دانلود و خرید کتاب روون و زباک ها امیلی رودا ترجمه نسرین وکیلی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب روون و زباک ها اثر امیلی رودا

کتاب روون و زباک ها

معرفی کتاب روون و زباک ها

کتاب روون و زباک ها نوشتهٔ امیلی رودا و ترجمهٔ نسرین وکیلی است. نشر افق این رمان نوجوان را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «رمان‌های روون» است.

درباره کتاب روون و زباک ها

کتاب روون و زباک ها در ۲۲ فصل و برای نوجوانان نگاشته شده است. این اثر چهارمین کتاب از مجموعهٔ «رمان‌های روون» است. این کتاب نوشته‌ٔ امیلی رودا، نویسنده‌ٔ مشهور استرالیایی‌ است. این نویسنده به‌خاطر مجموعه‌ رمان‌های روون، بارها موفق به کسب جایزه‌ٔ شورای کتاب کودک استرالیا شده است. امیلی رودا این رمان نوجوان را در ۲۲ فصل نگاشته که عنوان برخی از این فصل‌ها عبارت است از «دست سرنوشت»،‌ «خطر شبانه»،‌ «مقابل دیوار»،‌ «آیینه تَرَک برمی‌دارد»،‌ «دستی که باید خون‌آلود شود»،‌ «زنجیر و غم»، «سایه‌های رنگین»، «چنان‌که شروع شد...»، «... به این ترتیب به پایان می‌رسد» و «درس عبرت». 

خواندن کتاب روون و زباک ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانانی که به خواندن رمان علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب روون و زباک ها

«شارن جعبه را روی زمین گذاشت و آن را باز کرد. درون آن چند جین طاقهٔ ابریشمی بود. هر طاقه به پهنای بازوی روون بود و هر یک با ریسمان باریک بافته‌شده‌ای مانند همان که بر گردن خود داشت، گره خورده بود. بعضی از طاقه‌های ابریشم نوتر به نظر می‌آمدند و بعضی از آن‌ها به راستی بسیار کهنه و مندرس بودند.

الون با گردن کشیدن به سمت آن‌ها، گفت: «این‌ها چه هستند؟»

شارن گفت: «این‌ها داستان ما هستند. حالا نشان‌تان می‌دهم.»

ورق را روی زمین خاکی پهن کرد سپس شروع کرد به باز کردن قطعات بلند ابریشم و از کهنه‌ترین آن‌ها شروع کرد.

زیر نور لرزان شمع در زمینهٔ ابریشمی، چهره‌ها و مناظر رنگینی نمایان شدند. تصاویر روشن و شفافی که دوباره بعد از زمانی دراز جلوی آن‌ها جان می‌گرفتند و درخشان می‌شدند. دهکده‌ای پر از ساکنانش و کلبه‌های محکم. مردان و زنان و بچه‌هایی که در مزارع کار می‌کردند. گرچ‌های خال‌خالی که خیش‌ها و گاری‌ها را می‌کشیدند. نگهبانان زباکی، زنجیرها، قفس‌های آهنی...

دست روون به سوزش افتاد :

سایه‌های رنگین دوباره جان می‌گیرند...

هر یک از طاقه‌های ابریشم قصهٔ متفاوتی را بیان می‌کرد و همهٔ قصه‌ها با هم داستانی طولانی، داستانی غم‌انگیز و وحشتناک را به وجود می‌آورد که مطابق گفته‌ها سیصد سال به درازا کشیده بود.

شارن با حرکت دادن دست خود روی کهنه‌ترین ابریشم‌ها گفت : «مدت‌ها قبل مردم ما یکی بودند. زمان اسارت و بردگی ما به دست زباکی‌ها چنان طولانی بود که ما تاریخ خودمان را گم کردیم؛ چون زباکی‌ها هرکسی را که یادی از گذشته‌ها می‌کرد، می‌کشتند. ما در مزارع کار می‌کردیم و برای شهر آذوقه تهیه می‌کردیم. ما خیلی بودیم. بین خود افراد شجاع، ترسو، قوی و ضعیف داشتیم، کسانی بودند که نقاشی می‌کردند، خیاطی می‌کردند و یا بیماران را شفا می‌دادند، کسانی بودند که کوهنوردی می‌کردند، می‌دویدند و جنگ می‌کردند.»

او درسی را که مدت‌ها پیش آموخته بود، تکرار می‌کرد و جملات به راحتی بر زبانش جاری می‌شدند. اما چشم‌هایش غمگین بودند. گویی برای لحظاتی در گذشته زندگی می‌کرد و اندوهگین بود.

و این‌طور ادامه داد: «سیصد سال پیش رهبران زباکی نقشهٔ مفصلی برای حمله به سرزمین آن‌طرف دریا کشیدند. آن‌ها قبلا هم با مردم آن سرزمین جنگیده بودند و می‌دانستند که آن‌ها با همهٔ قدرت از خود دفاع می‌کنند و نفرات زیادی از زباکی‌ها کشته می‌شوند. بنابراین تصمیم گرفتند به نیروهای خودشان اضافه کنند. آن‌وقت قوی‌ترین و شجاع‌ترین افراد ما را با خودشان بردند تا به عنوان جنگجو و قربانیان هدف‌شان به آن‌ها بدهند...»

صدای غرش شدیدی در گوش روون پیچیده بود؛ چنان شدید که ادامهٔ صحبت‌های دختر را نمی‌شنید. نیازی هم به شنیدن نداشت. یکی از نقاشی‌ها همهٔ داستان را به روشنی بیان می‌کرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۳۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان