کتاب کاش اینجا بودی
معرفی کتاب کاش اینجا بودی
کتاب کاش اینجا بودی نوشتهٔ جودی پیکو و ترجمهٔ ندا شادنظر است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. داستان این کتاب در دوران کرونا میگذرد و تمام سختیها و بیم و امیدهای آن دوره را تداعی میکند.
درباره کتاب کاش اینجا بودی
دایانا اوتول، قهرمان داستان کاش اینجا بودی، طبق برنامهاش میخواهد تا سیسالگی ازدواج کند، تا سیوپنجسالگی بچهدار شود، به حومهٔ شهر نقلمکان کند و در خانهٔ حراج ساتِبیز اسمورسمی بهدست آورد. او با نامزدش، فین که رزیدنت جراحی است، آشنا میشود و قرار است در تعطیلاتی که پیش رو دارند، درست قبل از تولد سیسالگی دایانا، به جزایرِ گالاپاگوس بروند و آنجا فین رسماً از او درخواست ازدواج کند. اما کرونا در شهر نیویورک همهگیر میشود و فین مجبور است در بیمارستان کار کند، بنابراین دایانا باید تنها به گالاپاگوس برود. او در بدو ورود به گالاپاگوس متوجه میشود چمدانش گم شده است، آنجا وایفای ندارد، هتل بهدلیل شیوع کرونا بسته و جزیره در قرنطینهٔ کامل است. دایانا که در جزیره تکوتنها مانده است تلاش میکند با خانوادهای محلی ارتباط برقرار کند و آنوقت است که دختر نوجوان خانواده رازش را با او در میان میگذارد. در جزایر گالاپاگوس، جایی که نظریهٔ تکامل داروین شکل گرفت، دایانا زندگی و انتخابهایش را میسنجد و به این میاندیشد که چطور به تکامل برسد.
خواندن کتاب کاش اینجا بودی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
درباره جودی پیکو
جودی پیکو نویسندهٔ ۲۵ رمان با فروش ۴۰ میلیون نسخه در سراسر جهان است. دوازده کتاب آخر او در فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز، در رتبههای اول قرار گرفتهاند؛ ازجمله آخرین کتاب او، با نام دو روش. از پنج رمان او فیلم ساختهاند و تئاتر موزیکال بین خطوط از کتابی با همین نام اقتباس شده است که جودی پیکو با دخترش، سامانتا ون لیر آن را نوشته است. او جوایز متعددی را بهدست آورده است، ازجمله جایزهٔ ادبی کتابفروشان نیوانگلند، جایزهٔ اَلکس از انجمن خدمات کتابخانهٔ جوانان و جایزهٔ ادبی برای اثر ادبی فاخر. همچنین او یکی از نویسندگان تئاتر موزیکال نفس و تئاتر موزیکال کتابدزد است. او با همسرش در نیوهمپشایر زندگی میکند.
بخشی از کتاب کاش اینجا بودی
«ششساله که بودم، گوشهای از آسمان را نقاشی کردم. پدرم بهعنوان مرمتگر کار میکرد و یکی از معدود بازسازیهای سقف زودیاک سالن اصلی ترمینال گِرند سِنترال را انجام میداد؛ آسمان آبیِ پوشیده از صور فلکی درخشان. دیروقت بود، خیلی از وقت خوابم گذشته بود، اما پدرم مرا سرِ کارش برده بود، چون مادرم طبق معمول خانه نبود.
او به من کمک کرد تا بااحتیاط از داربست بالا بروم. از آنجا او را تماشا میکردم که تکهای یکدست از سقف را فیروزهای میکرد. من هم ستارههایی را که نشاندهندهٔ لکههای کهکشان راه شیری بودند، بالهای طلایی پگاسوس، صورت فلکیِ شکارچی و صورتِ فلکی ماهی را که پیچوتاب خورده بود، نگاه میکردم. پدرم به من گفته بود نقاشی دیواری اصلی در سال ۱۹۱۳ کشیده شده است؛ اما نشت سقف به گچ آسیب رسانده و در سال ۱۹۴۴، دیوارههایی را که به سقف قوسی متصل بودند، مجدد نقاشی کردند. طرح اولیه این بود که تختهها را برای ترمیم بردارند، اما آنها حاوی آزبست بودند، بنابراین مرمتگران آنها را سر جایشان باقی گذاشتند و با گوشپاککن و محلولهای تمیزکننده دستبهکار شدند و بهاینترتیب آلودگیهای چندین دههٔ اخیر را پاک کردند.»
حجم
۴۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۰۸ صفحه
حجم
۴۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۰۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب داستان دختری رو روایت میکنه که در پاندمی کرونا دچار این بیماری میشه و اتفاقی عجیب براش میوفته و بعد از اون زندگیش و دنیاش عوض میشه. یه جاهایی از کتاب واقعا به یاد کسایی که تو اون دوره