کتاب عشق در هزارتوی خاطره

کتاب الکترونیکی «عشق در هزارتوی خاطره» نوشتهٔ مریم فتحی و با ویراستاری زهرا ابراهیمی، توسط نشر متخصصان منتشر شده است. این اثر در دستهٔ داستان‌های فارسی معاصر قرار می‌گیرد و روایتگر فرازونشیب‌های عاطفی و پیچیدگی‌های روابط انسانی در بستر زندگی شهری است. داستان با محوریت شخصیت‌هایی جوان و دغدغه‌مند، به موضوعاتی چون عشق، خاطره، هویت و جست‌وجوی حقیقت در گذشته و حال می‌پردازد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب عشق در هزارتوی خاطره

«عشق در هزارتوی خاطره» اثری داستانی و بلند است که در قالب رمان معاصر نوشته شده و فضای آن در میان روابط کاری و دوستانهٔ جوانان شهری شکل می‌گیرد. مریم فتحی در این کتاب، با تمرکز بر زندگی شخصیت‌هایی که در یک شرکت طراحی جواهر فعالیت می‌کنند، به روایت ماجراهایی می‌پردازد که از دل روزمرگی‌ها و اتفاقات ساده آغاز می‌شوند و به تدریج به گره‌های عاطفی و رازهای گذشته گره می‌خورند. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اول‌شخص و دیالوگ‌های پررنگ میان شخصیت‌هاست که فضای صمیمی و ملموسی را برای خواننده ایجاد می‌کند. داستان در بستری از سفرهای کاری، مهمانی‌ها و تعاملات خانوادگی پیش می‌رود و به‌تدریج لایه‌های پنهان شخصیت‌ها و گذشتهٔ آن‌ها را آشکار می‌کند. دغدغه‌های اصلی کتاب حول محور عشق، فراموشی، خاطره و تلاش برای بازسازی هویت فردی و جمعی می‌چرخد. نویسنده با بهره‌گیری از زبان روزمره و روایت‌های چندلایه، تصویری از زندگی نسل جوان و چالش‌های احساسی و اجتماعی آن‌ها ارائه داده است.

خلاصه داستان عشق در هزارتوی خاطره

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «عشق در هزارتوی خاطره» با روایت زندگی «مائده»، دختری جوان و طراح جواهر، آغاز می‌شود که در یک شرکت طراحی مشغول به کار است. فضای اولیه داستان با روابط دوستانه و رقابت‌های کاری میان اعضای تیم طراحی شکل می‌گیرد. مائده به همراه دوستانش، سارا، سجاد و دیگر همکاران، با چالش‌هایی در محیط کار و تعامل با رئیس سخت‌گیرشان، رامین محمدی، روبه‌روست. ورود شریک جدید شرکت، میلاد شکیبا، و برنامه‌ریزی یک سفر کاری-تفریحی به شمال، نقطهٔ عطفی در روایت است. در این سفر، گذشتهٔ مبهم میلاد و ارتباطش با مائده به تدریج آشکار می‌شود؛ خاطراتی گنگ و تصاویر مبهمی که مائده را آزار می‌دهد و به تدریج پیوندی میان او و میلاد شکل می‌گیرد. در طول سفر، اتفاقاتی مانند بی‌حالی ناگهانی مائده در یک اتاق خاص، برخوردهای معنادار با میلاد و تلاش برای بازیابی خاطرات فراموش‌شده، داستان را به سمت کشف رازهای گذشته و هویت واقعی شخصیت‌ها سوق می‌دهد. روایت با تمرکز بر احساسات متناقض، تردیدها و امیدهای شخصیت‌ها، به کندوکاوی در مفهوم عشق و خاطره می‌پردازد، بی‌آنکه پایان داستان را افشا کند.

چرا باید کتاب عشق در هزارتوی خاطره را بخوانیم؟

این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون عشق، فراموشی و جست‌وجوی هویت، تجربه‌ای متفاوت از داستان‌های عاشقانهٔ معاصر ارائه می‌دهد. روایت چندلایه و شخصیت‌پردازی ملموس، خواننده را با دغدغه‌های نسل جوان و پیچیدگی‌های روابط انسانی روبه‌رو می‌کند. «عشق در هزارتوی خاطره» نه‌تنها به فرازونشیب‌های عاطفی می‌پردازد، بلکه با گره‌افکنی‌های روان‌شناختی و رازهای گذشته، فضایی معمایی و پرکشش ایجاد کرده است. خواندن این اثر فرصتی برای همذات‌پنداری با شخصیت‌هایی است که میان گذشته و حال، عشق و خاطره، در جست‌وجوی معنای زندگی‌اند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانهٔ معاصر، داستان‌های معمایی با محوریت روابط انسانی و کسانی که به روایت‌هایی دربارهٔ هویت، خاطره و بازسازی گذشته علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای جوانانی که دغدغهٔ روابط عاطفی و چالش‌های کاری دارند، این اثر می‌تواند جذاب باشد.

بخشی از کتاب عشق در هزارتوی خاطره

«به شرکت که رسیدم. حضورم رو زدم و رفتم واسه شروع کار. از تیم طراحی، آخرین نفری که رسید من بودم؛ به همه سلام دادم و نشستم پشت میزم. سیستم رو روشن کردم و داشتم پسوردش رو وارد می‌کردم که هو منشی رئیس، نگین‌جون وارد شد (همه کارمندا عادت داشتیم همدیگرو به اسم کوچیک صدا بزنیم). - طرحاتون آماده است؟ به نفعتونه که عالی باشه. منظورش چی بود؟ یعنی مشکلی پیش اومده؟ + چیزی شده؟ چرا این‌طوری با هول‌وولا حرف می‌زنی؟ درضمن، چرا طرح باید عالی باشه؟! - رئیس با شریکش بحثش شده و عصبانیه؛ به من گفت بیام بهتون بگم طرحاتون رو ببرید پیشش تا بررسی کنه؛ چون عصبانیه. گفتم بهتره طرحاتون عالی باشه تا عصبانیتش رو سر شما خالی نکنه. + من که هنوز شروع نکردم. مگر اين که بچه‌ها طرحاشون آماده باشه. رومو گردم سمت بچه‌ها و گفتم: «در چه حالین؟ طرحای شما حاضره؟!» سارا که صمیمی‌ترین دوستمم بود. زودتر از بقیه جواب داد: - من یه گوشواره طراحی کردم. به نظر خودم که اوکیه؛ البته اگه رئیس ازش ایرادی نگیره.»