کتاب جنون کتاب
معرفی کتاب جنون کتاب
کتاب جنون کتاب نوشتهٔ آلیسون هوور بارتلت و ترجمهٔ مجتبی ویسی است. نشر ثالث این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی داستان واقعی یک دزد، یک کارآگاه و دنیای وسوسههای ادبی است.
درباره کتاب جنون کتاب
کتاب جنون کتاب اثری پرفروش در امریکا بود که در سال ۲۰۰۷ در انتشارات پنگوئن منتشر شد. نویسندهٔ این رمان، روزنامهنگاری کارکشته است که در نشریاتی همچون نیویورکتایمز، واشنگتنپست و سانفرانسیسکو کرونیکل قلم زده است. رمان حاضر جایزهٔ بهترین روایت جرم در سال ۲۰۰۷ را دریافت کرد. این رمان موفقیتهای دیگری هم داشته است و نام آلیسون هوور بارتلت را در زمرهٔ نامداران عرصهٔ کتاب در سانفرانسیسکو ثبت کرده است.
در این رمان با شخصیتی واقعی به نام «جان گیلکی» همراه میشویم که همواره مثل یک نجیبزاده با اتاقی پر از قفسههای کتاب زندگی میکند. او آدمی غریب است که دست به هر کاری میزند تا به ایدئال موردنظرش در زندگی برسد. گیلکی انگار هوایی دیگر را نفس میکشد و در فضایی دیگر سیر میکند. او دونکیشوتوار سر در پی محبوبش نهاده است. او دزد است، مجرم است، کارت اعتباری دیگران را جعل میکند، هر دوزوکلکی سوار میکند تا کتاب بلند کند و بارها به زندان میافتد، اما از خواستهاش دست نمیکشد.
ما در این اثرْ با چه آدمی طرف هستیم؟ حتی نویسندهٔ سرگذشتش انگشتبهدهان میماند! نویسنده برای شرح ماجرای او جستوجوها میکند، پای صحبت اهل فن مینشیند، وارد دنیای پیدا و پنهان کتابهای نایاب و کمیاب میشود، میخواهد از وضعیت این آدم عجیب سر درآورد؛ از طرز فکرش، پیرامونش، انگیزههایش، اعمال خرد و کلانش. سرانجام این پژوهشهای میدانی، تحقیقات و کنجکاویها میشود این رمان جنون کتاب.
خواندن کتاب جنون کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر امریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جنون کتاب
«گیلکی را قرار بود دو روز در زندان نگه دارند. ساندرز به اد اسمیت کتابفروش، یکی از قربانیان احتمالی گیلکی، ایمیلی میزند:
موضوع: آیا راه سان خوزه را بلدید؟
همانطور که اطلاع دارید، ما او را گرفتیم. اما فقط برای چهلوهشت ساعت. سخت در تکاپوییم تا به کارآگاههای پلیس کمک کنیم تا بتوانیم صبح جمعه دلایلی محکمهپسند به دادستان منطقه ارائه دهیم. او (البته) یک دروغگوی حرامزاده است. همهشان همیشه همینند. لازم است حرف آدمهای دیگری را هم بشنوم.
روز بعد، گزارشهای بیشتری از دزدی به دست ساندرز میرسد.
مانسون طبق پیشنهاد عمل میکند و چند عکس برای لین هلدفوند در گالری هلدفوند ایمیل میکند و از او میپرسد آیا او قادر به شناسایی چهرهٔ مرد است. خانم هلدفوند حافظهای قوی دارد اما از آن بهتر چهرهها را به خاطر میآورد. او پس از دیدن شش عکس میگوید یکی از عکسها به چهرهٔ آن مرد خیلی شبیه است، هر چند قیافهٔ اینیکی قدری سرخ و سفیدتر، موهایش کمپشتتر و صورتش هم پفکردهتر از آن مردی است که به خاطر دارد. اختلافاتی ناچیز بودند اما زن به خوبی متوجه آنها شده بود.
مانسون که از حس بینایی این خانم به حیرت افتاده است، درصدد برمیآید دلیل اختلاف مرد با عکسش را برای او توضیح دهد: گیلکی به خاطر بیماری آلوپسی تحت مداوا بوده است؛ بیماریای که باعث ریزش مو، سرخی پوست و باد کردن صورت میشود. این خانم هم قیافهٔ مرد را به درستی شناسایی کرده بود هم تغییرات ظاهری او را تشخیص داده بود؛ آن هم مردی که در ۲۰۰۱ فقط یکی دو دقیقه دیده بود.
هلدفوند چهرهٔ سارق را رو کرده بود. حالا مانسون یک شاهد دقیق برای تعیین هویت در اختیار داشت.
در اول فوریهٔ ۲۰۰۳، ساندرز ایمیلی برای اعضای اتحادیه ارسال میکند تا آنان را در جریان شرح مفصل نقشهٔ محرمانه بگذارد و در ضمن به اطلاع همگان برساند که گیلکی با قید وثیقه از زندان آزاد شده است (با برداشت پول از یک حساب پسانداز). «مکانش در حال حاضر نامعلوم است.»
صندوق ایمیل ساندرز بلافاصله لبریز از ایمیلهای قدردانی میشود. کتابفروشان با آنکه گیلکی آزاد شده بود، از تلاشهای ساندرز تقدیر کرده بودند. این جماعت از همیشه به هم نزدیکتر شده بودند تا کتابهایشان را پس بگیرند و دزد را پشت میلهها بیندازند.»
حجم
۲۳۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۵ صفحه
حجم
۲۳۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۵ صفحه
نظرات کاربران
من کتاب رو دوست داشتم با اینکه اصلا داستان نبود ..راستش به غیر ادبیات تقریبا کتاب دیگه ای نمی خونم ..ولی این کتاب واقعا جذاب بود ..کتاب در مورد عشق به کتاب به مفهوم کتاب بودنش بود ..عشق به تاریخ
۱۶۵. این کتاب بیشتر حالت مستند داره که ماجرای زندگی مردی به اسم "جان گیلگی" رو روایت میکنه که عاشق ادبیات و جمعآوری کتابهای چاپ اوله. از اونجایی که مجموعهدار بودن نیازمند هزینههای هنگفته، جان تصمیم میگیره کتابها رو با روش خودش
کتاب در مورد فردی خووشیفته است که عادت به دزدیدن کتابهای نفیس داره. شرح کارهای این فرد و شرح حال و شخصیت اون رو از یادداشتهایی که نویسنده در مصاحبههای مختلف با این شخص داشته میخونیم.تنها جاذبهی کتاب برای من