کتاب دختری با صدای بلند
معرفی کتاب دختری با صدای بلند
کتاب دختری با صدای بلند نوشتهٔ ابی داری و ترجمهٔ بهنود فرازمند است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. این کتاب داستانی از زندگی دختری در کشور نیجریه است که به سختی بزرگ میشود؛ اما میخواهد به آرزویش برسد. دختری با صدای بلند داستان رنج دختران در سرزمینهایی است که رویای آنها را نابود میکنند اما دست از رویاهایشان برنمیدارند.
درباره کتاب دختری با صدای بلند
کتاب دختری با صدای بلند داستانی تأثیرگذار و الهامبخش درمورد دختر نوجوانی که در دهکدهای در نیجریه بزرگ میشود و آرزو دارد بتواند درس بخواند تا شاید روزی «صدای بلند» خود را بیابد. دختری با صدای بلند درعینحال هم دلخراش و هم پیروزمندانه است. داستانی دربارهٔ قدرت جنگیدن برای رؤیاها، علیرغم موانع به ظاهر صعبالعبوری که در مسیر رسیدن به آنهاست. دختر هرگز هدف خود را که فرار از محرومیتها و محدودیتهای زندگی فقیرانهای است که در آن متولد شده فراموش نمیکند تا بتواند آیندهای را بسازد که خود انتخاب کرده است و به دختران دیگری مانند خودش کمک کند تا همین راه را در پیش بگیرند. عزم او برای یافتن شادی و امید حتی در سختترین موقعیتهایی که میشود تصور کرد «قلب شما را میشکند و دوباره آن را به هم میپیوندد»، عزمی راسخ برای رسیدن به رؤیاها... و شاید حتی تغییر دنیا.
خواندن کتاب دختری با صدای بلند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای خارجی با موضوع زنان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دختری با صدای بلند
«باآنهمه غم و خاطره، کل آن شب نتوانستم بخوابم.
با سر زدن سپیده حتی نتوانستم روی پاهایم بایستم تا کارهای روزانه مثل جارو زدن، لباس شستن یا آسیاب کردن لوبیا برای بابا را انجام دهم. روی تشک دراز میکشم، چشمانم را بسته نگه میدارم و در صداهای اطرافم دقیق میشوم. به فریاد خروسی در دوردست گوش میدهم، فریاد اندوهی عمیق؛ به توکاهای درخت انبهمان که هر روز صبح آهنگ شاد خود را میخوانند. از دور گوش میکنم، یک نفر، شاید یکی از کشاورزان، تبر را به تنهی درختی میزند. ضربه، ضربه، ضربه. گوش میدهم که جاروها در محوطهای روی زمین میچرخند، مادری در محوطهای دیگر فرزندانش را صدا میکند که بیدار شوند و حمام کنند و میگوید از آب دیگ سفالی استفاده کنند، نه از آب سطل آهنی.
صداها هر صبح مثل هماند، اما امروز هر صدا ضربهای است به قلبم، یادآوریِ هولناکی از اینکه عروسیام نزدیک است.
بیدار میشوم و مینشینم. کایوس هنوز روی تشکش خوابیده. چشمانش را بسته اما به نظر میرسد دودل است که بیدار شود یا نه. از روزی که مامان را به خاک سپردیم برای تکان دادن پلکهایش تقلا میکند، سرش را به چپ و راست میچرخاند و پلکهایش را میلرزاند. به او نزدیک میشوم، کف دستم را روی پلکهایش فشار میدهم و آهنگ آرامی را در گوشش میخوانم تا آرام شود.»
حجم
۳۱۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه
حجم
۳۱۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه
نظرات کاربران
متن روان داستان گیرا و میخکوب کننده واقعا فوق العاده بود
کتاب در مورد زندگی دختری به نام ادونی هست که در منطقهای روستایی و فقیر زندگی میکنه و ماجراهایی که در ادامهی زندگیش پیش میاد. از رنجی میخونیم که زنان توی کشورهای دیگه متحمل میشن.. از بیعدالتیها و اختلاف طبقاتی و