دانلود و خرید کتاب روون و کولی ها امیلی رودا ترجمه نسرین وکیلی
تصویر جلد کتاب روون و کولی ها

کتاب روون و کولی ها

معرفی کتاب روون و کولی ها

چاپ ۱۱ کتاب روون و کولی ها نوشتهٔ امیلی رودا و ترجمهٔ نسرین وکیلی است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب روون و کولی ها

کتاب روون و کولی ها (چاپ ۱۱) [Rowan and the Travelers] که جلد دوم از مجموعه رمان‌های «روون» است، در سال ۱۹۹۴ دیپلم افتخار شورای کتاب کودک استرالیا را به دست آورد. هر یک از کتاب‌های این مجموعه، در عین پیوستگی، اثری مستقل به شمار می‌رود. در این رمان درمی‌یابید که روزی به‌طور غیرمنتظره، کولی‌ها از راه می‌رسند. مردم روستا به کولی‌ها اعتماد ندارند. آیا کولی‌ها همان دشمنانی هستند که جادوگر از آمدنشان خبر داده است؟ «روون»، پسر نوجوان روستا می‌کوشد معمای جادوگری را حل کند، اما در شبکه‌ای از دسیسه و خطر به دام می‌افتد. با او همراه می‌شوید؟ روون (Rowan) پسری خجالتی و ساکت و کمی ترسو است که در روستای دورافتاده‌ای ساکن است. او مادری مهربان و خواهری دوست‌داشتنی دارد و چوپان گلهٔ «بوکشاها» (دام‌های مخصوص محل زندگی‌اش) است. روون با اینکه بسیار ساده است و به نظر می‌رسد زود می‌ترسد، وقتی که لازم باشد از هر کسی بهتر شجاعت خود را به نمایش می‌گذارد. او بسیار باهوش است و در حل معماهایی که پیش رویش قرار می‌گیرد، بهترین عملکرد را دارد. با او همراه شوید.

خواندن کتاب روون و کولی ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب روون و کولی ها

«زیل سرش را بارها و بارها تکان داد و با نگاه به جواهراتی که میان انگشتانش سُر می‌خورد، گفت: «سر درنمی‌آورم.» سپس چشم به آنرین دوخت و گفت: «چه‌طور چنین اتفاقی افتاده است؟ چه‌طور هیچ‌کس از آن خبر نداشت؟»

روون با یادآوری قصه‌ها گفت: «خیلی وقت پیش این اتفاق افتاده. کولی‌ها در ساحل بودند و با زباکی‌ها می‌جنگیدند. آن‌ها بعد از سال‌ها دوری برگشتند، محل تازه‌ای که اسمش را گذاشتند آنرین این‌جا بود. دره‌ای که آن‌ها می‌شناختند، ناپدید شده بود. به طور تصادفی سنگ‌ها از کوه پایین افتاده و ظاهر همه‌جا را عوض کرده بودند. شاید قصهٔ غول‌های اینسپرِی را برای توجیه همین قضیه از خودشان درآوردند. کسی چه می‌داند؟»

زیل شگفت‌زده گفت: «پس مردم دره چه؟»

روون گفت: «باید خیلی باهوش و عاقل بوده باشند. چه‌طور می‌توانستند اجازه بدهند چنین دشمنی سرزمین آن‌ها را تصاحب کرده باشد. چه‌طور می‌توانستند؟ اما معلوم نیست درخت‌ها چه‌طور به این‌جا آمدند و همه‌جا را در یک مدت کوتاه گرفتند؟»

زیل در طول لبهٔ پرتگاه قدم زد. دستش را بالا برد تا جریان باد را حس کند. بی‌مقدمه گفت: «جهت باد دارد عوض می‌شود.» در حالی‌که جواهرات درخشان را در جیب می‌چپاند گفت: «بیا، باید برویم نوک صخره و منتظر پیش‌قراول‌ها باشیم.»

روون جغد طلایی را برداشت و درون پیراهنش گذاشت، و در حالی‌که به زحمت بلند می‌شد، چشمش به چیز آبی رنگی زیر بوتهٔ توت کوهستان افتاد. جلوتر رفت تا به دقت آن را ببیند. یک پرنده بود. آرام آن زیر خوابیده بود. چشم‌هایش بسته و نوکش باز بود و با هر نفسی که می‌کشید، پرهای روی سینه‌اش بالا می‌آمد و پف می‌کرد. پرنده به خواب عمیقی فرو رفته بود.

عطر قوی توت کوهستان در هوا جریان داشت. توت‌های قرمز خوشمزه به شکل وسوسه‌انگیزی چشمک می‌زدند.

روون آهسته گفت: «توت کوهستان!» در ذهنش پرندگان رین را دید که مانند این پرنده آرام روی علف‌ها خوابیده بودند. آدم‌هایی را که در خیابان‌ها و باغچه‌ها بودند، به یاد می‌آورد. آدم‌هایی را که بوی مطبوع آن گل‌های قرمز را ضمن شکوفا شدن استنشاق می‌کردند به یاد آورد، گل‌هایی را که در همه‌جای رین هر روز بیش‌تر و بیش‌تر و بیش‌تر باز می‌شدند.

او که نفسش به شماره افتاده بود، ضمن برگشتن به طرف زیل گفت: «زیل! هم‌ولایتی‌های من... این گل‌های توت کوهستان است که آن‌ها را خواب کرده، بوی گل‌ها! به آن پرنده نگاه کن!»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۰۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۳,۰۰۰
تومان