معرفی کتاب سرگذشت نمایش در ایران
کتاب سرگذشت نمایش در ایران نوشتهٔ رضا آشفته است. نشر افق این کتاب را منتشر کرده است؛ جلد چهارم مجموعهٔ «فرهنگ و تمدن ایرانی».
درباره کتاب سرگذشت نمایش در ایران
کتاب سرگذشت نمایش در ایران دربردارندهٔ بخشی از تاریخ هنر نمایش در ایران است. رضا آشفته این اثر را در ۱۲ فصل نگاشته و در آن به ریشههای نمایش در ایران و ارتباط میان نمایش ایران و اسلام را بررسی کرده است. با مطالعهٔ اثر حاضر از سرگذشت هنر نمایش در دوران مشروطه، دوران پهلوی اول و دوم، دورانهای پساز انقلاب ۱۳۵۷ و جنگ ایران و عراق آشنا میشوید. در این میان تأثیر دانشگاه بر علمی شدن نمایش و کارگاه و نمایش پیشرو نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاند.
نویسنده در این اثر از موضوعاتی همچون تقلید از غرب در حوزهٔ نمایش، مردمی شدن نمایش در دوران مشروطه و ارتباط میان ملی شدن نمایش و کودتای مرداد ۱۳۳۲ سخن گفته است. در فصل نهم شخصیتهای مهم و مشهور حوزهٔ نمایشنامهنویسی معرفی شدهاند.
خواندن کتاب سرگذشت نمایش در ایران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ تئاتر و علاقهمندان به تاریخ این هنر در ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سرگذشت نمایش در ایران
«آثار ساعدی معمولاً رئالیستی هستند و مسائل او را گرفتاریهای روزمرهٔ زندگی ایرانی، در سطح روستا، شهر، مدرسه و خانه تشکیل میدهند. ساعدی اغلب از نوعی راز و اشاره کمک میگیرد تا عمق فاجعهای را نشان دهد که معمولاً زمینهٔ پنهان یا عاقبت محتوم یک ماجرای ظاهراً معمولی است. بدینگونه او از تمثیلسازی قصههای قدیم ایرانی استفاده میکند و جامعهٔ کوچکش نمادی میشود از جامعهٔ بزرگ کشور یا جهانی؛ به تعبیری او عظمت و وحشت فقر و جهل را نشان میدهد که البته این فقر و جهل فقط مادی نیست.
پنج نمایشنامه، انقلاب مشروطیت را در تبریز نشان میدهند. ساعدی جلوههای افسانهای مبارزان مشروطیت و پدر آزادی را در این نمایشنامهها طرح کرده است. وقتی کوچهها در تیررس دشمن هستند، بامها وسیلهٔ ارتباطند.
مجاهد ناشناسی که مستبدان را یکایک از پای درمیآورد و خوفی موهوم در ذهن ظالمان میآفریند.
طلبهٔ مبارزی که به حریم امامزادهای پناهنده میشود و چون استبدادیان در امامزاده را تیغه میکنند، در تنهایی و هراسش میبیند که از گور کهن، مجاهدی بیرون میآید تا فریادرس او باشد.
چوب به دستهای ورزیل
چوب به دستهای ورزیل یکی از موفقترین نمایشنامههای ساعدی است که گرفتاری کشورهای استعمارزده را با تمثیلی به عامهٔ مردم نشان میدهد. مدتی است که گراز به محصول مردم روستایی حمله میکند. اهالی حریف گراز نمیشوند. به پیشنهاد غریبهای فرنگیمآب قرار میشود دو نفر تفنگچی برای دفع گرازها استخدام کنند. تفنگچیان میآیند. اجرتشان تأمین خوراکشان است. تفنگچیان گرازها را میتارانند، اما خرج سنگینی دارند، مشکل این است که آنها ده را ترک نمیکنند. خرج تفنگچیان که مسلح هستند و روستاییان جرئت مقابله با آنها را ندارند از خسارت گرازها سنگینتر شده است. اینبار هم غریبهٔ فرنگیمآبی پیشنهاد میدهد که برای طرد تفنگچیها بهتر است دو نفر تفنگچی تازه استخدام کنند. طبیعی است این دو نفر هم زیاد میخورند. در پایان نمایشنامه دو گروه تفنگچی با یکدیگر تبانی میکنند و تفنگ را بهسوی مردم ده برمیگردانند و مردم به امامزاده پناه میبرند و همانجا منجمد میشوند.
آی باکلاه، آی بیکلاه
آی باکلاه، آی بیکلاه شاید بتوان گفت موضوع کودتا را مطرح میکند. در یک محلهٔ شلوغ، پیرمرد بدخواب همهٔ همسایهها را بیدار میکند و میگوید که غولی در خرابهٔ بغلی پنهان شده و منتظر فرصت است. مردم حرف پیرمرد را باور نمیکنند، اما جرئت هم نمیکنند برای تحقیق امر وارد خرابه شوند. در پایان پردهٔ اول معلوم میشود پیرزن گدایی به خرابه رفته بوده است.
در پردهٔ دوم، اینبار حرامیان مسلح در خرابه کمین میکنند. پیرمرد بدخواب باز هم محله را بیدار میکند. مردم باور نمیکنند. اما باز جرئت وارد شدن به خرابه را ندارند. خودشان را قانع میکنند که خطری در کار نیست و پیرمرد خیالباف را با قرص خوابآور از سر و صدا میاندازند، سپس خود نیز قرص خوابآور میخورند تا خواب راحتی بکنند. روشنفکری که از بالکن ناظر همهٔ صحنههاست و بهوسیلهٔ مردم مورد ضرب و توهین قرار گرفته است هنگامیکه حرامیان برای قتلعام مردم دست به کار میشوند، از ترس به گوشهٔ خود میخزد.»
حجم
۹۸۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۹۸۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه