کتاب ترجمان رنج ها
معرفی کتاب ترجمان رنج ها
کتاب ترجمان رنج ها نوشتهٔ جومپا لاهیری و ترجمهٔ مریم کشاورز است. انتشارات نسل روشن این مجموعه داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ترجمان رنج ها
کتاب ترجمان رنج ها مجموعهای از داستانهای کوتاه نوشتهٔ جومپا لاهیری است که نخستینبار در سال ۱۹۹۹ منتشر شد. شخصیتهای این مجموعه از داستانهای جذاب و تأثیرگذار از لاهیری، با قدمگذاشتن روی مرز میان سنتهای هندیِ بهارثگذاشتهشده و سرگشتگیهای دنیای مدرن، بهدنبال عشقی ورای محدودیتهای فرهنگی و زمان هستند. در یکی از داستانهای این کتاب، زوجی هندی - آمریکایی باید با غم از دستدادن فرزندشان مواجه شوند؛ درحالیکه بهخاطر قطعشدن برق، محل زندگیشان در بوستون در تاریکی فرو رفته است. در داستانی دیگر، مترجمی که در حال نشاندادن مناطقی از هند به خانوادهای آمریکایی است، با اعترافات حیرتانگیزی روبهرو میشود. جومپا لاهیری با بینش فرهنگی کمنظیر و مهارتهای منحصربهفرد خود در داستانسرایی، مجموعهای را خلق کرده که گفته شده است به این راحتیها از ذهن مخاطب پاک نخواهد شد.
خواندن کتاب ترجمان رنج ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر هند و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره جومپا لاهیری
جومپا لاهیری (Jhumpa Lahiri) با نام اصلی «نیلانجانا سودشنا» ۱۱ ژوئیهٔ ۱۹۶۷ در لندن از پدر و مادری هندی متولد شد. او نویسندهٔ برندهٔ جایزهٔ ادبی پولتیزر در سال ۲۰۰۰ است. خانوادهٔ او زمانی که دخترشان ۳ساله بود، به آمریکا مهاجرت کردند. پدرش کتابدار دانشگاه بود و مادرش هم علاقهٔ بسیاری به این داشت که بچههایش با فرهنگ بنگالی آشنا شوند. این است که زندگی او در دوران کودکی با سفرهایی به هند پر شده است. این خصیصه در داستانهایش نیز بازتاب پیدا کرده است. جومپا لاهیری در کالج برنارد، مدرک لیسانس ادبیات انگلیسی گرفت و در دانشگاه بوستون در رشتههای زبان انگلیسی، ادبیات خلاق و ادبیات تطبیقی فوقلیسانس گرفت. بعد هم در رشتهٔ مطالعات رنسانس مدرک دکترا گرفت. او در سال ۲۰۰۱ با آلبرتو ووروولیاس - بوش روزنامهنگار ازدواج کرد. آنها ۲ فرزند به نامهای «اکتاویو» و «نور» دارند. باراک اوباما در دوران ریاستجمهوریاش در آمریکا، جومپا لاهیری و ۵ نفر دیگر را به عضویت كميتهٔ هنری و علوم انسانی درآورد و کار و فعالیت در زمینههای فرهنگی و اجتماعی را بر عهدهٔ آنان سپرد.
از میان کتابهای جومپا لاهیری میتوان به مجموعه داستان «مترجم دردها» اشاره کرد که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد و سال بعد، جایزهٔ ادبی پولیتزر را از آن خودش کرد. «خاک غریب» (مجموعه داستان)، «همنام» (رمان)، «پاتوقها» (رمان) و «گودی» (رمان) هم از جمله کتابهای پرفروش او هستند. «همنام» در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و چند سال بعد در ساخت فیلمی به همین نام مورداقتباس قرار گرفت. کتاب «به عبارت دیگر» نیز مجموعهای از نوشتهها و یادداشتهای لاهیری دربارهٔ یادگرفتن زبان جدید است. او که تصمیم گرفته بود زبان ایتالیایی بخواند، در این کتاب از تجربهٔ غرقشدن در یک زبان و فرهنگ و دنیای جدید و لذت آموختن آن نوشته است. عموم موضوعاتی که لاهیری در داستانهایش به آنها میپردازد، مهاجرت است. خانوادههایی که از هند به لندن و آمریکا مهاجرت کردهاند و این مهاجرت، تفاوت فرهنگی، دغدغههای والدین، مسائلی که با آن روبهرو میشوند، اهمیت فرهنگ کشور مبدأ و تأثیر آن در زندگی فرزندانشان و... در کتابها و آثار او بازتابی گسترده دارند.
بخشی از کتاب ترجمان رنج ها
«برق خانهٔ شبا و شوکومار قرار بود هر شب به مدت یک ساعت قطع شود. البته طبق آن چه در اطلاعیه آمده بود، این مسئله همیشگی نبود. بارشهای چند هفتهٔ گذشته باعث قطعی یکی از سیمهای برق شده بود و کارگران میخواستند تا هوا هنوز سرد نشده، سیمها را وصل کنند. حالا سه سالی میشد که زن و شوهر جوان در محدودهٔ همین خیابان پر از دار و درخت زندگی میکردند. خاموشیها هم محدود به همین منطقه میشد. خانه شبا و شوکومار فاصله چندانی با مغازههای آجری و ایستگاه تراموا نداشت.
شبا داشت اطلاعیه را با صدای بلند میخواند. البته بیشتر برای خودش تا شوکومار. گفت: «حالا خوبه که از قبل خبر دادند.» بعد کیف چرمی پر از جزوهاش را از شانه سُراند و روی دستهٔ مبلِ وسط حال انداخت. به سمت آشپزخانه رفت. بارانی سرمهای و گرمکن طوسی پوشیده بود با کتانیهای سفید. در مرز سیوسه سالگی شبیه زنهایی شده بود که هیچوقت فکر نمیکرد یک روز شبیه آنها لباس بپوشد.
شوکومار یک لحظه فکر کرد، شبا شبیه وقتهایی شده که دیروقت از میهمانی یا کافهای چیزی به خانه برمیگشتند. آن شبها شبا همانطور با آرایش خودش را به تختخوابشان میرساند. الان هم رژلب آلبالویی رنگش تقریباً پاک شده بود و زیر چشمهایش به خاطر ریمل و خط چشم زغالیاش به سیاهی میزد.
شبا دستهٔ نامهها را بدون اینکه نگاهی به آنها بیندازد، روی میز انداخت. چشمش همش به اطلاعیه بود. گفت: «یعنی نمیدونن که این کارها رو باید تو روز بکنند؟»
شوکومار گفت: «یعنی وقتهایی که من تو خونه هستم؟»
بعد در قابلمه را طوری گذاشت که بخار از گوشهاش خارج شود.
شوکومار از ژانویه تا حالا از خانه بیرون نرفته بود تا روی پایاننامهاش که در مورد مسئله زمین و زمینداری در هند بود، کار کند. از شبا پرسید: «حالا از کی شروع میکنند؟»
شبا گفت: «اینجا نوشته از نوزدهم مارس. امروز نوزدهمه دیگه.» بعد رفت سمت تقویم دیواری کنار یخچال.
تقویم تبلیغ شرکت ویلیام موریس بود و هدیهٔ یکی از دوستانشان به مناسبت کریسمس. اگر چه شبا و شوکومار کریسمس آن سال را جشن نگرفته بودند.
شوکومار زبانش را به ردیف دندانهای بالاییاش کشید. صبح یادش رفته بود مسواک بزند. اولین بار هم نبود. کل روز و همچنین روز قبل را از خانه تکان نخورده بود.»
حجم
۱۷۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۷۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه