
کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه
معرفی کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه
کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه نوشتهٔ ران ریپلی و دیوید لانگهورن و ترجمهٔ ام. درخشش توسط نشر سبزان منتشر شده است. این کتاب که جلد پنجم از مجموعهٔ «کتابهای ترسناک» است، دربردارندهٔ دو داستان مستقل دو روایت ترسناک و روانشناختی را در قالب داستانهایی مدرن است و به سراغ خانههای قدیمی، رازهای خانوادگی و اشیای نفرینشده میرود. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه
کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه شامل دو داستان کوتاه ترسناک است که هرکدام به قلم یکی از نویسندگان معاصر ژانر وحشت نوشته شدهاند. داستان «دوباره در خانه» نوشتهٔ ران ریپلی و داستان «ساکن آینه» اثر دیوید لانگهورن است. هر دو داستان در فضایی مدرن اما با عناصر کلاسیک وحشت روایت میشوند؛ خانههای قدیمی، اشیای مرموز و گذشتهای که سایهاش را بر زندگی شخصیتها انداخته است.
ساختار کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه به گونهای است که هر داستان بهطور مستقل روایت میشود و خواننده را با دو جهان متفاوت اما همسو از نظر تماتیک روبهرو میکند. در هر دو روایت، گذشتهٔ خانوادگی و رازهای پنهان، بهعنوان محرک اصلی وقایع و ترسها عمل میکنند. کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه با بهرهگیری از فضای وهمآلود و تعلیق، تجربهای دلهرهآور و روانشناختی را برای مخاطب رقم میزند.
خلاصه داستان دوباره در خانه و ساکن آینه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
در داستان «دوباره در خانه»، آلن پس از مرگ مادرش به خانهٔ خانوادگی بازمیگردد تا با خاطرات و اشیای بهجایمانده روبهرو شود. جعبهای مرموز در کابینت چینی خانه، که نسلهاست در خانواده باقی مانده، توجه او را جلب میکند. آلن با باز کردن جعبه، با عکسها و نامههایی مواجه میشود که رازهای تلخ و وحشتناک خانواده را برملا میکنند. همزمان، اتفاقات غیرعادی و حضور شبحوار در خانه شدت میگیرد و آلن درمییابد که گذشتهٔ خانوادهاش هنوز زنده است و او را رها نمیکند. ترس و اضطراب، همراه با حس تنهایی و فقدان، او را به مرز فروپاشی میکشاند.
در داستان «ساکن آینه»، مایکل کاندل پس از سالها به انگلستان و خانهٔ قدیمی خانوادگیاش بازمیگردد که به او ارث رسیده است. خاطرات کودکی و مواجهه با عموی مرموزش، بهویژه آینهای عجیب در اتاق زیرشیروانی، دوباره زنده میشوند. آینه، که به نظر میرسد قدرتی ماورایی دارد، در کودکی مایکل را دچار کابوسهای وحشتناک کرده بود. با بازگشت به خانه، مایکل درمییابد که راز آینه و ارتباطش با عمویش و وکیل خانواده هنوز حلنشده باقی مانده است. او درگیر بازی خطرناکی میان واقعیت و توهم میشود و در نهایت با نیرویی روبهرو میشود که هویت و زندگیاش را تهدید میکند. هر دو داستان، با محوریت خانه و اشیای نفرینشده، به کاوش در ترسهای عمیق انسانی و تأثیر گذشته بر حال میپردازند.
چرا باید کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه را بخوانیم؟
کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه با دو داستان مستقل، تجربهای متفاوت از وحشت مدرن را ارائه میدهد. هر داستان با فضاسازی دقیق و پرداختن به جزئیات روانشناختی، مخاطب را به دل ترسهای خانوادگی و رازهای سرکوبشده میبرد. مواجهه با اشیای نفرینشده و خانههایی که گذشته در آنها زنده است، فرصتی برای تأمل دربارهٔ تأثیر خاطرات، فقدان و ترسهای ریشهدار فراهم میکند. علاقهمندان به داستانهای ترسناک و کسانی که به دنبال روایتی فراتر از کلیشههای ژانر وحشت هستند، میتوانند با این کتاب به دنیایی پر از تعلیق و دلهره وارد شوند.
خواندن کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه برای دوستداران ژانر وحشت، علاقهمندان به داستانهای روانشناختی و کسانی که به روایتهایی دربارهٔ خانههای قدیمی، اشیای مرموز و رازهای خانوادگی علاقه دارند مناسب است. این کتاب برای کسانی که به دنبال داستانهایی با فضای وهمآلود و تعلیق هستند نیز انتخاب خوبی خواهد بود.
بخشی از کتاب دوباره در خانه و ساکن آینه
«تا جایی که به یاد داشت، جعبه همیشه در کابینت شیشهای چینی قفلشده بود. اطرافش را ظروف آبی و سفید وجوود، فنجانها و قوریهای چینی از ایرلند، و عکسهای قابشدهٔ اقوامی که نامشان در تاریخ گم شده بود احاطه کرده بودند. اما فقط جعبه توجهش را جلب میکرد، همانطور که همیشه اینگونه بود. آلن کلید کوچک اسکلتی را، که در شیشهای منحنی کابینت را باز میکرد، در دست داشت. آلن فکر کرد: «اگر برچسب کلید درست باشد!» تلفن در آشپزخانه زنگ خورد، صدای تیزش یادآور تلخی از جوانی از دست رفتهاش بود. کلید را در جیب عقب شلوارش گذاشت و از راهروی باریک و طولانیای که در طول خانه کشیده شده بود عبور کرد. وارد آشپزخانه شد، از کنار میز گرد و فرسودهٔ ناهارخوری گذشت و گوشی زرد کدر را از روی دستگاه برداشت. درحالیکه سیم تلفن گره میخورد و به هم میپیچید، گفت: «الو.» «سلام.» آلن چندبار پلک زد و گفت: «دن، فکر نمیکردم زنگ بزنی.» «خب، مرگ مامان یهجورایی مهمه.» تلخیای که در صدای دن موج میزد باعث شد آلن از خودش بدش بیاید. آلن آهی کشید و گفت: «ببخشید، الان یهکم اوضاع سخته.» دن پاسخ داد: «آره.» احساس از صدایش خارج شده بود. «راستش، آلن، ای کاش میتونستم اونجا باشم.» آلن پرسید: «چی شده؟» و سعی کرد تردید را از کلامش دور کند. دن جواب داد: «دیالیز.» لحظهای طول کشید تا آلن حرف برادرش را پردازش کند.»
حجم
۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه
حجم
۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه