کتاب فراز و نشیب زندگی بدکاران
معرفی کتاب فراز و نشیب زندگی بدکاران
کتاب فراز و نشیب زندگی بدکاران نوشتهٔ انوره دوبالزاک و ترجمهٔ پرویز شهدی است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان فرانسوی را منتشر کرده است.
درباره کتاب فراز و نشیب زندگی بدکاران
کتاب فراز و نشیب زندگی بدکاران (The Splendors and Miseries of the Courtesans) برابر با یک رمان فرانسوی است که آن را یک روایت بلند نامیدهاند. شخصیت اصلی این رمان برخلاف عنوانش، بدکاره نیست بلکه یک جنایتکار بااستعداد است که زندگی دیگران را برای لذت خودش دستکاری میکند. این داستان در چهار بخش ارائه شده است. دو جلد بخش نخست درمورد زندگی یک فاحشه است و دو جلد پایانی به زندانیشدن یک فرد شرور و شرایط موجود در زندان میپردازد. قسمت اول با عنوان «دوست داشتن زنان چگونه است» با یک بالماسکهٔ مد روز در سال ۱۸۲۴ میلادی در پاریس آغاز میشود. جوانی خوشتیپ به نام «لوسیان»، مردی اسرارآمیز و مهربان و «استر کوبسک» که همراه لوسیان است و عاشق اوست، در این بخش حضور دارند. استر با فکر اینکه در لباسش شناسایی نمیشود، توسط گروهی شناخته میشود. این گروه هرزه با خبرچینیهای غیرواقعی، استر را تحقیر میکنند و باعث میشوند او بالماسکه را ترک کند. بسیاری از وقایع این اثر در بخش دوم با عنوان «عشق برای پيرمردها به چه بهايی تمام میشود» و پیرامون تلاشهای مضحک سه پلیس سرکش برای اجرای دستورات بارون رخ داده است که تلاش میکند تا استر را اغوا کند. این داستانها ادامه دارند تا بخش سوم و چهارم با نامهای «كژراههها به كجا میانجامد» و «آخرين جلوهگری وُترن». گفته شده است که این کتاب بزرگترین، جذابترین و شاید مهمترین نوشتهٔ انوره دوبالزاک و درعینحال یکی از تلخترین و گزندهترین آثارش است. بالزاک در این رمانِ چهاربخشی، بیش از هر کتاب دیگری بهسراغ پاریس و پاریسنشینان رفته است، اما این بار با طبقهٔ متوسط، کارمندها، پیشهوران خردهپا و خردهبورژواها کاری ندارد. او نوک تیز نیشتر خود را به جان دو گروه یا طبقه انداخته که عبارتند از اشراف و بزهکاران.
خواندن کتاب فراز و نشیب زندگی بدکاران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ فرانسه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره انوره دوبالزاک
انوره دوبالزاک در سال ۱۷۹۹ به دنیا آمد و در سال ۱۸۵۰ درگذشت. او نویسنده و نمایشنامهنویسی فرانسوی است. بالزاک بهواسطهٔ شرح بیپرده و دقیق از جامعهٔ فرانسه، بهعنوان یکی از بنیانگذاران رئالیسم در ادبیات مدرن اروپایی شناخته میشود. شخصیتهای داستانهای بالزاک پیچیده و چندبعدی هستند و اشیای بیجان، بهخوبی با شخصیتهای انسانی همراه و آمیخته میشوند؛ بهگونهای که پاریس بهعنوان یک شهر، ویژگیهای انسانی مییابد. بالزاک بر روی بسیاری از نویسندگان همعصر خود مانند «امیل زولا» و «چارلز دیکنز» تأثیر گذاشت.
او در دوران کودکی اهل مطالعه و پرشور بود؛ ازاینرو در ساختار بستهٔ مدارس آن زمانِ فرانسه نمیگنجید. دوران کودکی سختی را گذراند؛ زیرا روشهای تربیتی خاص و البته آزاردهندهای در آن زمان رایج بود که با سختگیری اجرا میشد. ارادهٔ اخلاقی و نگرش خاص درونی او مشکلاتی را در موفقیت او در زندگی و کسبوکار ایجاد کرد. زمانی که از مدرسه فارغالتحصیل شد در یک دفتر حقوقی مشغول به کار شد، اما اتفاقهای غیرانسانی و روند کسالتبار آن موجب شد بالزاک از این کار کنارهگیری کند. بالزاک دربارهٔ تجربهٔ کار در دفتر حقوقیاش گفته بود که این شغل، یک آدم معمولی با روند زندگی عادی و یکنواخت میسازد و او تحمل این زندگی را ندارد؛ بالزاک همچنین مشاغلی همچون نشر، چاپ، نقد ادبی، تجارت و... را امتحان کرد، اما در همهٔ آنها شکست خورد.
آنچه او در کتاب «کمدی انسانی» مینویسد، انعکاسی از دشواریهای زندگی شخصی او در همین دورانها است. «کمدی انسانی» مجموعهای نزدیک به ۹۰ داستان کوتاه و رمانهای او است که در کنار هم میکوشند تصویری همهسویه از جامعهٔ انسانی را به نمایش بگذارد. پس از چند اثر نمایشی ناموفق و چند رمان اولیه، رمان «چرم ساغری» در سال ۱۸۳۱ و «اوژنی گرانده» در سال ۱۸۳۳، رمانهای پرفروش بالزاک به شمار میروند. پس از این، موفقیت بیشتری برای رمانهای بعدی بالزاک به دست آمد. «بابا گوریو» و «زنبقدره» از دیگر آثار مشهور و شناختهشدهٔ بالزاک برای پارسیزبانها هستند. رمان «آرزوهای بربادرفته» نیز یکی دیگر از آثار این نویسندهٔ فرانسوی است. انوره دوبالزاک عادت کاری عجیبی داشت. او بیشتر، شبهای طولانی به نوشتن میپرداخت و این روش زندگی، روی تندرستی او اثر گذاشت. سرانجام او در ۵۱سالگی و درحالیکه تنها ۵ ماه از تنها ازدواج دیرهنگامش میگذشت، در پاریس درگذشت.
بخشی از کتاب فراز و نشیب زندگی بدکاران
«خانم كاموز با ديدن قيافه نديمهاش به هنگام ورود به اتاق كه حكايت از وضعی بحرانی داشت، پرسيد: چه خبر شده، مادلن؟
مادلن گفت: خانم، آقا از دادگستری برگشتهاند، اما قيافهشان چنان منقلب است كه شايد بهتر باشد خانم بروند و ايشان را در دفتر كارشان ببينند.
خانم كاموزو پرسيد: حرفی هم زد؟
ـ خير، خانم؛ اما تا به حال آقا را در چنين وضعی نديده بودم، انگار مريض شدهاند؛ رنگشان زرد است، به نظر میرسد دارند از هم متلاشی میشوند و...
خانم كاموزو بیآن كه منتظر شنيدن بقيه گفتههای او شود، از اتاقش بيرون دويد و به طرف دفتر شوهرش رفت. شوهرش را روی يك صندلی راحتی نشسته يافت، پاهايش را دراز كرده بود، سرش را به پشتی صندلی تكيه داده بود، دستهايش به كنارش افتاده بود، رنگش پريده و چشمانش بهتزده و هاج و واج بود، درست مثل اينكه میخواست غش كند.
زن جوان وحشتزده پرسيد: تو را چه میشود، دوست من؟
ـ آه! آملی بیچاره من، شومترين حادثهها برايم پيش آمده است... هنوز از به ياد آوردن آن به خودم میلرزم. فكرش را بكن كه دادستان كل... نه، كه خانم دو سريزی... كه... نمیدانم از كجا شروع بكنم...
خانم كاموزو گفت: از آخرش شروع كن!...
ـ بسيار خوب، در لحظهای كه در اتاق رئيس دادگاه، آقای پوپينو آخرين امضا را در پای حكم منع تعقيب كه پيرو گزارش من صادر شده بود میگذاشت تا لوسیين دو روبانپره را آزاد كند... به طور خلاصه وقتی همه چيز تمام شده بود و منشی داشت دستنويس رسمی حكم را برای ابلاغ میبرد و من داشتم از شر اين ماجرا خلاص میشدم... ناگهان رئيس دادگاه وارد شد، حكم را بررسی كرد و با قيافهای كاملاً استهزاآميز گفت:
ـ شما داريد حكم آزادی يك مرده را صادر میكنيد؛ اين مرد جوان، به قول آقای دو بونال رفته است در برابر قاضی ازلیاش حاضر شود. او بر اثر سكتهای ناگهانی جان تسليم كرده است...
من نفس راحتی كشيدم چون فكر میكردم حادثهای پيش آمده است.
آقای پوپينو گفت: اگر درست فهميده باشم، آقای رئيس، اين قضيه مانند سكته پيشگرو...
رئيس دادگاه با قيافهای گرفته ادامه داد: آقايان، بدانيد كه، برای همه مردم، آقای لوسیين دو روبانپره بر اثر پاره شدن يك شريان مغزی مرده است.
ما همگی به هم نگاه كرديم.»
حجم
۷۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۶۹۴ صفحه
حجم
۷۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۶۹۴ صفحه