کتاب هم آغوش ماه
معرفی کتاب هم آغوش ماه
کتاب هم آغوش ماه اثری نوشته سمانه شریفانی است که در انتشارات گویا منتشر شده است. این اثر، در قالب متنی جذاب و تاثیرگذار، روایتی از عشق را بیان میکند. همان عشقی که خمیره وجود عالم و عالمیان است.
درباره کتاب هم آغوش ماه
هم آغوش ماه کتابی زیبا و تاثیرگذار و عاشقانه است. داستانی شگفتانگیز و سفری عمیق و درونی به دنیایی که برآمده از عشق است. همان لحظهای که عشق پدید آمد و در دل جای گرفت و مهر را به جهان دعوت کرد.
سمانه شریفانی در این کتاب مخاطبان را با خودش همراه میکند و او را به سفری میبرد که در دل این عاشقانه قرار دارد. سفری که به شناخت خود و خویشتن منجر میشود. کتابی که همراه شدن با آن و خواندنش، ما را به درکی عمیق از وجودمان نائل میکند و مانند یک سیر و سیاحت روحانی برای جسم و جانمان است.
کتاب هم آغوش ماه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب هم آغوش ماه را به تمام دوستداران مطالعات ادبی و علاقهمندان به متون داستانی ادبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هم آغوش ماه
پس آنم چه بود...
صغیری بر کبیر، رحمانی بر رحیم، قلمی بر لوح، قمری بر شمس و اینک در مراتبِ کونین آنم عاشق در کنار معشوق است که چون عاشق بر معشوق آرمید پس دو دریا جمع گشت و عرش اللّه به تجلی نشست و عاشق در معشوق قربانی گشت و دیگر برزخی نیست که گر برقی از معشوق بر من بتابد به شهودش رِسم حالآنکه من حبّهٔ لؤلؤ و یاقوت بر دهانش نهادم که من اینگونه با او بالا کشیدم پس ظهور کن تا خلایق بدانند که عاشق، عینِ معشوق است و من با تو، صاحبِ حق الیقینم...
در اینهنگام فرمان به تنزیه از بحرِ تجلّیِ مثل صادر گشت و معشوق نگاهش را در من دوخت و ندایی به گوشم رسانید که 'إرجعوا ورائکم فالتمسوا نوراً' که اینک مانعی در بازگشت نیست که گر پیش از این بازگشته بودی پس عقلِ خویش دیده بودی و آنگاه که عقل دیدی از عشق دور میماندی و حیران بر شهودش پس اینک به عقب بازگرد و عشق در آغاز نقطه بین لاجرم بازگشتم و شنیدیم که 'ألم نکن معکم'...
پس ندای قالوا بلی را در پاسخ به عشق از زبانِ خود شنیدم و بیهوش بر زمین فِتادم که حالم شیفتگی و حیرانی است و از خویشتن، فانی...
ناگه چشم گشودم و خویش بر زمین یافتم حالآنکه چندی پیش بر حالِ سکون در قاف اقامتم بود و چه شد که اینگونه نازل گشتم...
***
لاجرم خیره بر عشق نگاهم را بدو دوختم و گفتم که گر اصلم در زمین است و مرا بر آسمان نهادند و چنین کرامت دادند پس اینک بازگو که کدامین اصل بدین 'شرف' است که او مطهّر است و پاک، مطیع و غیرعاصی که لایق است بر صعود حالآنکه پروردگار او را پستترین خلایق کرد و وی را در پایینترین مکان منزل داد...
آنگاه عشق چنین گفت که هر آنچه گفتی صدق بود اما بدانکه آن اصل بر زمین دنیاست که سرشتش از خاک بهشت برگرفتند و ذاتش نهایت تقدیس و پاکی است پس فرشتگان بر گردش در طوافاند و بر وی تحیّت رسانند...
و بدانکه هرآنچه گفتم و تو شنیدی آن بود که خود دانی و ندانی که دانی حالآنکه این تذکر است و یادآوری که عشق به سبب جهل پنهان است و اینک چنین پنداری که درد از من است و لیکن چنین نیست که این نه آغاز درد است که آن بازگشت بر اصل است پس' کلیدِ عشق' به دست توست و هموست که هر کجا هستی با توست آنگه چنین نگر که نماز چنان کردهای که امام من باشم و تو مأموم که گر چنین شود نماز به تمامی نهادهای...
و بدانکه نماز جز به غایت وضع نگردد که آن شهود بر امام است پس حاصل نگردد جز به اطاعت او که گر تکبیر نگفت تو نیز مگو و گر رکوع نکرد تو نیز مکن پس اگر برنخواست تو نیز مخیز زیراکه مرتبت تو اتباع و پیروی است...
حجم
۷۵۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۷۵۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه