کتاب مینیمالیسم
معرفی کتاب مینیمالیسم
کتاب مینیمالیسم؛ هنر کمینهگرا از مجموعه جنبشهای هنر مدرن نوشتهٔ دیوید بچلر و ترجمهٔ حسن افشار است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. مینیمالیسم در ابتدا جنبشی بین هنرمندان بوده که از آمریکا آغاز شد. هنرمندان مینیمالیست، آثاری خلق میکردند که بسیار ساده شده بودند. مثلا یک خط سیاه روی یک بوم سفید، میتوانست یک نقاشی مینیمال باشد. این سبک در میان سایر هنرها هم نفوذ کرد و آثار جالبی در هنر معاصر کشورهای مختلف پدید آورد.
درباره کتاب مینیمالیسم
روی سخن این کتاب با خوانندهٔ غیرمتخصص و تازهآشنای هنر معاصر است و به اصول اساسی هنر مدرن میپردازد نه به پیچیدگیها و اصطلاحات و مفاهیم بغرنج نقد و تحلیل. کوشش آن در جهت مجهز کردن خواننده به ابزارهایِ مفهومیِ اساسی برای درک و تحلیل و تفسیر انواع هنرهاست.
مینیمالیسم، کمینهگرایی یا سادهگرایی یا هنر کمینه یک مکتب هنری است که اساس آثار و بیان خود را بر پایهٔ سادگی بیان و روشهای ساده و خالی از پیچیدگی معمول فلسفی یا شبه فلسفی بنیان گذاشته است.
کتاب مینیمالیسم پس از بررسی کمینهگرایی در آثار نقاشی و مجسمه و تعریف آن، به بررسی آثار چند هنرمند میپردازد:
موریس
جاد
لویت
فلیوین
آندره
خواندن کتاب مینیمالیسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند با مکتب مینیمالیسم آشنا شوند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مینیمالیسم
«تا دههی ۱۹۵۰ عنوان «نقاشی» کمکم قبض و بسط پيدا کرده و آثاری را هم که از پهنهی رنگين يکپارچه، يکدست، يکسره، و غيرمدولاری روی سطح چارگوش صافی تشکيل میشدند در بر گرفته بود. از مدتها پيشتر، عنوان «مجسمه» نيز تحت نفوذ ــ يا تهاجم ــ انواع اشيا از جهان غيرهنری، که نه چيزی به آنها افزوده و نه چيزی از آنها کم کرده بودند، قرار گرفته بود. آثار تکرنگ و حاضری از مسلمات هنر شده بودند و، ولو ستايش همگانی را نداشتند، دارای پيامدهای ژرف برای هنر بودند. آن زمان نيز همچون امروز، بحث جدی دربارهی هنر بدون اعتراف به وجود يا امکان وجود چنين آثاری راه به جايی نمیبرد. و اگر مرزهای خارجی نقاشی و مجسمه را ظاهراً اين آثار لمس کرده بودند، برخی مرزهای مفروض ديگر نيز در معرض تهديد قرار داشتند. بهويژه خود مرز بين نقاشی و مجسمه نيز وضوحش را از دست داده بود. اين عدم وضوح برای شماری از هنرمندان و منتقدان شبههی پويا و سازندهای شد، اما برای گروهی ديگر اين شبهه به معنی نفی کامل هنر بود.
مقالهای به نام «اشيای خاص» (۱۹۶۵) را، که قرار نبود مانيفست مينيماليسم شود اما شد، دونالد جاد با اين جملهی اکنون مشهور آغاز کرد که «دستکم نيمی از بهترين آثار جديد در چند سالهی گذشته نه نقاشی بودهاند نه مجسمه». او نوشت که اصطلاح «اثر سهبعدی» يا «شیء» را ترجيح میدهد و طيف گستردهای از آثاری را که مصداق آن بودند فهرست کرد. همان سال که مقالهی «اشيای خاص» منتشر شد، سُل لِويت نخستين اثر از آثاری را که حکم امضای او را پيدا کردند ساخت: مکعبهای مدولار باز. او نيز مانند جاد میخواست اين آثار از سنت مجسمهسازی جدا شوند و ازاينرو به آنها فقط «سازه» میگفت. دَن فْلِيوين نيز آثاری را که با لامپ مهتابی میسازد «قضيه» مینامد و اجازه نمیدهد که آنها را مجسمه بخوانند يا به سنتی در نقاشی ربط بدهند. از طرف ديگر رابرت موريس در برابر نامگذاری کارش با اصطلاحات متعارف ايستادگی نکرد و سلسله مقالاتی در مجلهی آرتفوروم از ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۹ تحت عنوان «يادداشتهايی دربارهی مجسمهسازی» نوشت. موريس میتوانست با پايبندی از زاويهای مثبت به اصطلاح «مجسمه» استقلالش را از معاصرانش حفظ کند، اما اين ديری نپاييد. کمکم بنای مخالفت را با اصطـلاحهای «سازه»، «شیء» و «شیء خاص» گذاشت و در بخش سوم مقاله (ژوئن ۱۹۶۷)، راحت از «آثار سهبعدی جديد» سخن داد. اندکی کمتر از دو سال بعد (در بخش چهارم، آوريل ۱۹۶۹) نوشت که «مجسمه مُرد و اشيا پديد آمدند» اگرچه عنوان فرعی مقاله نشان میداد که کار خود او به «فراسوی اشيا» رفته بود. فقط کارل آندره است که همچنان بدون اينکه قيدی به کارش بزند از اصطلاح «مجسمه» استفاده میکند.»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه