کتاب ملکه سرخ پوش
معرفی کتاب ملکه سرخ پوش
کتاب ملکه سرخ پوش نوشتهٔ فلیپا گرگوری با ترجمهٔ علی اکبر قاری نیت در انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است.
درباره کتاب ملکه سرخ پوش
رمان ملکه سرخ پوش داستان زنی مذهبی و قدرتمند به اسم مارگارت بیوفورت از خاندان لانکستر است. او در سن کم با ادموند تودور از خانواده سلطنتی ازدواج کرد؛ ولی زود همسرش را بر اثر بیماری طاعون از دست داد. او ۱۴ ماه بعد از ازدواج صاحب پسری به نام هنری شد و تمام تلاش خود را صرف به سلطنت رساندن پسرش هنری تودور کرد. مارگارت زنی پرهیزکار بود که ژاندارک، دختر قهرمان فرانسوی را الگوی خود قرار داده بود. این کتاب داستان تلاشهای مارگارت برای به پادشاهی رساندن فرزندش است. داستان عشق و خیانت و مبارزه.
خواندن کتاب ملکه سرخ پوش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به رمان تاریخی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ملکه سرخ پوش
«بعد از تاریکی اتاقهای داخلی، نور آسمان صاف و بیابر درخشان بود. پلکهایم را به هم زدم و غرش صداهای بسیاری را شنیدم. ولی این غریو ارتش خودی نبود که مرا فرامیخواند. این زمزمه که بهتدریج به غرش تبدیل میشد، بانگ حمله آنان نبود، صدای ضرب گرفتن شمشیرها بر روی سپرهایشان بود. صدای موجدار شدن پارچه کتانی پرچم در مقابل باد، صدای گوشههای گلدوزی شده و سوسنهای سفید من در برابر باد نبود، بلکه پرچمهای انگلیسی نفرین شده بود که در نسیم پیروزی ما به اهتزار درآمده بودند. این صدا با فریادهای مناجات ما متفاوت بود، صدای زوزه مردمی بود که تشنه مرگ بودند: مرگ من.
وقتی از آستانه زندانم به میدان شهر قدم گذاشتم، سرنوشتم جلوتر از من آنجا ایستاده بود: کپهای چوب، با نردبانی از چوبهایی زمخت که بر روی آنها خوابانده بودند. نجواکنان گفتم: «صلیب، ممکن است به من یک صلیب بدهید؟» سپس بلندتر فریاد زدم: «یک صلیب! من باید یک صلیب داشته باشم!» و مردی غریبه، یک دشمن، یک انگلیسی، یکی از آنهایی که بهدلیل کفرگویی بیش از حدشان آنها را «نفرین شده» مینامیم، صلیبی از چوب تراشیده را به طرفم دراز کرد و من بیهیچ تکبری آن را از دست کثیفش گرفتم. وقتی آنها مرا به طرف توده هیزم هل دادند و از نردبان بالا کشیدند، صلیب را محکم گرفتم و هنگام بالا رفتن، پاهایم بر روی پلههای ناهموار نردبان که ارتفاع آن بلندتر از قد من بود، خراشیده شد، تا اینکه به آخرین پله لرزان رسیدم و بر روی آتش بزرگی افتادم که برپا شده بود، و آنها با خشونت مرا برگرداندند و دستانم را از پشت به دور تیرک چوبی بستند.
زمان آنقدر کند میگذشت که به فکرم رسید شاید واقعاً خودِ زمان متوقف شده و فرشتهها در راهند و به کمکم میآیند. اتفاقات عجیبی افتاده بود. آیا وقتی گوسفندان را به چرا میبردم فرشتهها بر من نازل نشده بودند؟ آیا آنها مرا به اسم خطاب نکرده بودند؟ آیا ارتش را برای آزادی اورلئان هدایت نکرده بودم؟ آیا من ولیعهد فرانسه را به سلطنت نرسانده و انگلیسیها را بیرون نکرده بودم؟ یعنی خودِ من بودم؟ دختری از دومرمی که فرشتهها او را راهنمایی میکردند؟»
حجم
۴۶۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۴۶۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
نظرات کاربران
باتشکر از شما کاش کتابهای صوتی بیشتری میگذاشتید اغلب رمانهای زیبا صوتی نیستند متاسفانه
ممنون از طاقچه که این کتاب در بینهایت قرار داد😍 کتاب با سبکی ساده و روان نوشته شده که از خوندش لذت میبرید.داستان دختری از خاندان لنکستر که مدعی پادشاهی تنها پسرش برای سلطنت انگلیس هست و مجبور میشه سالهای زیادی
این کتاب با بقیه کتاب که تا الان خوندم خیلی عالی بود من این کتابو به بقیه معرفی میکنم تا اون ها این کتاب رو بخوند
نمیدونم چجوریه ولی نظرمو جلب کرد شما بگین کتابش خوبه؟ بخرمش؟