دانلود و خرید کتاب ساختن تونی فیدل ترجمه آراز بارسقیان
تصویر جلد کتاب ساختن

کتاب ساختن

معرفی کتاب ساختن

کتاب ساختن نوشتهٔ تونی فیدل و ترجمهٔ آراز بارسقیان است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است. این کتابْ راهنمایی نامعمول برای ساختن چیزهایی است که ارزش ساخته‌شدن دارند. این کتاب بسته‌ای آموزشی است؛ دانشنامه‌ای از توصیه‌ها.

درباره کتاب ساختن

تونی فیدل آدم موفق و البته عجیبی است. او تجربه‌ٔ کار در گوگل، اپل، آی‌پاد و فیلیپس را دارد و یکی از متخصصان بزرگ جهان در راه‌اندازی شرکت‌ها و خلق محصولات فوق‌العاده است. به همین پشتوانه، او بهترین معلم در آموزشِ ساختن چیزهایی است که ارزش ساخته‌شدن دارند.

در حوزهٔ استارت‌آپ‌ها و حتی در زمینهٔ کاری، سؤال‌های زیادی مطرح می‌شود: کارم را ول کنم یا نه؟ باید چه روند کاری‌ای انتخاب کنم؟ از کجا بدانم ایده‌هایی که دارم خوب‌اند یا نه؟ دربارهٔ طراحی یک محصول باید چطوری فکر کنم؟ با شکست چطور مواجه شوم؟ کی و چطور کسب‌وکار راه بیندازم؟

تونی فیدل برای تمام این‌ها پاسخ و توصیه دارد. او این‌ها را در طول سی سال از معلمان بی‌نظیر و تیم‌های عالی‌ای که داشته آموخته‌است. این‌ها را در بسیاری از استارت‌آپ‌های کوچک و شرکت‌های غول‌پیکری آموخته که هرکدام مشغول ساختِ صدهامیلیون محصول برای امور روزمرهٔ آدم‌های کرهٔ زمین بودند.

تونی فیدل خود دربارهٔ این کتاب می‌گوید: «من آماده‌ام دربارهٔ سبکِ رهبری‌ای بنویسم که بارهاوبارها شاهد پیروزی‌اش بوده‌ام؛ دربارهٔ اینکه چطور معلمانم و استیو جابز موفق شدند، دربارهٔ اینکه خودم چطور موفق شدم. این تنها راه ممکن برای ساختن چیزی باارزش نیست. این راه من است؛ برای همه هم جواب نمی‌دهد. قرار نیست دربارهٔ تئوری مُدرنِ پیشرفت سازمانی موعظه سر بدهم. قرار هم نیست به شما بگویم هفته‌ای دو روز کار کنید و زود خودتان را بازنشسته کنید.

هر فصل پر از توصیه‌ها و داستان‌هایی است از کارهایی که کرده‌ام، معلم‌ها و مربیان و مدیران و همکارانی که داشته‌ام و همین‌طور دربارهٔ اشتباه‌های فراوانی که کرده‌ام.

ازآن‌جاکه این کتاب توصیه‌های من بر اساس تجربیاتم است، سیر آن تقریباً به‌ترتیبِ سیر کاری‌ام است. از اولین کارم در کالج شروع می‌کنیم و به جایی می‌رسیم که امروز هستم. هر قدم، هر اشتباه به من چیزی آموخت. زندگی با «آی‌پاد» شروع نشد.

این کتاب دربارهٔ من نیست. چون من چیزی نساختم. من فقط یکی از اعضای تیم‌های آی‌پاد، آیفون و ترموستات یادگیرندهٔ نِست و محافظِ نِست بودم. من آنجا بودم ولی هرگز تنها نبودم. این کتاب دربارهٔ چیزهایی است که با دشواری یاد گرفتم.»

خواندن کتاب ساختن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب ساختن شامل توصیه‌های روزانهٔ تونی فیدل به تازه‌فارغ‌التحصیلان و مدیرعامل‌هاست، به دستیاران و مدیران اجرایی، به هر کسی که سعی دارد با چنگ‌ودندان در دل جهان کسب‌وکار راهی باز کند و مسیر شغلی‌اش را بسازد.

کارآفرین‌های فناوری در سیلیکون‌وَلی تنها کسانی نیستند که نیازمند کمک‌اند. این کتاب برای هر کسی است که می‌خواهد چیزی تازه بسازد، کسی که به‌دنبال رسیدن به چیزی برتر است، کسی که نمی‌خواهد وقت باارزش خود را در این سیارهٔ باارزش حرام کند.

بخشی از کتاب ساختن

«می‌خواستم جنرال‌مجیک را نجات بدهم.

وقتی خیلی بی‌رحمانه مشخص شد جز رفقای خورهٔ فناوری خودمان قرار نیست کسی دستگاه مجیک‌لینک را بخرد، با حالتی عصبی ایده‌ای را به قهرمانانم ارائه دادم: باید در روندمان چرخش ایجاد کنیم؛ عوض این‌که وسیله‌ای برای سرگرمی و ارتباط برای عموم مردم بسازیم، تمرکز خود را بر تجّار بگذاریم.

مشتری هدف شرکت کسی نبود جز آدم «هردمبیل». جدی می‌گویم. این یعنی کاریکاتوری خفت‌بار از یک امریکایی معمولی که روی مبلش ولو شده است، نوشیدنی می‌نوشد، فوتبال تماشا می‌کند و خیلی اهل فکرکردن نیست. اگر مشتری خود را این‌طور تصور بکنیم، بسیار بد است و حتی اگر این را بارهاوبارها تکرار کنیم و مدعی شویم تمام کارمان برای اوست، بازهم قضیه بی‌معناست. چراکه حتی اگر چنین آدمی وجود داشته باشد، هرگز قرار نیست دستگاه ما را بخرد. این قضیه مال روزگاری است که اینترنت در دسترس همگان نبود. مال زمانی است که اکثر آدم‌ها حتی یک کامپیوتر نداشتند و خبری از ایمیل نبود. تصور بازی و تماشای فیلم روی گوشی ممکن نبود.

این ماجرا مال سال ۱۹۹۲ است. آدم هردمبیل رسماً دلیلی نداشت کامپیوتری در جیبش داشته باشد.

ولی تاجرها شاید طالبش می‌شدند. آن روزها تازه استفاده از ایمیل و یادداشت و تقویم‌های دیجیتالی شروع شده بود. لازم بود برای حمل اطلاعات، به‌جای لپ‌تاپ چندکیلویی، وسیله‌ای سبک همراهشان داشته باشند. آن‌ها افرادی بودند مثل پدرم: از این شهر به آن شهر سفر می‌کردند. مجبور بودند تندی از ماشین و هواپیما پیاده شوند و پول بیندازند توی تلفن سکه‌ای تا به پیام‌های صوتی‌شان گوش کنند. این‌طوری به جلساتشان می‌رسیدند و معاملاتشان را انجام می‌دادند. دارم از زمانی می‌گویم که تلفن همراه وجود نداشت. آن‌ها مشکلی داشتند که ما می‌توانستیم حلش کنیم.

مسئله درخشان و زیبا و عیان بود. باید برای آدم‌هایی محصول بسازیم که به آن نیاز دارند و رنج نبود این دستگاه را در زندگی روزمره تجربه کرده‌اند. کافی بود روی دستگاه یک صفحه‌کلید می‌گذاشتیم. چیزهای بی‌مورد را کنار می‌گذاشتیم ـ آن لیموی متحرک را بیرون می‌انداختیم و تمرکز را می‌گذاشتیم روی کار. دستگاه همراهی می‌ساختیم که پایه‌اش کسب‌وکار باشد. رابط کاربری، تعدادی برنامه، پردازندهٔ نوشتاری و کاربرگ داشته باشد. با اعضای شرکت وارد گفت‌وگو شدم و سعی کردم توجهشان را جلب کنم. ابتدا پیشنهاد را به همکارانم و بعد به تیم رهبری ارائه دادم.»


سعید
۱۴۰۲/۰۳/۱۳

کتاب خیلی خوبیه خصوصا برای کسانی که تصمیم به راه اندازی کسب و کار و استارتاپ دارندو همچنین کسانی که در دل کسب و کار هستند. مفاهیم گسترده ای را در این حوزه مطرح میکنه. راه حل هایش گرچه در بعضی موارد

- بیشتر
Nik
۱۴۰۳/۰۸/۱۳

کتاب محتوای عالی ای داره اما ،،، خدایی چرا این کار ها رو می کنید همیشه بین ترجمه نوین و میلکان می مونم الان نمی دونم کدوم ترجمه کتاب ساختن رو بخرم . هر دو ترجمه زمین تا آسمون با

- بیشتر
«تنها شکست در سن بیست تا سی‌سالگی شما بی‌فعالیتی است. جز این هرچه کردید آزمون و خطاست.»
فرشته
من از اولین شکستِ غول‌آسایم چیزهایی آموختم که از اولین موفقیتم نیاموختم.
علی غ
وقتی اوایل کارتان است و شما هم جوانید، بدترین اتفاق ممکن این است که دست به خطر بزرگی بزنید و برگردید پیش والدینتان. این چیزی نیست که آدم به‌خاطرش شرمنده شود، بهترین نوع برخورد دنیا با شما این است که یک‌مرتبه خودتان را پرت کنید بیرون و با صورت به جهان بخورید. دنیا می‌خواهد به شما یاد بدهد چطور همه‌چیز را سریع بیاموزید و متوجه شوید قدم بعدی‌تان چه باید باشد.
علی غ
مشتری باید ببیند که محصول شما امروز معضل واقعی او را حل می‌کند، نه مشکلی را که در آینده‌ای نزدیک ممکن است دچارش شود.
mahdiddfv
درمان و یوگا هر دو یک هدف داشتند: یافتن تعادل، تغییر شکل برخوردم با جهان، فهم بهتر خودم و عواطفم و این‌که دیگران چطور آن را فرض می‌کنند.
فرشته
چیزهای خاصی هستند که شما نمی‌توانید آن‌ها را بترکانید. مهم نیست چه می‌سازید، کجا زندگی می‌کنید، چند سالتان است، چقدر پول‌دار یا بی‌پول هستید... طبیعت انسان عوض نمی‌شود. در طول سی‌وچند سال گذشته، دیده‌ایم انسان‌ها در درونشان چه نیازی برای رسیدن به قابلیت‌های بالقوه‌شان احساس می‌کنند. می‌خواهند چیزی را تغییر دهند که به تغییر نیاز دارد. می‌خواهند راه نامعمول خود را بسازند.
me
تا الآن فهمیده‌اید که نویسندهٔ افتضاحی هستم. می‌توانم نرم‌افزار بنویسم، ولی کتاب چه؟ کار من نیست؛ منی که با یک مشت توصیهٔ مختلف دربارهٔ نوشتن اصلاً نمی‌دانستم صفحهٔ سفید را باید چطور پر کنم. ولی خب، راستش روزگاری هم نمی‌دانستم چطور باید پردازشگر کامپیوتر بسازم؛ چطور باید دستگاه پخش موسیقی یا گوشی هوشمند یا ترموستات بسازم. آن‌ها را ساختم و مؤثر بودند؛ (و حالا...)
Zeinab J
در جهان هیچ‌چیز بهتر از این حس نیست که به قهرمانتان کمک کنید، کمکی معنادار و اعتمادش را به دست بیاورید ـ ببینید که متوجه می‌شوند شما چه می‌گویید، ببینید که می‌توانید معتمد باشید و آدمی هستید که باید به خاطر بسپارندتان. و بعد ببینید این احترام چطور از این شغل تا شغل بعدی‌تان رشد می‌کند.
علی غ
در اَپل آموختم کجا باید مرزبندی کنم. آیا کافی است؟ آیا همین‌قدر کفایت می‌کند؟ آن‌جا بود که معنای واقعی طراحی را آموختم. آن‌جا بود که یاد گرفتم ذهن و تیمم را در مقابل فشار بی‌پایان و شدید و طاقت‌فرسا منظم کنم. اگر دارید به مرحلهٔ تازه‌ای از کارتان پا می‌گذارید، دارید به سطوح بالا و بالاتری می‌روید، تیم می‌سازید، رابطه می‌سازید؛ اگر سعی دارید پایتان را از چیزی که اکنون می‌سازید بسیار فراتر بگذارید
حسین
هشتاد بار ایده‌ام را با شرکت‌هایی که در کار سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر بودند در میان گذاشتم، هشتاد بار. همه‌شان شکست خوردند. سعی همهٔ سرمایه‌گذاران بر این بود که استارت‌آپ‌هایی را نجات بدهند که قبلاً در آن‌ها سرمایه‌گذاری کلان کرده بودند و دیگر کسی نمی‌خواست در یک بازار الکترونیکی پرخرج سرمایه‌گذاری کند؛ آن هم وقتی بازار بورس داشت غرق می‌شد، شرکت‌ها ورشکست می‌شدند و میلیاردها دلار داشت به فنا می‌رفت. زمان حرف اول و آخر را می‌زد و آن بازهٔ زمانی بدترین موقع برای کار من بود. یک سِنت هم نتوانستم جور کنم.
حسین
لازم نیست در همه‌چیز کارشناس باشید. فقط باید آن چیز برایتان اهمیت داشته باشد.
محمدرضا میرباقری
وقتی جوانی دنبال همین هستی؛ وقتی فکر می‌کنی همه‌چیز را می‌دانی، ولی یک‌مرتبه متوجه می‌شوی اصلاً نمی‌دانی داری چه می‌کنی. پیش خودت می‌گویی در جایی هستی که داری تلاش زیادی می‌کنی تا هرچه می‌توانی یاد بگیری، آن هم از آدم‌هایی که می‌توانند چیزی عالی درست کنند. پس حتی اگر این تجربه حالت را بگیرد، ضربه‌ای که خورده‌ای تو را به مرحلهٔ تازه‌ای از زندگی‌ات پرت می‌کند. آن وقت است که متوجه می‌شوی باید گام بعدی‌ات چه باشد.
علی غ
می‌توانید از ابتدا تا انتهای کتاب را بخوانید. می‌توانید هر جایی از آن را خواستید باز کنید تا توصیه یا داستانی را بخوانید که برایتان جالب یا کاربردی است. چیزی که به کارِ بحرانِ امروزتان بیاید. چون همیشه بحران وجود دارد؛ یا بحرانی شخصی، یا سازمانی یا رقابتی.
me
فرض کنید که در دههٔ سوم زندگی ـ بین بیست تا سی‌سالگی ـ اکثر انتخاب‌های شما بی‌فایده‌اند و شرکت‌هایی که راه می‌اندازید یا بهشان می‌پیوندید شکست می‌خورند. اوایل سال‌های بزرگ‌سالی عملاً زمان سوختن رؤیاهایتان و آموختن بیشتر و بیشتر از خاکستر رؤیاهای سوخته است. عمل کن، شکست بخور، بیاموز؛ بقیه‌اش خودش جور می‌شود.
kimia mosavi
درنهایت، دو چیز مهم است: محصول و آدم‌ها. چه می‌سازید؟ با که می‌سازید؟
محمدرضا میرباقری
داستان‌گویی راهی است که باعث می‌شود مردم گامی در جهت کاری تازه بردارند، گامی مؤمنانه. راستش تمام انتخاب‌های بزرگ ما به این می‌رسد؛ به باورکردن داستانی که خودمان تعریفش می‌کنیم یا کسی برایمان تعریف می‌کند. ساختِ روایتی باورپذیر که همه به آن اعتقاد دارند قدمی مهم برای پیشرفت و گزینش انتخاب‌های دشوار است.
محمدرضا میرباقری
بیشتر مدیران می‌ترسند زیردستانشان از خودشان بهتر باشند. ولی باید مدیربودن را بیشتر شبیه والدبودن یا معلم‌بودن در نظر بگیری. کدام والد مهربانی هست که نخواهد فرزندش موفق شود؟ تو خودت می‌خواهی فرزندت از خودت موفق‌تر باشد، مگر نه؟
محمدرضا میرباقری
تنها شکست در سن بیست تا سی‌سالگی شما بی‌فعالیتی است. جز این هرچه کردید آزمون و خطاست.
محمدرضا میرباقری
سونی به آی‌پاد خندید. نوکیا به آی‌فون خندید. هانی‌وِل به ترموستاتِ نِست خندید.
کاربر ۳۸۹۶۹۳۷
مدرسه‌های سنتی دربارهٔ شکست به شما تفکر اشتباه می‌دهند. شما دربارهٔ موضوعی می‌آموزید و امتحان می‌دهید. اگر نمره نیاورید، کار تمام است. ولی وقتی از مدرسه بیرون می‌روید، خبری از کتاب و امتحان و نمره نیست. اگر شکست بخورید، چیزی می‌آموزید. راستش، در بیشتر مواقع این تنها راه آموختن است، به‌خصوص اگر چیزی بسازید که دنیا پیش از آن ندیده بوده.
_mahsshad

حجم

۹۳۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۹۳۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۲۰,۷۰۰
۷۰%
تومان