کتاب چرخ دنده ها
معرفی کتاب چرخ دنده ها
کتاب چرخ دنده ها نوشتهٔ ژان پل سارتر و ترجمهٔ جمشید توللی است. انتشارات جامی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی سناریویی که برای ساخت فیلم نگاشته شده است.
درباره کتاب چرخ دنده ها
زمانی که ژان پل سارتر کتاب چرخ دنده ها را قلم میزد، در ایران هنوز غوغای نفت پایان نیافته بود. از قضا وقایع این کتاب نیز در مملکت نفتخیزی میگذرد. در آنجا نیز انقلابی شده است. رئیس حکومت را سرنگون کردهاند و او را بهپای میز دادگاه کشیدهاند. شباهت این کتاب با بخشی از تاریخ ایران به حدی است که یکی از رفقا آن را آیینه وقایع ایران نام گذاشت. اگر مؤلف، ژان پل سارتر کتاب خود را مثلاً در ۱۹۵۴ منتشر کرده بود، همه یقین پیدا میکردند که برای تحریر آن از اوضاع چندسالهٔ اخیر ایران الهام گرفته است، ولی همانطور که خود او گفته کتاب را در ۱۹۴۶ نوشته و در ۱۹۴۸ منتشر کرده است. با اینحال اغلب صحنههای این کتاب با وقایع تاریخ ایران چنان تطبیق دارد که خواننده را متعجب میکند. سارتر فیلسوفی است که برای شناساندن افکار خود بهترین راه را ادبیات تشخیص داده است. او عقاید خود را از زبان قهرمانان داستانهایش بیان کرده و بدین طریق خشکی عبارات فلسفی را از میان برده، اما فلسفه او که در مکتب اگزیستانسیالیسم جای میگیرد، در یک جمله خلاصه میشود: «وجود ما ساختهٔ خود ماست» یعنی در حقیقت «هستی مقدم بر جوهر بوده» و بهقول سارتر «آن را ایجاد میکند».
کتاب »چرخدندهها»، از جمله کتابهایی است که سارتر بهصورت سناریو و برای تهیهٔ فیلم نگاشته است؛ سناریونویسی خود فن بهخصوصی است و شاخهای از ادبیات را تشکیل میدهد. نگارش آن با نگارش رمان متفاوت است و با نیروی تخیل سروکار بیشتری دارد. به همین جهت، برای لذت بردن بیشتری از سناریو نیز لازم است که هنگام خواندن آن قوه تخیل را کاملاً بهکار انداخت. برای خواندن این اثر خواننده باید بهصورت کارگردان سینما درآید، برای خود صحنههایمختلف را مجسم کند و آنها را در ذهن خود به یکدیگر پیوند دهد. در اینصورت است که جملههای مقطع و کوتاه که غالبا در سناریو دیده میشوند بهنظر خشک و نامربوط نخواهند آمد و سناریو رنگ و آب بهخصوصی پیدا میکند.
خواندن کتاب چرخ دنده ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ سناریونویسیهای ژان پل سارتر پیشنهاد میکنیم.
درباره ژان پل سارتر
ژان پل سارتر در سال ۱۹۸۰ به دنیا آمد. او فیلسوف، فعال اجتماعی و نویسندهای فرانسوی و نیز همسر «سیمون دوبوار» بود. سارتر به آزادی بنیادی انسان و اینکه «انسان، محکوم به آزادی است» باور داشت. بهطور کلی، ۲ دوره در زندگی حرفهای سارتر وجود دارد؛ نخستین دوره، دورهٔ پس از نوشتن اثر معروفش «هستی و نیستی» و دومین دوره، پس از نگارش رمان «تهوع» است. در دومین دورهٔ حرفهای زندگیاش، سارتر بهعنوان روشنفکری فعال از نظر سیاسی شناخته شد. او از طرفداران کمونیسم بود؛ هرچند هرگز بهطور رسمی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درنیامد. سارتر بیشتر عمرش را صرف تطبیق ایدههای اگزیستانسیالیستیاش کرد. او معتقد بود که انسان باید خودش سرنوشتش را تعیین کند؛ همچنین مطابق با اصول کمونیسم، باور داشت که نیروهای اقتصادی - اجتماعی جامعه که از کنترل انسان خارج هستند، نقشی حیاتی در تعیین مسیر زندگی اشخاص دارند.
سارتر، در سال ۱۹۶۴، جایزهٔ ادبی نوبل را برنده شد، ولی از پذیرفتن این جایزه پرهیز و خودداری کرد. او در نامهای که به آکادمی نوبل نوشت، توضیح داد که نمیتواند جایزه را بپذیرد و نمیخواهد که هرگز نامش در فهرست دریافتکنندگان آن جایزه قرار گیرد. این فیلسوف فرانسوی، بهعنوان یک نویسنده نمیخواست نامش با سازمانی مرتبط گردد. بعضی از فیلسوفان معتقد هستند که سارتر در کارهایش مفاهیم متناقضی را در کنار هم قرار داده است. او از سال ۱۹۷۳ به بعد، تقریباً تمامی قدرت بینایی خود را از دست داد و دیگر قادر به نوشتن نبود؛ بااینهمه کوشید با انجام مصاحبهها، دیدارها و حضور در مراسمها کماکان چهرهای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد. او در جایی از مبارزۀ مردم ایران علیه محمدرضاشاه پهلوی و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین مبارزۀ مردم شیلی علیه دیکتاتوری آگوستو پینوشه طرفداری کرد.
بخشی از آثار مهم سارتر عبارتند از: رمان «تهوع» (یا «غثیان»)، «زنده باد چگوارا»، «دیوار» (مجموعه داستان)، «هستی و نیستی» (رساله فلسفی)، «خروج ممنوع» (نمایشنامه)، «مردههای بیکفنودفن» (نمایشنامه)، «روسپی بزرگوار» (نمایشنامه)، «دستهای آلوده» (نمایشنامه)، «گوشهنشینان آلتونا» (نمایشنامه)، «مگس ها» (نمایشنامه)، «راههای آزادی»، «نقد عقل دیالکتیکی» (رسالهٔ فلسفی)، «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (رسالهٔ فلسفی)، «ادبیات چیست؟» (رسالهٔ ادبی - فلسفی)، «اندیشههایی دربارهٔ مسئلهٔ یهود» (رساله)، «چرخدندهها» (فیلمنامه) و کتاب «واژهها». ژان پل سارتر در سال ۱۹۰۵ درگذشت.
بخشی از کتاب چرخ دنده ها
«در موقعیکه ژان و لوسین صحبت میکنند، هلن که میبیند نسبت به او بیاعتناء هستند، عصبانی شده و او هم به نوبه خود آنها را ندیده میگیرد و به تماشای مناظر اطراف میپردازد. سرانجام گاری جلو معدن بزرگ متروکی که در آن چند صد نفر جمع شدهاند میرسد دادگاه هلن بدون آنکه به ژان نگاهی بیفکند، صحبت کند. اما ژان به او مینگرد. حتی صندلی خود را بهطرف او چرخانده و از او چشم برنمیدارد. از شیوهٔ لجوجانهای که هلن به هیئت منصفه خیره شده و از ناراحتی مختصری که در هنگام بیان او مشاهده میشود میتوان پی برد که هلن نگاه ژان را حس میکند، او میگوید:
- لوسین مرا عصبانی مینمود. برای او جز ژان کس دیگری وجود نداشت. ژان هم مرا عصبانی میکرد، بهنظرم خیلی از خودراضی بود.
به همین جهت، من کار احمقانهای کردم...
شهادت هلن
(ده سال قبل)
یک معدن متروکه
در غار بزرگی چندین فانوس بهدیوار آویزان است، عده زیادی کارگر ساکت، جلو یک سکوی طبیعی که بر روی آن ژان، بنگا و چهار کارگر دیگر قرار گرفتهاند جمع شدهاند.
در ردیف اول جمعیت هلن و لوسین نشستهاند. ژان صحبت میکند. لوسین از او چشم برنمیدارد و این امر باعث آشفتگی هلن شده است.
ژان میگوید: دوشنبه، پنجهزار آلمانی وارد میشوند و تا هر مدتی که اربابان بخواهند خواهند ماند. در آن مدت ما کارگران میتوانیم از گرسنگی سقط بشویم. رفقا، من همیشه با تاکتیک خرابکاری و اعتصاب مخالف بودهام. این تاکتیک بهخصوص در اینموقع ناکارآمد و غلط است، چه با این کار قوای خودمان را از بین خواهیم برد. شما علیرغم نظر من و موافق نظر بنگا به اعتصاب رأی دادید. اما امروز خطری را که متوجه ما شده میبینید. اکنون از شما تقاضا دارم که به بازگشت بهکار رأی بدهید.»
حجم
۱۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه