کتاب میس جینی و زنان دیگر
معرفی کتاب میس جینی و زنان دیگر
کتاب میس جینی و زنان دیگر نوشتهٔ ویلیام فاکنر و ترجمهٔ احمد اخوت است. نشر افق این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب میس جینی و زنان دیگر
کتاب میس جینی و زنان دیگر برابر با یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و آمریکایی است. این کتاب هشت داستان دارد. ویلیام فاکنر هر کدام از این آثار را باتوجهبه شخصیتهای زنان اثرگذار زندگیاش خلق کرده است. در این هشت داستان، قصهها با تمام فرازونشیبها و درهمتنیدگیها حولمحور یک زن بازگو میشود. این زنان هر کدام، بسان هر انسان دیگری زاویهدیدی متفاوت به جهان دارد و فاکنر از ویژگیهای برجستۀ شخصیتیشان میگوید که مسیر زندگیشان را تغییر داده است. عشقهای محوشده در گذر زمان و نادیدهگرفتن خود و رؤیاهای بزرگ پیشرو در میانهٔ دشواریهای زندگی، مضمون اصلی این داستانهای کوتاه است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب میس جینی و زنان دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره ویلیام فاکنر
ویلیام فاکنر با نام کامل «ویلیام کاتبرت فاکنر» در سال ۱۸۹۷ میلادی در نیو آلبانی در میسیسیپی به دنیا آمد. بهدلیل وزن کم و قد کوتاه در ارتش ایالات متحده پذیرفته نشد، اما بهعنوان دانشجوی دانشگاه افسری در یگان پرواز سلطنتی در تورنتوی کانادا نامنویسی کرد و در ۲ دسامبر ۱۹۱۸ بهعنوان افتخاری ستوان دومی نایل شد. پس از آنکه از دانشگاه میسیسیپی انصراف داد، همراه دوستش با یک کشتی باربری به ایتالیا رفت و از آنجا پای پیاده رهسپار آلمان و فرانسه شد. فاکنر یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات آمریکا و بهویژه ادبیات جنوب آمریکا است. شهرت او بهدلیل سبک تجربی و توجه دقیقش به شیوهٔ بیان و آهنگ نوشتار است. اغلب داستانهای او عاطفی، ظریف و پیچیده هستند. شخصیتهای اصلی داستانهای او را بردههای آزادشده یا اعقاب بردهها، سفیدپوستان تهیدست و جنوبیهای طبقهٔ کارگر تشکیل میدهند. این نویسندهٔ نامآشنا در سال ۱۹۴۹ میلادی موفق به دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات شد. از جمله مهمترین آثار این نویسنده که به پارسی ترجمه شدهاند، باید به «گوربهگور»، «برخیز ای موسی»، «حریم»، «خشم و هیاهو»، «داستانهای یوکناپاتافا»، «یک گل سرخ برای امیلی»، «تسخیرناپذیر»، «روشنایی ماه اوت»، «اسبهای خالدار»، «حرامیان»، «گنجنامه»، «جنگل بزرگ»، «اسبها و آدمها»، «سرخپوست میرود» و «آن خورشید شامگاهی» اشاره کرد. ویلیام فاکنر در ژوئیهٔ ۱۹۶۲، ۳ هفته پس از آنکه از اسب افتاد، بر اثر سکتهٔ قلبی در بیهالیا در میسیسیپی درگذشت.
درباره احمد اخوت
احمد اخوت در سال ۱۳۳۰ در اصفهان به دنیا آمد. او داستاننویس، داستانشناس، مترجم و منتقد ادبی است که مدرک دکترای زبانشناسی و نشانهشناسی دارد. او از یاران حلقهٔ ادبی جُنگ اصفهان بوده و همچنین عضو شورای نویسندگان فصلنامهٔ زندهرود بوده است. احمد اخوت در زمینهٔ نقد ادبی کتابهایی مانند «دستور زبان داستان»، «نشانهشناسی مطایبه» و «دو بدن شاه (تأملاتی دربارهٔ نشانهشناسی بدن و قدرت)» را نوشته است. او کتابهایی مانند «سپتامبر بی باران» نوشتهٔ ویلیام فاکنر، «موجودات خیالی» نوشتهٔ خورخه لوئیس بورخس و «قصیده کافه غم» نوشتهٔ کارسون مک کولرز را نیز ترجمه کرده است. مجموعه داستان «برادران جمالزاده» نیز اثر اوست.
بخشی از کتاب میس جینی و زنان دیگر
«صدای زنگ تلفن از خواب بیدارش کرد. هنوز کاملاً از خواب بیدار نشده دستپاچه و کورمال در تاریکی دنبال ربدشامبر و دمپاییاش گشت، چون از قبل، پیش از بیداری میدانست همچنان تختخواب کنارش خالی است و تلفن در طبقهٔ پایین قرار دارد، آن هم درست روبهروی در اتاقی که در پشت آن از چهار سال پیش تاکنون مادر او در تختخوابش چشم به در نشسته است. و حالا در بیداری میدانست که دیگر خیلی دیر شده است و مادرش حتماً صدای زنگ تلفن را شنیده است: همانطور که در هر ساعت شبانهروز هر صدایی را که در خانه بلند شده شنیده است.
زنی شوهر از دست داده بود و او تنها پسرش به حساب میآمد. وقتی پسر به دانشگاه رفت مادر هم همراهش رفت و خانهای در شهر شارلوتزویل ویرجینیا گرفت و چهار سال در این شهر ماند تا تحصیل پسرش به پایان رسید. او دختر بازرگانی ثروتمند بود. شوهرش مردی ویزیتور بود که یک روز تابستان سر و کلهاش در شهر پیدا شد. با خودش دو معرفینامه داشت: یکی برای نمایندهٔ شرکت و دیگری برای پدر این خانم. سه ماه بعد مرد ویزیتور و این دختر خانم ازدواج کردند. اسم آقا بوید بود. هنوز از ورودش یک سال نگذشته بود که از شغلش در شرکتی که در آن کار میکرد کناره گرفت و در منزل زنش خانهنشین شد و روزهای خود را در لابی هتلی با وکلا و پنبهکاران میگذراند. این آقا فردی سیهچرده بود که مانند مردان زننواز عاشقپیشه کلاه خود را برای خانمها از سر برمیداشت و به آنها قربان شما میگفت.
در سال دوم ازدواج پسرشان به دنیا آمد. شش ماه بعد آقای بوید گذاشت از خانهٔ زن رفت. فقط یادداشتی برای زنش گذاشت که دیگر تحمل این وضع برایش ممکن نیست که شبها در تختخواب دراز بکشد و ببیند زنش مشغول کنار گذاشتن و پیچیدن ریسمانهایی بر یک قرقرهٔ خالی است که فروشگاهها دور بستههایشان میبندند. هر چند زن هیچوقت خبری از شوهرش نشنید اما نگذاشت پدرش ازدواجشان را فسخ کند و اسم پسرش را تغییر دهد.»
حجم
۲۱۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
حجم
۲۱۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه