
کتاب ملکه روم
معرفی کتاب ملکه روم
کتاب «ملکه روم» نوشتۀ احمد شهسوار است و انتشارات نسل روشن آن را منتشر کرده است. این رمان، مخاطب را به درنگ وامیدارد؛ به خواندن سرگذشتی از دل تاریخ، اما با پیامی انسانی و همگانی.
درباره کتاب ملکه روم
کتاب ملکه روم روایتی داستانی و تاریخی از سرگذشت زنی است که خود را «ماریا» مینامد؛ دختری از خاندان امپراتوری روم که سرنوشتش به قلب شاهنشاهی ایران گره میخورد. این کتاب، با نثری پرشور و شخصی، خاطرات و تأملات زنی را بازگو میکند که در کشاکش تاریخ و فرهنگ شرق و غرب، با هویتی درهمتنیده از رومی بودن و زیستن در ایران، به بلوغ میرسد و راهی پرفرازونشیب را برای دستیابی بهراستی و پاکی در پیش میگیرد.
مقدمۀ داستان ملکه روم از زبان ماریا روایت میشود. او با چشمانی باز و ذهنی جستوجوگر، از کودکی به دنبال حقیقت بوده، بیآنکه نیرویی بیرونی او را به آن فراخوانده باشد. نه خود را ناجی میداند و نه قدیسهای آسمانی، اما در دلش نوری از صداقت و راستی میتابد که او را از میان محدودیتهای سنگین زن بودن در تاریخ عبور میدهد. این محدودیتها، به قول او، همیشه با دختران به دنیا میآیند، همراهشان رشد میکنند و تا پایان زندگیشان سایه میاندازند؛ اما در کنار آنها، چیزی مشترک در جان همه انسانهاست: میل به خوبی، گرایش به نور، و توان ایستادگی در مسیر درست.
در بخش ابتدایی داستان ملکه روم، خواننده با آتیلا، حاکم نیکسرشت و مردمدار یکی از شهرهای امپراتوری روم در کرانهٔ دریای مدیترانه آشنا میشود. آتیلا با مانیا، دختر دوم موریس، امپراتور روم، ازدواج کرده است. خواهر بزرگتر مانیا، یعنی ماریا، همسر خسروپرویز پادشاه ایران میشود و این پیوند، نه فقط میان ۲ خاندان، بلکه میان ۲ تمدن عظیم زمان نیز رابطهای تازه ایجاد میکند. داستان بهنوعی پلی است میان تاریخ و تخیل، میان روایت فردی یک زن و رخدادهای بزرگ تاریخی، میان رنجها و امیدهای شخصی و تحولات عظیم فرهنگی و سیاسی.
ملکه روم تأملی است بر معنای زندگی، ایمان، عشق، و مبارزه برای راستی در دنیایی که گاه ظلمت آن سنگینتر از نور است. صدای ماریا، اگرچه از گذشتهها میآید، اما خطابش با انسان امروز است: با زنی یا مردی که همچنان درگیر محدودیتهاست، اما هنوز امیدی در دل دارد برای رسیدن به راهی روشن.
خواندن کتاب ملکه روم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمان و داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ملکه روم
«نام من ماریاست دختری از تبار امپراطور روم و دریای شرق با موهای طلایی و صورتی سپید قدی کشیده و اندامی ورزیده و زنانه دختری که در ساحل دریا متولد شده و در قلب شاهنشاهی ایران به بلوغ رسیدم. از همان کودکی به دنبال راستی بودم؛ بدون این که کسی مرا به سمتش فرابخواند. من ناجی و یا قدیسه نبودم و یا جادو و سحری از جانب خدا نداشتم؛ ولی در دلم جز پاکی و راستی چیز دیگری نبود و با تمام توانم در این راه قدم مینهادم؛ گرچه محدودیتهای زن بودن بسیار بوده و هست. اکنون که شما دستنوشتههای مرا میخوانید در هر عصر و دورهای که باشید قطعاً اسیر این محدودیتها هستید. زیرا زنان اینگونه آفریده شدهاند و راه گریزی نیست. یعنی در هر نسل و هر عصری این محدودیتها همراه یک دختر متولد میشود و همراهش رشد میکند و بیشتر میشود و در نهایت با همین محدودیتها از دنیا میرود.»
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۰۶ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۰۶ صفحه