کتاب داستان باستان
معرفی کتاب داستان باستان
کتاب داستان باستان نوشتهٔ محمد رسولی است و سبزان آن را منتشر کرده است. داستان باستان روایت چهل داستان از رویدادهای تاریخ ایران باستان است که در شاهنامه روایت شده است.
درباره کتاب داستان باستان
تاریخ یکی از مهمترین و ارزشمندترین دانشهاست که کاربردهای فراوانی برای جامعهشناسی، شناخت مردمان جامعه و حتی شناخت یک واحد سیاسی (به عنوان کشور) دارد.
تاریخ فقط قصه و داستان رویدادهای گذشته نیست که فایدهای نداشته باشد. تاریخِ گذشته به انسان امروزی شناخت میدهد. با این شناخت و بینش میتوان فردا را پیشبینی کرد و بالاتر از آن، میتوان آینده را بهدرستی ساخت.
شاهنامه شرح تاریخ سیاسی اجتماعی گذشتۀ ایران است که مطالعۀ آن بسیار سودمند است.
امروزه، با پژوهشهای ژرف انجامشده دربارۀ شاهنامۀ ارجمند حکیم بزرگ ابوالقاسم فردوسی، بهخوبی ثابت شده که شاهنامه بیان و روایت تاریخ ایران در دوران کهن و باستان است. دستکم این است که محتویات شاهنامه برگرفته از دو دورۀ تاریخی کهن و باستان ایران است.
در همین راستا، کتاب داستان باستان که روایت چهل داستان درست از رویدادهای تاریخ ایران باستان است، از شاهنامۀ ارجمند استخراج شده است.
کتاب داستان باستان سبب آشنایی کلی خواننده با بخش تاریخ ایران باستان شاهنامه میشود.
خواندن کتاب داستان باستان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به شاهنامهٔ حکیم فردوسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب داستان باستان
«هرمز یکم پسر شاهپور یکم بود و از سال ۲۷۰ تا ۲۷۱ میلادی سلطنت کرد. او سومین پادشاه ساسانی بود. هرمز، به هنگام شاهی پدرش، حاکم ارمنستان بود و لقب بزرگ "ارمنستانشاه" را داشت. در کارنامهٔ اردشیر بابکان آمده که چون هرمز به شاهی رسید، توانست به ایران وحدت ببخشد.
در زمان هرمز، کرتیر ـ روحانی معروف و مقتدر ساسانی ـ جایگاه ویژهای یافت و گامهای اساسی در جهت کمک به رسمی کردن آیین زرتشت برداشت.
از سخنان گزیدهٔ هرمز این است که میگوید: ثبات و پایداری خاندانهای شاهی جز بهوجود صاحبان خرد و رأی و دین حاصل نشود. خرد بهمثابه آب است و دانش همانند زمین که سزاوار نیست که از یکدیگر جدا افتند. چون در نزد خردمند سخن از پادشاه در میان آید، باید که سخن به ترازوی خرد سنجیده آید، زیرا که آنچه میگوید در نهان نماند. پس اگر دربارهٔ آنان چیزی میگوید باید که نیکو گوید و اگر از بدی و ناستودگی او سخن میگویند باید که بدان سخن گوش فراداده نشود، زیرا که دل پادشاه راز او میداند و گوش او سخنش را میشنود.
هرمز یکم، با وجود دوران کوتاه حکومت، جایگاه مهمی در آیین زرتشت دارد.
چون مرگ او نزدیک شد، فرزندش بهرام را به جانشینی خود برگزید.
چو دانست کز مرگ نتوان گریخت
بسی آب خونین ز نرگس بریخت
بگسترد فرش اندر ایوان خویش
بفرمود تا رفت بهرام پیش
بدو گفت که ای پاکزاده پسر
به مردی و دانش برآورده سر
به من پادشاهی نهادهست روی
که رنگ رخم کرد همرنگ موی
خم آورد بالای سرو سهی
گل سرخ را داد رنگ بهی
چو روز تو آید جهاندار باش
خردمند باش و بیآزار باش
نگر تا نپیچی سر از دادخواه
نبخشی ستمکارگان را گناه
زبان را مگردان به گرد دروغ
چو خواهی که تاج از تو گیرد فروغ
روانت خرد باد و دستور شرم
سخن گفتنت خوب و آواز نرم
بنه کینه و دور باش از هوا
مبادا هوا بر تو فرمانروا
سخنچین و بیدانش و چارهگر
نباید که یابند پیشت گذر
ز نادان، نیابی جز از بتری
نگر سوی بیدانشان ننگر
چنان دان که بیشرم و بسیارگوی
نیابد به نزد کسان آب روی
خرد را مه و خشم را بنده دار
مشو تیز با مرد پرهیزگار
نگر تا نگردد به گرد تو آز
که آز آورد خشم و بیم و نیاز
همه بردباری کن و راستی
جدا کن ز دل کژی و کاستی
وقتی به سخنان او که بخشی از آن در ابیات بالا تجلی یافته، توجه میکنیم، به نظر میرسد پادشاهی خردمند و حکیم بوده است. ابیات بالا امروزه هم اگر سرلوحهٔ کار حاکمان و زورداران در سراسر گیتی قرار گیرد، دنیای خیلی بهتری خواهیم داشت.»
حجم
۹۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۹۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه