کتاب تبارهای دولت های استبدادی
معرفی کتاب تبارهای دولت های استبدادی
کتاب تبارهای دولت های استبدادی نوشتهٔ پری اندرسون و ترجمهٔ حسن مرتضوی است و نشر ثالث آن را منتشر کرده است. هدفِ این کتابْ تلاش برای بررسی تطبیقی ماهیت و رشدِ حکومت استبدادی در اروپاست.
درباره کتاب تبارهای دولت های استبدادی
تقریباً بیش از یک سال پس از انتشار کتاب گذار از عهد باستان به فئودالیسم که به نوعی جلد اول اثر حاضر تلقی میشود، تبارهای دولت استبدادی انتشار مییابد. ماهیت سیاسی استبداد مدتهای مدیدی مورد مجادله بوده است. کتاب تبارهای دولت های استبدادی با بسط موضوعاتی که در گذار از عهد باستان به فئودالیسم مطرح شده بود، دولتهای استبدادی اوایل عصر جدید را در پیشزمینهٔ فئودالیسم اروپایی قرار میدهد. به این ترتیب، کتاب به دو بخش تقسیم میشود: بخش نخست ساختارهای کلی استبداد را بهعنوان نظامی حکومتی در اروپای غربی از رنسانس به بعد مورد بررسی قرار میدهد؛ علاوه بر این، مسائل مربوط به مناسبات سلطنت و نجبا نیز بحث میشود. سپس به مسیر توسعهٔ هرکدام از دولتهای استبدادی در کشورهای عمدهٔ غرب اروپا مانند اسپانیا، فرانسه، انگلستان و سوئد میپردازد و آنها را در مقابل ایتالیا قرار میدهد که هیچ حکومت استبدادی بومی در آن پا نگرفت.
بخش دوم مسیر حکومت استبدادی را در اروپای شرقی ترسیم میکند. ابتدا علتهایی مورد بحث قرار میگیرد که بنا به آنها شرایط اجتماعی گوناگون در نیمهٔ عقبافتادهتر این قاره شکلهای سیاسی را بهوجود آورد که ظاهراً شبیه شکلهای استبداد در غرب پیشرفتهتر بودند. در این بخش ویژگیها و نیز همبستگیهای استبداد اروپای شرقی بهعنوان نوع مجزایی از حکومت سلطنتی مورد بررسی قرار گرفته است. سلطنتهای گوناگون پروس، اتریش و روسیه بررسی و درسهای آنها با مورد لهستان مقایسه شدهاند که حکومت استبدادی در آن رشد نکرد. سرانجام، ساختار امپراتوری عثمانی در بالکان بهعنوان سنجهای خارجی در نظر گرفته شده تا یگانگی حکومت استبدادی بهعنوان پدیدهای اروپایی ارزیابی شود. اثر حاضر با ملاحظاتی چند دربارهٔ جایگاه ویژهٔ توسعهٔ اروپا در چارچوب تاریخ جهان پایان مییابد و طی آن درونمایههای هر دو اثر گذار از عهد باستان به فئودالیسم و تبارهای دولت استبدادی درهمآمیخته میشوند.
دو یادداشت در پایان اثر حاضر به ترتیب دربارهٔ مفهوم «شیوهٔ تولید آسیایی» با رجوع به تاریخ اسلام و چین و نیز تجربهٔ «فئودالیسم ژاپن» بهعنوان موارد کنترلی مناسب برای مطالعهٔ تحول اروپا تا ظهور سرمایهداری مطرح شدهاند.
تبارهای دولت استبدادی که از لحاظ جزئیات تاریخی و بحثهای روشنگر دربارهٔ مسائل تئوریک استبداد بسیار غنی است، به نظر بیشتر مورخان برجسته از جمله اریک هابسبام ارزیابی چیرهدستانهای از تکامل دولت استبدادی در اروپای غربی و شرقی است. دولت استبدادی همواره در نظریه و تاریخنگاری مارکسیستی موضوع مهمی بوده است چراکه در دورهٔ گذار بین اواخر فئودالیسم و ظهور سرمایهداری در اروپا رخ میدهد. آندرسون نشان میدهد که دولت استبدادی در اروپای غربی با سلطنتهای متمرکز، ارتش، بوروکراسی، مالیاتبندی، قانون مدون، مراحل اولیهٔ بازار یکدست و مرکانتلیسیم مشخص میشود. بسیاری اثر حاضر را مکمل سودمند آثار والرشتاین، برودل و مور میدانند.
خواندن کتاب تبارهای دولت های استبدادی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای علوم سیاسی، جامعهشناسی، فلسفه و تاریخ جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تبارهای دولت های استبدادی
«بحران طولانی اقتصاد و جامعهٔ اروپایی در سدههای چهاردهم و پانزدهم مشکلات و محدودیتهای شیوهٔ تولید فئودالی را در اواخر قرون وسطا مشخص کرد. پیامد سیاسی نهایی تلاطمات قارهای این عصر چه بود؟ در سدهٔ شانزدهم، دولت استبدادی در غرب ظهور کرد. سلطنتهای متمرکز فرانسه، انگلستان و اسپانیا بیانگر گسست قطعی با حاکمیت هرمیشکل و تکهتکهٔ صورتبندیهای اجتماعی قرون وسطا با نظامهای ملکی و تیولداری خاص خود بودند. مجادله دربارهٔ ماهیت تاریخی این حکومتهای سلطنتی از زمان انگلس پایدار باقی مانده است. انگلس در اظهارنظری معروف آنها را محصول توازن طبقاتی بین نجبای فئودالی قدیمی و بورژوازی شهری جدید دانست: «با وجود این، بهطور استثنایی، دورانهایی وجود دارد که طبقات متخاصم چنان توازن نزدیکی با هم دارند که قدرت دولتی، بهعنوان میانجی ظاهری، عجالتاًَ درجهٔ معینی از استقلال را از هر دو طرف کسب میکند. چنین بود سلطنت استبدادی سدههای هفدهم و هجدهم که موازنه بین نجیبزادگان و طبقهٔ بورگرها را حفظ میکرد.» قید و شرطهای متعدد این فراز حاکی از عدماطمینان مفهومی معینی از جانب انگلس است. اما بررسی دقیق فرمولبندیهای پیاپی مارکس و انگلس نشان میدهد که در واقع برداشت مشابهی از استبداد درونمایهٔ نسبتاً منسجمِ آثارشان بوده است. انگلس همین تز بنیادی را در جای دیگری در شکلی قطعیتر تکرار و خاطرنشان میکند که «شرط پایهای سلطنت استبدادی، توازن بین اشرافیت زمیندار و بورژوازی بود.» در حقیقت، طبقهبندی استبداد بهعنوان سازوکار توازنبخش سیاسی بین نجیبزادگان و بورژوازی اغلب به معرفی تلویحی یا آشکار آن بهعنوان یک نوع اساسی حکومت بورژوایی سوق مییابد. این لغزش بیش از همه در خود مانیفست کمونیست آشکار است که نقش سیاسی بورژوازی «در دورهٔ مانوفاکتور» را یک نفس این میدانست که «با ایجاد توازن در مقابل نجیبزادگان به سلطنت نیمهفئودالی یا استبدادی خدمت میکرد و در حقیقت، بهطور کلی سنگبنای حکومتهای بزرگ سلطنتی شده بود.» گذار پرمعنا از «توازن» به «سنگبنا» در متنهای دیگر بازتاب مییابد. انگلس به عصر دولت استبدادی بهعنوان دورانی اشاره میکرد که در آن «برای نجیبزادگان فئودالی روشن شده بود که دوران سلطهٔ سیاسی و اجتماعیشان به پایان رسیده است.» مارکس نیز به نوبهٔ خود بارها اظهار کرده بود که ساختارهای اجرایی دولتهای استبدادی جدید، بهطور ویژه ابزاری بورژوایی است. او نوشت: «بوروکراسی در سلطنت استبدادی، فقط وسیلهٔ آمادهکردن حکومت طبقاتی بورژوازی است.» و در جای دیگری اعلام کرد: «قدرت دولتی متمرکز، با اندامهای همهجا حاضرش: ارتش منظم، پلیس، دستگاه اداری، روحانیت و قوهٔ قضاییه __ اندامهایی شکلگرفته براساس تقسیم کاری نظاممند و دارای سلسلهمراتب__ از دوران سلطنت استبدادی نشئت گرفته است که همچون سلاحی نیرومند در خدمت طبقهٔ متوسط نوظهور در مبارزهاش با فئودالیسم بود.»»
حجم
۸۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰۵ صفحه
حجم
۸۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰۵ صفحه