کتاب قصه های خواندنی شیرین و فرهاد وحشی بافقی
معرفی کتاب قصه های خواندنی شیرین و فرهاد وحشی بافقی
کتاب قصه های خواندنی شیرین و فرهاد وحشی بافقی نوشتهٔ مجید شفیعی و ویراستهٔ رئوف شهسواری است و نشر پیدایش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب قصه های خواندنی شیرین و فرهاد وحشی بافقی
وحشی بافقی از غزلسرایان و شاعران مشهور نیمه اول قرن دهم هجری است. او در زمان پادشاهی شاه تهماسب و شاه اسماعیل دوم میزیسته است.
کمالالدین یا به قولی شمسالدین محمد وحشی بافقی در ۹۳۹ هجری قمری در شهر بافق واقع در مسیر یزد ـ کرمان به دنیا آمد. او دورههایی از زندگیاش را برای تحصیل علوم ادبی در یزد گذراند. سپس به کاشان رفت و بعد از مدتی دوباره به یزد بازگشت و تا آخر عمر همانجا ماند. وحشی در سال ۹۹۱ هجری و در سن ۵۲ سالگی چشم از جهان فرو بست.
کلیات وحشی شامل قصاید، غزلیات، ترکیببندها، ترجیعبندها، رباعیات و مثنوی است. غزلهای او را میتوان در ردیف اشعار غنایی دستهبندی کرد. شعر غنایی به شعری گفته میشود که مستقیماً احساسات و عواطف شخصی و خصوصی شاعر را بیان میکند.
از مثنویهای عاشقانه او میتوان ناظر و منظور و فرهاد و شیرین را نام برد.
فرهاد و شیرین از مثنویها و از منظومههای معروف و از بزرگترین و مهمترین آثار دراماتیک فارسی محسوب میشود.
وحشی ۱۰۷۰ بیت از این منظومه را سروده بود که مرگ امانش نداد؛ اما کار نیمهتمام او را وصال شیرازی از شاعران مشهور قرن ۱۳ هجری با سرودن ۱۲۵۱ بیت ادامه داد و بعد از او هم شاعری دیگر به نام صابر شیرازی که در اواخر همان قرن و در زمان زمامداری قاجار میزیست با افزودن ۳۰۴ بیت دیگر فرهاد و شیرین را تکمیل کرد.
در منظومه فرهاد و شیرین روایتهای عاشقانه و عواطف شورانگیز با زبانی ساده بیان شده است. او در دستهبندی شاعران سبکهای شعر فارسی از شاعران مشهور مکتب وقوع محسوب میشود. این سبک در اواخر قرن نهم تا یازدهم هجری رواج داشت. از خصوصیات بارز این سبک میتوان به سادگی، پرهیز از صنایع بدیعی و اغراقهای شاعرانه، کاربرد اصطلاحات و زبان عامیانه اشاره کرد. وحشی نیز با گزینش چنین قابلی به بیان صریح و بیپیرایه وقایعی که در ذهن عاشق و معشوق میگذرد، دست یافته بود.
کاری که وحشی در این منظومه انجام داده دخل و تصرف در منظومه شیرین و فرهاد نظامی است. موضوع هر دو منظومه همانا عشق بین شیرین و فرهاد است؛ اما شیوه و سبک هرکدام در داستانسرایی و فضاسازی اثر متفاوت است. همین، این دو اثر را از هم متمایز میکند. سبک شعری و زاویه دید هر دو شاعر در مواجهه با مقوله عشق کاملاً از هم متمایز و دیگرگونه است؛ به طوری که نوع نگاه وحشی فرم جدیدی از عشق ارائه میدهد.
در اشعار وحشی، ترکیبهای عربی بسیار کم دیده میشود؛ او اما از واژهها و ترکیبهای رایج زمان خود فراوان استفاده کرده است. وحشی همچنین به صنایع و آرایههای لفظی چندان توجه نمیکرد؛ مگر آنکه برای استواری کلامش ضروری بوده باشد. گرچه وحشی در مثنوی بیشتر از نظامی و در غزل، از غزلسرایان نامآور گذشته استقبال میکرد؛ اما خود نیز طبعی مبتکر داشت؛ چنانکه بیشتر غزلهای او بعدها توسط شاعران دیگر مورد استقبال واقع شد.
زبان وحشی ساده و بیپیرایه است. او با تشبیهات بدیع و کمیاب آنچنان هنرنمایی کرده و تصویرهای زیبایی در ادبیات خود آفریده است که میتوان او را یک نوپرداز واقعی دانست. وحشی، فرهاد و شیرین را به تقلید از خسرو و شیرین نظامی گنجوی و مثنوی خلد برین را تحت تأثیر مخزنالاسرار سروده است. وحشی از دیگران خیلی تأثیر نپذیرفته، بلکه شاعران همزمان یا بعد از او تحت تأثیر اشعار زیبای او بودهاند. وحشی تمام عمر در فقر و مسکنت زیست ولی روز به روز در پیرایش زبان و ویراش اشعار خود کوشید تا اینکه زبانی روشن و بیتکلف یافت.
قبر وحشی در حوادث روزگار و در گذر زمان بارها با خاک یکسان شد و سنگ قبرش از جایی به جایی برده شد تا اینکه امیرحسین خان بختیاری حاکم یزد؛ در سال ۱۳۲۸ خورشیدی آن را از گلخن حمام صدر بیرون کشید و برای وحشی بنای یادبودی در ساختمان تلگرافخانه آن شهر ساخت و سنگ قبرش را بر آن نصب کرد. بنای یادبود و سنگ قبری که دوباره دستخوش حوادث شد و اثری از آن بر جای نماند.
وحشی اهل سفر نبود و جز سفری کوتاه به کاشان؛ تمام عمرش را در یزد سپری کرد. او شاعری را نه برای زراندوزی بلکه برای بیان اندیشهها و احساسات خود به کار میگرفت.
خواندن کتاب قصه های خواندنی شیرین و فرهاد وحشی بافقی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان شیفتهٔ ادبیات کهن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قصه های خواندنی شیرین و فرهاد وحشی بافقی
«در ستایش پروردگار
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها
شکرپاش زبانهای شکرریز
به شیرین نکتههای حالتانگیز
به شهدی داده خوبان را شکرخند
که دل با دل تواند داد پیوند
نهاد از آتشی بر عاشقان داغ
که داغ او زند صد طعنه بر باغ
به نام آن کس که به زبانها قدرت تکلم عنایت فرمود و به بیانها شیرینی و زیبایی بخشید تا بتوانند در دلها نفوذ کنند. اوست که بر کلام نیکان روزگار سخنان نغز و مؤثر جاری کرده است تا بتوانند دلها را با هم آشتی بدهند. اوست که شور عشق را چون شعلهای در جان عاشقان نهاد. شوری که شکوفاننده هزار باغ زیباست.
یکی را ساخت شیرینکار و طناز
که شیرین تو شیرین ناز کن ناز
یکی را تیشهای بر سر فرستاد
که جان میکن که فرهادی تو فرهاد
شور و شعلهای که شیرین و فرهاد را شیدای یکدیگر میکند، به شیرین زیبا میگوید نازکردن را آغاز کن و به فرهاد تیشهای میدهد و میگوید کوهکنی پیشه خود کن. آنوقت شیرین در مقام ناز است و فرهاد در مقام نیاز. فرهاد با تیشهاش عشق را بر کوهها تصویر میکند. فرهاد عاشق و شیرین معشوق او میشود.
یکی را کرد مجنون مشوش
به لیلی داد زنجیرش که میکش
به هر ناچیز چیزی او دهد او
عزیزان را عزیزی او دهد او
یکی را مجنون و آوارة بیابانها میکند. دیگری را لیلی که مجنون را در بند عشق خود گرداند.
به سنگی بخشد آنسان اعتباری
که بر تاجش نشاند تاجداری
به خاک تیرهای بخشد عطایش
چنان قدری که گردد دیده جایش
ز گل تا سنگ وز گل گیر تا خار
ازو هر چیز با خاصیتی یار
به آن خاری که در صحرا فتاده
دوای درد بیماری نهاده
نروید از زمین شاخ گیایی
که ننوشتهست بر برگش دوایی
اوست که میتواند به سنگی بیمقدار و بیارزش قدر و قیمتی والا بدهد که شایسته تاج پادشاهان باشد. اوست که به هر چیزی در این جهان خاصیتی بخشیده و برایش وظیفهای معین نموده است. هیچ آفریدهای در این جهان بیهوده نیست. حتی به خاری که در بیابان روییده و در باد میرود؛ قدرتی شفابخش عنایت گردانیده است. گیاهی از زمین نمیروید مگر آنکه درمان دردی باشد.
اگر لطفش قرین حال گردد
همه اَدبارها اقبال گردد
وگر توفیق او یک سو نهد پای
نه از تدبیر کار آید نه از رای
در آن موقف که لطفش روی پیچ است
همه تدبیرها هیچ است، هیچ است
خرد را گر نبخشد روشنایی
بماند تا ابد در تیره رایی
کمال عقل آن باشد در این راه
که گوید نیستم از هیچ آگاه
رحمتش را بر همه عنایت کرده و نعماتش را بر همه و بر همهجا گسترانیده و به جهان نظم بخشیده است. دریای احسان و کرم بیکران و نامحدودش را بر همگان جاری کرده و به هر کسی آنچه را که باید، داده است. گشاینده امور است. هم قفل و هم کلید کارها در دست اوست. احسان و کرمش شامل حال همه شده است و همه از خوان نعماتش بهرهمند هستند. اگر توفیقش شامل حال انسانی شود اگر چنانچه در سختی و مرارت هم باشد؛ روزگارش بر وفق مراد خواهد شد. ولی اگر نظر رحمتش برگردد از دست هیچکس کاری ساخته نیست و هیچ عقل و تدبیری مؤثر نیست. اوست که به خرد و اندیشه نور و روشنی میبخشد. خرد و اندیشه بدون توجهات او به هیچوجه کارساز نبوده و به کار نخواهد آمد.»
حجم
۱۳۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۳۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه