کتاب کتاب زندگی

کتاب الکترونیکی کتاب زندگی نوشتۀ شهلا الوندی است و انتشارات آوای کلار آن را منتشر کرده است. عطار نیشابوری در کتاب منطق‌الطیر، راه خودشناسی و طی‌کردن هفت شهر عشق را در قالب داستانی تمثیلی به خواننده نشان می‌دهد. کتاب کتاب زندگی، برداشت آزادی از منطق‌الطیر عطار نیشابوری است که با زبانی ساده به رشتۀ تحریر در آمده است.

درباره کتاب کتاب زندگی

دوستداران ادبیات کهن پارسی حتماً با منظومه منطق‌الطیر آشنا هستند. اثری ماندگار از فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری که در قرن ششم هجری قمری سروده شده است که ابیات این مثنوی را معمولاً بین چهارهزار و سیصد تا چهارهزار ششصد بیت تخمین زده‌اند.

این منظومه که به نام مقامات الطیور نیز شهرت دارد، از برجسته‌ترین آثار در عرفان اسلامی محسوب می‌شود که هفت‌وادی عرفان یا همان هفت شهر عشق را در قالب داستانی تمثیلی شرح داده است. هفت‌مرحله‌ای که به ترتیب شامل: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا می‌شود.

در قصه‌ای که عطار با رندی و هنرمندی تمام آن را به تصویر کشیده، گروهی از پرندگان در سرتاسر دنیاگرد هم می‌آیند تا پادشاهی برای خود برگزینند. آن‌ها تابه‌حال هیچ فرمانروایی برای خود نداشته‌اند و نمی‌دانند او را از کجا باید بیابند. دراین‌بین هدهد که نماد خرد و عقلانیت است، به مرغان می‌گوید که سیمرغ افسانه‌ای بهترین انتخاب شماست و باید او را پیدا کنید. از همین‌جاست که این سفر آغاز می‌شود و هر یک از پرندگان باید در این مسیر سخت و پررنج امتحانات مختلفی را پشت بگذارند تا بتوانند به مرحله بعدی بروند.

عطار نیشابوری با استادی تمام توانسته هر یک از پرندگان را نماد و سمبل یکی از وجوه نفسانیت و ضعف‌های انسانی معرفی کند که در هر وادی تعدادی از آن‌ها حذف می‌شوند و در آخر مرغانی می‌مانند که توانسته‌اند سیروسلوک حقیقی را تجربه کنند و دل از مادیات و بندهای این دنیا بکنند. درنهایت پایان این ماجرای عجیب و عارفانه چیزی جز رسیدن به مقصود حقیقی نیست که در اینجا همان سیمرغ افسانهٔ است که به‌عنوان نماد توحید و فنا فی‌الله معرفی می‌شود. کتاب کتاب زندگی، سعی دارد تا هر یک از این مراحل را برای خواننده توضیح داده و او را با مفاهیم درونی داستان بیشتر آشنا کند.

خواندن کتاب کتاب زندگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنید

این کتاب برای علاقه‌مندان به شعر و ادبیات عرفانی مناسب است.

بخشی از کتاب کتاب زندگی

«به هنگام ورود به شهر در سر در آنجا نگاشته‌اند شهر عاشـقان و دل شـیفتگان وقتی در مسیر جاده‌ی عشق پا می‌نهی، دیده گانت به اطراف جاده چنان محو تماشاي طبیعت حاکم بر آنجا می‌گردد که گـوئی در جاده‌ی سرسـبز شـمال ایران قدم گذاشته‌ای! زیرا در طی مسیرت فقط سرسبزي حاکم است. راه عبوري که تو را به سمت انتهایی جاده راهنمایی می‌کند و وقتـی شـما بـه آخر مسیر می‌رسی کلبه‌ی سفید و بسیار زیبا و نورانی را مشـاهده می‌کنی و حتی از مسافت کمی دورتر نیز این کلبه خود را نمایان می‌کند آیـا می‌دانید این کلبه‌ای که از آن صحبت می‌کنم و بسـیار زیبـا و دل‌فریب اسـت. کـدام کلبه‌ی قشنگ است و این کلبه در کجاست؟!

بله! درست حدس زدید، این کلبـه، کلبـه پـر از جـلا و نـور، همـان کلبـه دل است و مکانش در شهر عشق است. آن کلبه، دلی را می‌طلبد که فقط سفید و صاف باشد. حال بایستی کلید را بیندازي و درب دل را بگشایی. تو بدان ای عزیز! که هر کلیدي این درب بسته را باز نمی‌کند مگر کلید نور و معرفت و عشق حقیقی و سپس عشق به همه‌ی مخلوقـات و خـودت و تمـام آفریده‌های هستی...»