهای زنی که از گرامافون می آمد سرودهٔ مرتضی نجاتی است. نشر چشمه این مجموعه شعر معاصر را در قالب شعر نو روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب آوازهای زنی که از گرامافون می آمد
کتاب آوازهای زنی که از گرامافون می آمد یک مجموعه شعر معاصر را در قالب شعر نو در بر گرفته است. عنوان برخی از شعرهای کتاب حاضر عبارت است از «سفارش دو فنجان»، «جای خالی این اسم»، «پانوشت، گزارش، متن»، «شهر بوی زنی را گرفته...»، «بسیار تاریک میشوم» و «از راه دیگری بیا».
میدانیم که شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندیاری) میدانند. احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب آوازهای زنی که از گرامافون می آمد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آوازهای زنی که از گرامافون می آمد
«"سلول من، همین کتاب!"
باور نمیکنم تاب بیاورد
پلههای هواپیمایی
که در فرودگاه دوری نشست تا تو پیاده شوی
بعد از فرود آمدن میان تابستانی که میوههاش
روی پیشدستی به آمدنهای تو تعارف داشت
من خواهم مرد
باور نمیکنی که در قلب من زندگی میکنی ای زن!
با پاشنههای کفشی
بلندتر از کابوسهایی
که قبل از مردنم همیشه میبینم
نگو نمیبینی
نگو نمیشنوی
نگو...
زندانی توام بین این روزهای دربهدری
سلول من همین کتاب!
تا به آخر این سطر میرسم
مثل دیوانهای برم میگردانی به سالهای قبل
زندانی توام بین این روزهای دربهدری
اسیر جنگ نابرابری که تو فاتحش شدهای
اگر زندگی با من سر سازش داشت
به پاشنههای کفش تو ای زن!
چرا باید خاطرات من میچسبید؟»
حجم
۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۱۸ صفحه
حجم
۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۱۸ صفحه