دانلود و خرید کتاب دلبستگی ها رودریگو اسبون ترجمه رامین ناصرنصیر
تصویر جلد کتاب دلبستگی ها

کتاب دلبستگی ها

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۲از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دلبستگی ها

کتاب دلبستگی ها نوشتهٔ رودریگو اسبون و ترجمهٔ رامین ناصرنصیر است. نشر چشمه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر هشتمین جلد از مجموعهٔ «برج بابل» است که در ابتدای کتاب درمورد آن توضیحاتی ارائه شده است.

درباره کتاب دلبستگی ها

کتاب دلبستگی ها در سال ۲۰۱۵ منتشر و به بیش از ۱۰ زبان ترجمه شد. نسخهٔ انگلیسی این رمان جایزهٔ پِن را از آنِ خود کرده است. «دلبستگی‌ها» رمانی مستند است که سرنوشت خانواده‌ای آلمانی را روایت می‌کند؛ خانواده‌ای که به بولیوی مهاجرت کرده‌اند. «هانس اِرتل»، همسرش «آئورلیا» و ۳ دخترشان «مونیکا»، «تریکسی» و «هایدی» در سال ۱۹۵۲، ۷ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، به بولیوی مهاجرت می‌کنند. هانس اِرتل فیلم‌برداری صاحب‌سبک است که اغلب فیلم‌های «لنی ریفنشتال»، مستندساز صاحب‌نام آلمانی را فیلم‌برداری کرده است. ریفنشتال با چند فیلم درخشان نامش را در تاریخ سینمای مستند جهان ثبت کرده است، اما فیلم‌های شاخص او از جمله «پیروزی اراده» و «المپیک» در جهت تبلیغ و بزرگ‌نمایی قدرت آلمان نازی ساخته شده بودند. «پیروزی اراده» فیلمی است در توصیف ارتش آلمان نازی و چنان تصویر شکست‌ناپذیری از آن ارائه می‌کند که تماشای آن لرزه بر اندام ارتش‌های متفقین می‌انداخت. بخش قابل‌توجهی از قدرت این فیلم‌ها مدیون فیلم‌برداری درخشان اِرتل است. از همین‌رو است که در پی شکست نازی‌ها، هرچند همچون ریفنشتال محاکمه و زندانی نمی‌شود، به‌کلی از صنعت سینمای آلمان کنار گذاشته می‌شود. تصمیم خانوادهٔ اِرتل برای مهاجرت به بولیوی، سرزمینی که در آن هیچ‌کس آن‌ها را نمی‌شناسد، به همین دلیل بوده است.

هرچند نویسنده تأکید دارد قصه‌اش به‌هیچ‌وجه تصویر عین‌به‌عین افراد خانوادهٔ اِرتل نیست، خطوط اصلی اتفاقات رمان، حتی بسیاری از گفت‌وگوها با اسناد باقی‌مانده دربارهٔ اعضای این خانواده، از جمله مصاحبه و مستند مربوط به هانس و مونیکا اِرتل که در یوتیوب قابل‌دسترس است، کاملاً تطابق دارد. رمان از نسخهٔ اصلی که به زبان اسپانیایی است، به فارسی برگردانده شده و ترجمهٔ فارسی با نسخهٔ انگلیسی هم مطابقت داده شده است.

خواندن کتاب دلبستگی ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر امریکای لاتین و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره رودریگو اسبون

رودریگو اَسبون در ۱۹۸۱ در منطقهٔ کوچابامبای در بولیوی به دنیا آمد و در مدتی کوتاه توانست جای خود را به‌عنوان یکی از شگفت‌انگیزترین نویسندگان معاصر امریکای لاتین باز کند. او پیش از رمان «دلبستگی‌ها» مجموعه‌داستان‌های «پنج»، «روزهای خوش‌تر»، «چهار» و منتخبی از داستان‌هایش با عنوان «نُه» و همچنین رمان «جای جسم» برندهٔ جایزهٔ ملی ادبیات سانتا کروث دلاسیرّا را منتشر کرده است. در ۲۰۰۷ فستیوال اَی و پروژهٔ «بوگوتا ۳۹: پایتخت جهانی کتاب» به‌صورت مشترک او را به‌عنوان یکی از ۳۹ نویسندهٔ برجستهٔ زیر ۳۹ سال امریکای لاتین انتخاب کردند و در سال ۲۰۱۰ مجلهٔ گرانتا او را به‌عنوان یکی از ۲۲ نویسندهٔ جوان شاخص اسپانیایی‌زبان برگزید. آثارش در نشریات معتبری چون گرانتا، مک سوئینیز و زائتروپ به چاپ رسیده است. ۲ داستانش به کارگردانی «مارتین بولوک» و با همکاری او در نوشتن فیلم‌نامهْ به فیلم برگردانده شده‌اند.

بخشی از کتاب دلبستگی ها

«روی هایدی کم‌تر حساب می‌کردم، به‌خصوص از زمانی که با رودی زندگی می‌کرد و اولین دخترشان به دنیا آمد. در عرض یک سال و اندی فروشگاه لوازم ورزشی‌شان را راه انداخته بودند. اصرار می‌کرد به دیدن‌شان بروم و چند ماهی پیش‌شان بمانم. می‌توانستم از دختر کوچک‌شان نگه‌داری کنم، با دل‌وجان حقوق مناسبی هم برایم در نظر گرفته بودند.

در آوریل ۱۹۶۰ در جمع‌آوری اعانه برای پناهگاه به مونیکا کمک کردم. کمی بعد صبح‌ها آن‌جا مشغول به کار شدم. شوهر مونیکا به‌ام پیشنهاد کرد بعدازظهرها در بنگاه وارداتی پدر و مادرش کار کنم، در همان سمتی که مامان چند سال پیش‌شان کار می‌کرد. کارم را شروع کردم.

اواسط سال، اعتصاب‌ها یکی بعد از دیگری شروع شد و در معادن پوتوسی درگیری مسلحانه درگرفت. مونیکا مرا در جریان امور قرار می‌داد. او از این تحولات استقبال می‌کرد، می‌گفت گاهی برای رسیدن به شرایطی بهتر خشونت لازم است. مدتی بود همراه برادرشوهرش در جلسات گروهی‌شان شرکت می‌کرد (با هم دوست شده بودند و برادرشوهرش اغلب در پناهگاه بود) و همان جا این حرف‌ها را یاد گرفته بود و بعدها پشت‌سرهم تکرارشان می‌کرد.

می‌گفت «نباید دست‌به‌سینه سرجامون بشینیم، ما مسئولیت اخلاقی داریم، باید این دستگاه مخوف رو متلاشی کنیم.»

خواهرهایم داشتند تغییر می‌کردند، مدام این را حس می‌کردم. سپتامبر همان سال، که هر دوی‌شان خبر دادند حامله‌اند، این را بیش‌تر از قبل حس کردم. هایدی شکم دومش بود.»

ریحان
۱۴۰۲/۱۰/۲۹

این کتاب بسیار روان و زیبا ترجمه شده است،و شما را در بطن عواطف و وقایع می کشاند.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۱۴۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان